رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
برگزیده جوامع الحکایات
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 234 رای
نویسنده:
مصحح:
جعفر شعار
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 234 رای
از مجموعه شاهکارهای ادبیات فارسی

جوامع الحکایات و لوامع الرویات، اثری از سدیدالدین محمد عوفی، در نیمهٔ اول قرن هفتم هجری نوشته شده است و در دوران معاصر، ۱۳۶۳، با تصحیح و توضیح‌نویسی دکتر جعفر شعار منتشر شده است. اهمیت این کتاب علاوه بر جنبه‌های ادبیاتی‌اش و جایگاه حکایت و قصه در تاریخ ادبیات فارسی مربوط به جنبه‌های تاریخی آن است. حدود یک ششم کتاب اختصاص به بیان تاریخ در قالب حکایت دارد و سایر حکایت‌ها نیز پر از شواهد تاریخی است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
behrooz123456
behrooz123456
1388/07/26

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی برگزیده جوامع الحکایات

تعداد دیدگاه‌ها:
9
دوستان عزیز، سلام!
آیا کسی دسترسی به نسخۀ کامل جوامع‌الحکایات و لوامع‌الرّوایات عوفی دارد؟ و آیا اصلاً می‌شود آن را در شبکه پیدا کرد؟
تازه انقلاب پیروز شده بود. دکتر فیروز حریرچی (نویسندۀ موشح در ادبیّات عرب) در تالار فردوسی دانشکدۀ ادبیّات دانشگاه تهران سخنان گهرباری علیه دکتر احسان اشراقی، استاد تاریخ، و دکتر ابوالقاسم اُمشه‌ای، استاد زبان و ادبیّات فرانسه، ایراد فرمود. پس از دُرّ سفتن‌های ایشان، دکتر اُمشه‌ای پیر به جایگاه آمد و قصّه‌ای از جوامع‌الحکایات نقل کرد که عجب به دلم نشست و از آن روز تا الآن (حدوداً 37 سال) به دنبال این کتاب هستم.
روزی تو بیابون کویر، سواری با توشۀ راه می‌گذره که به یه بیچاره‌ای بر می‌خوره که از کاروانیان باز مونده و گم شده و در جال مرگه. از اسب پایین میاد. قدری آب و غذا بهش میده. بعد کمکش می‌کنه سوار اسبش (اسب همین مرد نیک) بشه که تا وقتی غذا هضم بشه و بتونه راه بره رو اسب این باشه و خودش پیاده در کنارش راه بره تا بعد هر دو سوار بشن تا به جایی برسن.
مرد محتضر که کمی راه می‌رن می‌زنه به اسب و میره. مسافتی که دور میشه مرد واقعاً مرد ازش خواهش می‌کنه وایسته و به آخرین حرفش، قبل از رفتن، گوش بده. میگه وقتی به شهر و آبادی‌ای رسیدی، این جکایت رو برای کسی تعریف نکن چون در آن صورت نه فقط اسب منو برده‌ی مردانگی و جوانمردی رو هم می‌بری.
قصد دکتر آمشه‌ای از این قصّه این بود که وقتی حریرچی می‌خواسته دکترای ادبیّات عربش را بگیره و با چه مشکلاتی مواجه بوده آقای دکتر امشه‌ای رئیس دانشکده بوده و چه کمک‌هایی که به او نکرده. این قصّه را گفت و آمد نشست. هر کسی کسی را متّهم می‌کرد که به نحوی با نظام شاه همکاری کرده. وقتی نزدیکی‌های ظهر از تالار فردوسی خارج می‌شدم، من و مرحوم دکتر باستانی پاریزی تصادفاً داشتیم در کنار هم بیرون می‌امدیم و استاد پاریزی به طعن و کنایه می‌گفت اینطور که معلوم شد تو این مملکت فقط من هیچکاره بوده‌م!
خلاصه! 12 سال، روزی 17 ساعت کار می‌کردم تا چند جلد کتاب نوشتم. روزی یکی از شاگردان سابق که روزهای جمعه از شهری دور به من سر می‌زد خواهش کرد که اون دستنویس‌ها را بهش امانت بدم تا اونها رو زیراکس کنه و هفتۀ دیگه اصل اونها رو برگردونه. الآن تقریباً 10 ساله که خبری ازش نشده! حدود بیست و چند سال پیش چقدر این قصّۀ عوفی رو براش تعریف کرده بودم! عجیب‌تر اینکه این موجود الآن تو چنذ تا دامشگاه هم تدریس می‌کنه.
چند سال پیش این قصّه رو در قالب شعری (مانند اشعار نیمایی خودمان) بیان کردم. الآن می‌خوام غزلی تو این زمینه بنویسم و اگه به کتاب کامل عوفی دسترسی داشته باشم چیز بهتری از آب در می‌آد. بود آیا...؟؟؟
ما ایرانیها پیشینه پر افتخاری داریم ولی افسوس وصد افسوس که قدر ریشه های خود را نمی دانیم وملتی که ریشه نداشته باشد به جایی نمی رسد من کوچیکتر از اونی هستم که بخواهم نصیحت کنم ولی واقعا قبل از قرن نهم تاریخ کشورمان واقعا جای تعمق وتفکر دارد چه ادبایی داشتیم افسوس.........
یادمه جایی خوندم ار نهرو که: هر ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن است.
نمیدونم چرا یاد این جمله افتادم شاید چون دیدم رفقا تو پیاماشون شوخی جدی گفتن اسم این کتابو زیاد شنیدن تو دوران مدرسه.
واقعیتش این روزا خوب که فکر می کنم می بینم ما خیلی چیزا رو فقط به اسم می شناسیم و از همه گنده تر تاریخو.
انگار تاریخ زینت المجالس فرهنگ ما بوده.انگاری یه امر تشریفاتی بوده همیشه و همین نداشتن حافظه ی تاریخی مادر همه ی بدبختیامون شده به خدا.
اگه ما بنی عباسو خونده بودیم اگه تاریخ اسلامو بی طرفانه پیگیری کرده بودیم اگه از احوالات مشروطه درست و حسابی می دونستیم و ...
این میشد روزگار محنت بارمون؟
به قول فردوسی : به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
خرد مندی هم که جز با آگاهی حاصل نمی شه اونم اشراف به تاریخ پر درد این سرزمین مجروح.
بگذریم آقا دم همتون گرم
تشکر.....این کتاب رو در دوران تحصیل فقط اسمش رو زیاد می شنیدیم:xmas:
بهروز جان ممنون بابت کتابایی که میذاری... اگه لطف کنی و زیر دسته شونو هم مشخص کنی واقعا عالی میشه...
چون اکثر کتابایی که میذاری من یه دسته ی مناسب پیدا نمیکنم براشون.... مثلا یکی همین مونده بودم تاریخ بذارمش یا ادبیات... :stupid:
از این به بعد بیشتر دقت کن عزیز :-) میسی! :inlove:
برگزیده جوامع الحکایات
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک