رسته‌ها
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 94 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 94 رای
.
آیا صیغه موضوعی اخلاقی است؟ همآغوشی بدون اعتقاد دینی و با رضایت طرفین چطور؟ نقش اخلاق در روابط اجتماعی و جنسی چیست؟ آیا با هر دیدی و بدون گفتگو میشود قضاوت کرد؟ تقابل قضاوت و اخلاق در چیست؟ داستانی که خواهید خواند پر از تناقض است...
این نوشته خاکستری را با خجالت نوشتم . شرم از همه کسانی که میروند و پاکت میگیرند و من فقط بغض میکنم و مینویسم ....
همچنین این اثر بدون هیچ جانبداری از دو گروه مذهبی و غیر مذهبی نوشته شد. چرا که از دید هر گروه طرف مقابل متــــهم است. متهمی که دچـــار انحـــراف میشود: طرفی از دین! و سمت دیگر از اخلاق انسانی! و هر کدام نمیتوانند بدون دیدگاه مستقل از خود دفاع کنند.
... و این خواننده است که در هرمنوتیک دارای هر نقد و نظری میتواند باشد... چراکه این داستان بعد از انتشار دیگر از آن من نیست...

طرح جلد : محسن قهاری
اجرا : بهزاد دزفولی – سحر افتخار زاده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
22
آپلود شده توسط:
mohsen ghahari
mohsen ghahari
1392/06/01

کتاب‌های مرتبط

غیرت یعنی ..
غیرت یعنی ..
4.8 امتیاز
از 6 رای
تائیس
تائیس
4.4 امتیاز
از 40 رای
زاغه نشین ها
زاغه نشین ها
4.3 امتیاز
از 15 رای
جنایت و مکافات - جلد ۱ و ۲
جنایت و مکافات - جلد ۱ و ۲
4.5 امتیاز
از 39 رای
Praise of Folly
Praise of Folly
5 امتیاز
از 3 رای
قلعه حیوانات
قلعه حیوانات
4.6 امتیاز
از 143 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!

تعداد دیدگاه‌ها:
318
آرتمیس عزیز
فکر میکنم منظورمو خوب بیان نکردم...منظورم این نیست ک هر رابطه ای ب ازدواج ختم بشه چون اخلاق اینو حکم میکنه...اخلاق حکم میکنه پای حرفی ک گفتی مردونه بایستی.کاملا با نظرت موافقم.منم میخوام بگم اگه کسی نمیخواد با یه دختر ازدواج کنه اینو همون اول براش روشن کنه و واسش جای تردید نذاره.درسته متاسفانه ما خانمهای ایرانی انتظار داریم هر آقایی ک بهمون نزدیک میشه باید ب نیت ازدواج باشه چون فرهنگ حاکم بر جامعه ایجاب میکنه و نمیگم این خوبه یا بد اما اگه یه آقا پسر به یه دختر بگه میخوام باهات یه رابطه ی جنسی داشته باشم و باهات ازدواج نمیکنم خیلیا این اجازه رو نمیدن.متاسفانه دخترخانم ک ب هیچ نوع بلوغی نرسیده دست ب این خریت {متاسفم دوستان}میزنه تا پسرو پابند خودش کنه غافل از اینکه پسر شرایط ازدواجو نداره یا اصلا دخترو نمیخواد.{همون صحبت شما}
مشکل من با صیغه است...با روش خداپسندانه ایه !!! ک سید و امثال اون دارن.با سوئ استفاده از دینه و همینطور با سوء استفاده از مشکلی ک خانمی داره ک تن ب صیغه داده.
[quote='artemis_ba1392']البته جناب قهاری پیشاپیش می بخشند که بحثهای انحرافی رو پیش کشیدم[/quote]
سپاس از شما آرتمیس گرامی که با نظرات پیشرو خود راه را برای برخورد آرا باز میکنید. و البته این مباحث انحرافی نیست بلکه جریان زندگی ماست که حالا از خوش حادثه زیر این کتاب جاری شده...
...بحث بکارت تابویی بزرگ در همه جوامع عقب افتاده است...!!! امیدوارم دوستان نظرات خود را مطرح کنند...
جناب قهاری آماری از افغانستان در باب خودارضایی فرمودید در دسترس بوده.....این کتاب خوب مبحثی به آن موضوع ندارد به همین جهت در کامنت ها مطرح نشده......
اما شاید سوآلی عده ای با این بحث مطرح کنند که فردی مثل سید یا مرد عینکی چرا از masterbation استفاده نمیکنند....در هر دو مورد نیاز عاطفی هم مصداق دارد....سید و مرد عینکی در یک مبحثی هم گرفتارند که ما آنرا نادید میگیریم......بندهای اجتماعی!!!!
شاید هر کدام خوشتر می داشتند با خانم مورد علاقه خود همخانه باشند تا یک همجنس آنهم متضاد...اما در جامعه مورد زندگی آنها مقدور نیست.....سید و نازی و عاطفه و مرد عینکی همه درگیر و دار اجبارهایی از اجتماع اسیرند....مثلا عاطفه برای پنهان کردن حرفه خود به چادر سیاه متوسل می شود...اینرا من یک نماد در نظر میگیرم....ببینید عاطفه پیش از دروغ به سید به خود دروغ گفته...و به اجتماع.....اینکه چه چیزی او را به آنجا کشانده اجتماع است.....حقیقتا داستان شما را بر آن شدم مجدد بخوانم
یاد گفته یکی از روانشناسان ایرانی افتادم که در جمعی از روانشناسان و پزشکان با آماری اعلام کردند عمر مفید ازدواجهای دوام آورده دو تا سه سال است!!!!
حال بحث بر این است که آیا ارزشها مشکل دارند یا دیدگاهها یا اینکه هر دو؟؟؟

مسائل فرهنگی پیچیدگی های عجیب خودشو داره و در بین اقوام و ملل مختلف بسیار متفاوته.من شنیدم در برخی کشور های امریکای جنوبی، مثل کوبا، هر چه مرد دوست دختر بیشتر دشته باشه و زن های بیشتری دنبالش باشند ، همسرش بیشتر افتخار می کنه .استدلالش اینه که با این همه طرفدار شوهرم منو بیشتر دوست داره.خانم فیدل کاسترو واسه بالا بردن کلاس شوهرش همیشه پزش این بوده که شوهر من صد ها دوست دختر داره و همه زن ها واسش میمیرند!!!در برزیل هم مرد ها به این که همسرشون قبلا صدها دوست پسر داشته پز می دند.:-(
اختلاف آدمیان و عدم توافق برسر اعتقاداتشان در صورتی که هردو طرف صادق باشند ظاهراً به دلایل زیر است (اگر صادق نباشند دلایل بسیار دیگری می تواند دخیل باشد):
1) الفاظی که برای بیان مفاهیم به کار می برند ممکن است از نظر هردو طرف معنای یکسانی داشته باشد یعنی بر سر تعریف به توافق رسیده باشند اما در تعیین مصادیق آن با هم اختلاف داشته باشند. مثلاً ممکن است دو شخص بر سر تعریف زنا (در صورتی که تعریف با مثال انجام نگیرد وگرنه از همان ابتدا اختلاف بر سر مصادیق پیش می آید) به توافق برسند اما در مورد این که چه عملی مصداق زنا است با هم توافق نکنند. این مورد به نظر من بسیار مشکل است چون تعاریفی که اشخاص به کار می برند از اعتقادات آن ها نشأت می گیرد و فقط کسانی می توانند در این جا به توافق برسند که مبانی اعتقادی مشترکی داشته باشند که در مورد سید و شخص عینکی آن طور که داستان می گوید آن ها مبانی مشترکی ندارند. پس در مورد آن ها شق دوم صادق است:
2) ممکن است دو شخص حتی در مورد مفاهیمی هم که به کار می برند با هم توافق نداشته باشند بلکه هردو صرفاً یک لفظ مشترک را به کار می برند اما هرکدام تعریف خاص خودش را از آن مفهوم دارد. در این داستان سید و شخص عینکی به نظر من در جهان های ذهنی متفاوت از هم زندگی می کنند (در ذیل کتاب جنس دوم که توصیه می کنم مراجعه کرده و سخن مرا نقد کنید تا به بهبود بحث کمک شود توضیح دادم که برخی فیلسوفان که در اصل منظورم ویتگنشتاین دوم بود اصطلاح «بازی زبانی متفاوت» را برای این دو شخص به کار می برند اما می توان به جایش «جهان های ذهنی متفاوت» را هم البته با کمی تسامح به کار برد.) و چون جهان های این دو از هم متفاوت است پس تا زمانی که در این وضعیت هستند هیچ گاه به توافق نخواهند رسید. تنها راهش هم این است که اصول موضوعه و مبانی اعتقادیشان یکسان شود. در این جا ممکن است یکی دیگری را با استدلال عقلی قانع کند تا زمانی که به سرچشمه های اعتقاداتش حمله کند اکنون اگر شخص با استدلال قانع شود و از آن ها دست بکشد که مراد حاصل است اگر نه باید در این جا به روان کاوی متوسل شد و دید که چرا شخص با وجود بی پایه بودن اصولش باز هم از آن ها دست نمی کشد.
واما در مورد ما که قضاوت کنندگان این رابطه ها هستیم: ما نیز در جهان ذهنی خودمان به سر می بریم که ممکن است همسو با سید و یا همسو با شخص عینکی باشد و یا جهان سومی باشد چون علی الاصول به تعداد آدمیان می توان جهان های ذهنی متفاوت داشت. جهان ذهنی خود من به شخص عینکی نزدیک است و من اعتقاد و رفتار وی را بیشتر می پسندم و معقول می دانم. اینک سؤال این است: آیا می توان کاری کرد که جهان های ذهنی همه ی مردم جهان به هم نزدیک تر شود؟ تاکنون که نشده است و به نظر بسیار بعید است که بتوان در آینده هم چنین کاری کرد. اما یک کار عملی و پراگماتیستی امکان پذیر است و در کشورهایی که به معنی واقعی کلمه به آزادی های فردی احترام می گذارند این اتفاق تا حدی افتاده است و آن این که باید به مردم یاد که حتی با وجود اختلاف در عقاید با تسامح در کنار هم زندگی کنند.

یه توضیح کوچولو هم بدم در جواب خانم مری بلا.......اینکه اخلاق حکم میکنه هر رابطه ای به ازدواج ختم بشه رو قبول ندارم...اگر کسی قول ازدواج داده ...خب باید به قولش وفا کنه....یا طرفش رو راضی کنه....اما در صورتی که قول رو اعلام کرده باشه.....من جایی برای سو استفاده باز نمیکنم...اما متأسفانه این در ما خانمها رسم شده که فکر میکنیم هر آقایی طرف ما اومد قصدش ازدواج هست و بعد میگیم ما رو بازیچه کرد...در صورتی که شاید اون بنده خدا قصدش اصلا و ابدا ازدواج نبوده....پس یه جورایی ما اسیر توهم خودمون شده ایم .....بهترین گزینه از دید بنده این هست که نه در ذهن رابطه ای ساخته شود و نه در موردش خیال پردازی شود.....ببینید در همین داستان عاطفه در ذهنش چیزی ساخت و سید چیزی....هر چند در مورد هر دو اینها کمی همخوانی داشت.....اما ما ذهنیت نازی را نمی دانیم...اگر نازی کامل بداند که فعلا ازدواجی در کار نیست اینجا دیگر نامردی ای نشده....که فکر میکنم با عشقی که پسر عینکی به نازی داشت حتما هر دو از شرایط هم اطلاع دارند....اینکه فکر کنیم یک مرد مسئول کاری است که زنی در صحت و سلامت عقلی انجام داده کمی رده دوم قرار دادن زن هست....نازی مسئول رفتار و اعمال خودش هست.....شرمنده اینطور میگویم چون خودم خانم هستم اما میدانم همجنس های من قبول ندارند این حرف رو.....اگر دختری با علم و اگاهی و بدون شرط اینکه حتما ازدواجی صورت بگیرد با کسی ارتباط برقرار کند و آزاری هم در کار نباشدمسئول خودش هست....این از دید من توهین به خود زن هست که بخواهد از حربه بکارت برای اینکه بعدا مرد را مجبور به ازدواج کند بهره برداری کند.....اما زمانی هست قول ازدواج داده شده.....خب این فرق میکند و می شود سواستفاده از اعتماد
من به شخصه پاکدامنی رو با صداقت معنا میکنم و این برام حرف اول رو میزنه.....در زندگی شخصی ام هم همین برام مهم بوده.....اما صداقت رو با بلاهت باید جدا کرد...هر کسی حدودی در زندگی شخصی اش داره که برای خودش هست و نیازی هم نیست اونها رو با شریکش عشقی اش قسمت کنه...این حق هر انسانی هست و اصلا هم نباید همه چیز رو گفت...اما این فرق داره با دروغگویی.....اگر کسی مثلا ازدواج گذشته ای داشته باید بگه....اما اگه مثلا اگه آقایی تو محل کار با همکار خانمش ناهار خورد...حالا حتما لزومی نداره بیاد خونه و تعریف کنه تا همسرش هم روی اون خانم حساس بشه.......اما بازهم بستگی به ظرفیت افراد داره.......
اما یک مسأله در مورد عقیده شخصی ام...من به شخصه اصلا آدمهایی که چشم و گوش بسته بودن رو دلیل پاکدامنی یا نجابت میدونند رو قبول ندارم...اینکه عرض میکنم هم دلیل دارم....چون نادانی رو قبول ندارم...هر چه سر بشر میاد از نادانی هست
و یک نظر که یادم رفت بگم...اصلا تعریف من از پاکدامنی هیچ کجایش با رابطه جنسی داشتن یا نداشتن ارتباط ندارد....من اگر کسی ازم بپرسه نازی و پسر پشت پنجره رو پاکدامن می دونم...دلیلم هم عشقی هست که بین اون دو نفر هست...چیزی که اونها رو پیوند داده نیاز جنسی نیست عشق هست....
[quote='mohsen ghahari']البته من همچنان محمد عزیز و نظراتش رو کاملا متفاوت از جامعه فعلی ( یا حداقل از اون چیزی که من میشناسم ) میبینم. و صد البته من جواب سوالهام رو از ایشون نگرفتم. من سعی کردم مثل یک خبرنگار بی طرف ( که البته خبرنگاری آرزوی کودکیم هم بوده !!! ) با نظرات محمد عزیز آشنا بشم.و نمیدونم سوالات من در دایره دیدگاههای ایشون چقدر چقدر دیده شده یا به اون فکر شده. با این حال هنوز منتظزم و سر حرفم هستم که محمد در بیان دیدگاههایش بی پرواست....سپاس[/quote]
دوست عزیز خوشحالم که می بینم شما من رو فردی شجاع در بیان افکارم می دونید... ولی من به شخصه خودم رو به آدم وراج نزدیکتر می بینم تا یه آدم شجاع ;-)
شاید نظر من متفاوت باشه اما آرزو می کردم که ای کاش اینطور نبود چون کسی هم منو نمی فهمه، حتی خود من. و همینطور هم بنده آدم متفاوتی نیستم و هیچ وقت هم نخواستم باشم. و تکرار می کنم نظر من نظر همه نیست برای همین هم از طرف همه صحبت نمی کنم. از من سوالاتی رو پرسیدید که من هم جوابش رو نمی دونم ولی با این حال چون شما نظر من رو خواستید پس من هم نظرم رو گفتم نه جواب سوالات شما. امیدوارم متوجه ی منظور من باشید.
[quote='artemis_ba1392']جامعه خواه ناخواه تأثیرات خودش رو میذاره..........................چه بخواهیم و چه نخواهیم[/quote]
آرتمیس عزیز
البته جوامع دیگه در بیان رفتار جنسیشون راههای دیگری دارند....
من مقاله ای خوندم در همین روزنامه های وطنی درباره masturbation در یکی از مدارس دینی افغانستان!! ( که در تمام کامنتهای خواننده ها حتی یک مورد هم درباره این موضوع حتی اشاره هم نشد!! که برای من باور نکردنی بود...من آمارهایی رو دراین باره فهمیدم که برایم باور نکردنی بود و البته قدرت بیانش را هم ندارم...)
دوست دارم نظر شما رو هم با توجه به اینکه شما هم دیدگاههایی پیشرو دارید و البته یک زن هستید رو درباره همون سوالاتی که از محمد عزیز پرسیدم ، بدونم.
صفاتی مثل پاک دامن و یا کلمات مشابه چگونه تعریف میشود.
مثلا آیا باکره کلمه ای مختص کودکان نابالغ خواهد شد.
مرز آزادی در روابط جنسی کجاست؟
خیانت را چگونه توضیح میدهید؟

ممنون از شما...
.
[quote='mohammadparsa']البته محسن جان شما لطف دارین ولی امیدوارم ملتفت باشین که من نه یه فراآوانگاردم (حتی آوانگارد هم نیستم)، نه یه روشنگر، نه یه روشنفکر. انقلابی هم نیستم و اونقدر هم که فکر می کنید شجاع نیستم [/quote]
البته من همچنان محمد عزیز و نظراتش رو کاملا متفاوت از جامعه فعلی ( یا حداقل از اون چیزی که من میشناسم ) میبینم. و صد البته من جواب سوالهام رو از ایشون نگرفتم. من سعی کردم مثل یک خبرنگار بی طرف ( که البته خبرنگاری آرزوی کودکیم هم بوده !!! ) با نظرات محمد عزیز آشنا بشم.و نمیدونم سوالات من در دایره دیدگاههای ایشون چقدر چقدر دیده شده یا به اون فکر شده. با این حال هنوز منتظزم و سر حرفم هستم که محمد در بیان دیدگاههایش بی پرواست....
سپاس
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک