ترجمه هفده رساله ابن سینا
نویسنده:
ابوعلی سینا
مترجم:
سید محمود طاهری
امتیاز دهید
.
کتاب حاضر ترجمه هفده رساله ، مجموعه رسائل ابو علی سینا حکیم و دانشمند و فیلسوف نام آور ایران ، که در فلسفه ، ما بعدالطبیعه ، طبیعیات ، نفس ، الهیات ، و تفسیر به رشته ی تحریر در آمده است.این هفده رساله عبارتند از :
رسالۀ مبدأ و معاد :
بزرگترین رساله ی کتاب حاضر،در این کتاب ابن سینا به تعریف موجودات و دسته بندی آنها به ممکن و واجب پرداخته،سپس برهان معروف خود را در اثبات وجود خدا تقریر می کند،پس از آن به صفات خداوند می پردازد،و بعد در مورد "حرکت" بحثی فلسفی را به پیش می کشد. پس از آن در مورد متناهی بودن زمان و مغالطات گروه معطله سخن می گوید،پس از آن بحثی را مطابق علم زمانه ی خویش در باب افلاک آغاز می کند،و چگونگی پیداش و ویژگی های افلاک،پس از آن به بررسی نفس و عقل می پردازد،و بعد از آن در باب معاد و نبوت.
رسالۀ عرشیه:
در ابتدا مقدمه فاضلانه مرحوم ضیاءالدین درّی که شامل مقام معنوی و فلسفی شیخ،و دیانت ابن سینا ،و رد شرب خمر وی،و نظریه معاد جسمانی است.
این رساله نیز به اثبات فلسفی وجود خدا،چگونگی علم خداوند به مخلوقات ، و صفات خاص وی ، قضاء و قدر، فلسفه شرور و بدی ها در دنیا،و نظام آفرینش می پردازد.
رسالۀ اقسام نفوس:
در اثبات نفس ناطقه،تجرد وی ، اقسام نفس،رابطه نفس و بدن،و مقاماتی که نفس می تواند با تکامل بدان دست یابد.
رسالۀ تحفه:
در این رساله نیز درباره نفس و خصوصیات روح بحث می کند.
رسالۀ فیض الهى:
در وحی ، کرامات ، معچزات و خارق عادات،و اینکه سحر و جادوگری چگونه امکان پذیر است و می توان آن را تبیین کرد به دور از خرافات می پردازد.
رسالۀ عشق:
از مشهورترین رساله های بو علی،در باب عشق ، کیفیت آن در عالم،و عشق ظرفا و نیک صورتان و نیک سیرتان ،و عشق مجازی و حقیقی است.
رسالۀ اسرار الصلاة:
رساله ای فلسفی در باب نماز و حکمت های آن.
رسالۀ تفسیر سوره توحید
رسالۀ تفسیر سوره فلق
رسالۀ تفسیر سوره ناس
سه رساله در تفسیر این سه سوره،که البته تفسیر فیلسوفی چون بوعلی نیز با تفسیر های رایج این سوره ها متفاوت است!
رسالۀ در سبب استجابت دعا و کیفیت و تاثیر زیارت
این رساله در جواب عارف بزرگ،ابو سعید ابوالخیر نگاشته شده است،و بو علی در آن به تبیین فلسفی دعا می پردازد.
رسالۀ تحریض و ترغیب بر دعا
در باب دعا،و اینکه دعا تنها همین الفاظ ظاهری آن نیست.و چگونه می تواند دعا و مناجات حال آدمی را منقلب کند.
رسالۀ در سرّ قدر
در جواب این حرف صوفیه :«من عرف سرّ القدر فقد الحد» هر کس سرّ قدر را دانست ملحد می شود! و بوعلی به رازگشایی از معنای قضاء و قدر می پردازد.
رسالۀ معراجنامه
در باب معراج پیامبر و کیفیت آن.
رسالۀ اضحویه
در باب مرگ،و معاد،و ابطال مذهب تناسخ،و اینکه روح آدمی نامیراست و از جسم مادیش متمایز است و پس از مرگ بحیات خویش ادامه می دهد.
رسالۀ الشفاء من خوف الموت و معالجة الاغتمام به
در باب مرگ،و اینگه چرا مرگ برای مردم ترسناک است؟ و سیری ناپذیری انسان در این دنیا،, و علت دردناک بودن و ترسناکی مرگ.
رسالۀ حدود یا تعریفات:
در این رساله ابن سینا به تعریف مسائل طبیعی و فلسفی و علمی می پردازد و برای هر کدام به اختصار،حدودی را بیان می کند.
بیشتر
کتاب حاضر ترجمه هفده رساله ، مجموعه رسائل ابو علی سینا حکیم و دانشمند و فیلسوف نام آور ایران ، که در فلسفه ، ما بعدالطبیعه ، طبیعیات ، نفس ، الهیات ، و تفسیر به رشته ی تحریر در آمده است.این هفده رساله عبارتند از :
رسالۀ مبدأ و معاد :
بزرگترین رساله ی کتاب حاضر،در این کتاب ابن سینا به تعریف موجودات و دسته بندی آنها به ممکن و واجب پرداخته،سپس برهان معروف خود را در اثبات وجود خدا تقریر می کند،پس از آن به صفات خداوند می پردازد،و بعد در مورد "حرکت" بحثی فلسفی را به پیش می کشد. پس از آن در مورد متناهی بودن زمان و مغالطات گروه معطله سخن می گوید،پس از آن بحثی را مطابق علم زمانه ی خویش در باب افلاک آغاز می کند،و چگونگی پیداش و ویژگی های افلاک،پس از آن به بررسی نفس و عقل می پردازد،و بعد از آن در باب معاد و نبوت.
رسالۀ عرشیه:
در ابتدا مقدمه فاضلانه مرحوم ضیاءالدین درّی که شامل مقام معنوی و فلسفی شیخ،و دیانت ابن سینا ،و رد شرب خمر وی،و نظریه معاد جسمانی است.
این رساله نیز به اثبات فلسفی وجود خدا،چگونگی علم خداوند به مخلوقات ، و صفات خاص وی ، قضاء و قدر، فلسفه شرور و بدی ها در دنیا،و نظام آفرینش می پردازد.
رسالۀ اقسام نفوس:
در اثبات نفس ناطقه،تجرد وی ، اقسام نفس،رابطه نفس و بدن،و مقاماتی که نفس می تواند با تکامل بدان دست یابد.
رسالۀ تحفه:
در این رساله نیز درباره نفس و خصوصیات روح بحث می کند.
رسالۀ فیض الهى:
در وحی ، کرامات ، معچزات و خارق عادات،و اینکه سحر و جادوگری چگونه امکان پذیر است و می توان آن را تبیین کرد به دور از خرافات می پردازد.
رسالۀ عشق:
از مشهورترین رساله های بو علی،در باب عشق ، کیفیت آن در عالم،و عشق ظرفا و نیک صورتان و نیک سیرتان ،و عشق مجازی و حقیقی است.
رسالۀ اسرار الصلاة:
رساله ای فلسفی در باب نماز و حکمت های آن.
رسالۀ تفسیر سوره توحید
رسالۀ تفسیر سوره فلق
رسالۀ تفسیر سوره ناس
سه رساله در تفسیر این سه سوره،که البته تفسیر فیلسوفی چون بوعلی نیز با تفسیر های رایج این سوره ها متفاوت است!
رسالۀ در سبب استجابت دعا و کیفیت و تاثیر زیارت
این رساله در جواب عارف بزرگ،ابو سعید ابوالخیر نگاشته شده است،و بو علی در آن به تبیین فلسفی دعا می پردازد.
رسالۀ تحریض و ترغیب بر دعا
در باب دعا،و اینکه دعا تنها همین الفاظ ظاهری آن نیست.و چگونه می تواند دعا و مناجات حال آدمی را منقلب کند.
رسالۀ در سرّ قدر
در جواب این حرف صوفیه :«من عرف سرّ القدر فقد الحد» هر کس سرّ قدر را دانست ملحد می شود! و بوعلی به رازگشایی از معنای قضاء و قدر می پردازد.
رسالۀ معراجنامه
در باب معراج پیامبر و کیفیت آن.
رسالۀ اضحویه
در باب مرگ،و معاد،و ابطال مذهب تناسخ،و اینکه روح آدمی نامیراست و از جسم مادیش متمایز است و پس از مرگ بحیات خویش ادامه می دهد.
رسالۀ الشفاء من خوف الموت و معالجة الاغتمام به
در باب مرگ،و اینگه چرا مرگ برای مردم ترسناک است؟ و سیری ناپذیری انسان در این دنیا،, و علت دردناک بودن و ترسناکی مرگ.
رسالۀ حدود یا تعریفات:
در این رساله ابن سینا به تعریف مسائل طبیعی و فلسفی و علمی می پردازد و برای هر کدام به اختصار،حدودی را بیان می کند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ترجمه هفده رساله ابن سینا
میشه لینک دانلود بدید
با تشکر
ابن سینا در الهیات شفاء _ مهمترین کتابش در کنار "نجات" و "اشارات و تنبیهات" _ فصل 8 مقاله اولى ص 42 گوید :
« از سوفسطائى مى پرسیم که درباره انکار خودتان چه مى گوئید ؟
آیا مى دانید که انکار شما حق است , یا باطل است یا شاکّید ؟ (شاکّ اسم فاعل شک کردن است)
اگر از روى علم خودشان به یکى از این امور سه گانه حکم کرده اند :
پس به درستی اعتقادى اعتراف کرده اند خواه اینکه این اعتقاد , اعتقاد حقانیت قولشان به انکار قول حق باشد ,
یا اعتقاد بطلان آن
یا اعتقاد شک در آن ,
پس انکارشان نسبت به حق و حقیقت را مطلقا , ساقط است .
و اگر بگویند ما شک داریم ,
به آنان گفته مى شود که آیا مى دانید شک دارید یا به شک خودتان انکار دارید ,
و آیا از گفتارها به چیز معینى علم دارید ؟
پس اگر اعتراف کردند که شاکّ اند یا منکرند و به شى ء معینى از اشیا عالمند ,
پس به علمى و حقّى و درستی ای اعتراف دارند .
و اگر گفتند : ما ابدا چیزى را نمى فهمیم و نمى فهمیم که نمى فهمیم ,
و در همه چیزها حتى در وجود و عدم خودمان شاکیم و در شک خودمان نیز شاکیم و همه اشیا را انکار داریم !
حتى انکار به آنها را نیز انکار داریم ....
شاید از روى عناد و لجاجت زبانشان بدین حرفها گویا است , پس احتجاج با ایشان ساقط است و امید راه جستن از ایشان نیست .
پس چاره ایشان جز این نیست که ایشان را تکلیف به دخول نار (وارد شدن در آتش !!) کرد زیرا که آتش و عدم آتش نزدشان یکى است : و ایشان را باید با چیزی ! کتک زد و تنبیه کرد؛ زیرا که درد و سوزش و نبودِ درد ، برایشان یکى است . »
تمام شدن سخن حکیم ما در هزار سال پیش،که هنوز هم چنین سخنی از بعضی ها قابل شنیدن است،چرا که فلسفه و مسائل آن کهنه شدنی نیست !
شرمنده از طولانی شدن، فقط قصد بازشناسی و ارج نهادن ابن سینا بود و انتقادی دوستانه و مطالعه بیشتر کتاب بجای دانلود کتاب....
خدایش بیامرزاد و یادش گرامی باد:x
اینکه سوفسطائیان گفته اند براى ادراک راهى جز حواس نیست , اگر چه این سخن تا حدى صحیح است , ولى آیا قواى مدرکه منحصر در این حواس اند از آنان مى پرسیم حکم شما به اینکه براى ادراک راهى جز حواس نیست محسوس است یا غیر محسوس ؟ اگر محسوس است به کدام قوه حاسه و تجربی آن را ادراک کرده اید ؟ با اینکه حکم مذکور نه لمس کردنی است , و نه بوئیدنى و نه چشیدنى و نه دیدنى و نه شنیدنى ! و اگر غیرمحسوس است باید قوه اى غیر از خواس و غیر از جنس آنها باشد تا غیر محسوس را ادراک کند .
پرسشى دیگر پیش مى آید که اگر حقى نباشد باطل را از کجا مى توان اعتبارکرد ؟ و همچنین اگر حقیقتى نباشد مجاز چگونه صورت مى بندد , و اگر راست نباشد دروغ یعنى چه , و تا واقع نباشد خلاف واقع را چه معنى بود و اگر صحیح نبود غلط از کجا پیدا مى شود و اگر خوب نباشد بد چه مفهومى دارد ؟ !
از آنان مى پرسیم اینکه مى گوئید :
اصلا واقعیتى وجود ندارد و حقیقتى براى اشیا نیست و هیچ اصل ثابت علمى نداریم و همه حقائق باطل است , این قول و حکم شما آیا حق است یا باطل ؟ اگرگویند حق است پس حقیقتى و واقعیتى وجود دارد . و اگر گویند باطل است پس به بطلان قول و حکم خودشان اقرار کرده اند , زیرا واسطه اى بین ایجاب و سلب نیست , و این حکم عدم واسطه , حکمى اولى و ابده بدیهیات است .
مثلا اگر کسى بالفرض مدعى شود که هیچ حرف راست درعالم وجود ندارد و هر حرفى که هست دروغ است ,
از او مى پرسیم که همین حرف تو راست است یا دروغ است ؟ ا
اگر راست است پس هر حرفى که هست دروغ نیست , و اگردروغ است پس به بطلان ادعاى خود اعتراف کرده اى .
و همین سؤال وتقسیم در حرفهاى دیگرشان که گفته اند : براى ادراک راهى جز حواس نیست , و میزان همه چیز انسان است , و . . . پیش مى آید .
(به این اصل در منطق که بسیار مورد استفاده و کاربردی است،پارادوکس دروغگو می گویند !)
در یونان باستان جریانی بوجود آمد،که شناخت و معرفت شناسی را از بیخ منکر میشد،و اصلا معرفت را امریپوچ می دانست،و بعد ها نیز در تاریخ فلسفه چنین جریاناتی ظهور کردند...گورگیاس یکی از مشهورترین سوفسطائیان بود،
به نقل از سیر حکمت فروغی،جلد اول:
گورگیاس مدعى بود یکى اینکه فرضا چیزی موجود باشد , قابل شناختن نیست . دیگر اینکه اگر هم قابل شناختن باشد معرفتش از شخصى دیگر قابل افاضه نخواهد بود .
معتبرترین حکماى سوفسطائى پروتاگوراس است که به سبب تبحر و حسن بیانى که داشت جوانان طالب به صحبتش بودند و بلند مرتبه اش مى دانستند ,
. عبارتى که در حکمت از او به یادگار مانده این است که «میزان همه چیز انسان است »
و تفسیر این عبارت را چنین کرده اند که در واقع حقیقتى نیست:
چه انسان براى ادراک امور جز حواس خود وسیله اى ندارد زیرا که تعقل نیز مبنى بر مدرکات حسیه است وادراک حواس هم در اشخاص مختلف مى باشد , پس چاره اى نیست جز اینکه هر کس هر چه را حس مى کند معتبر بداند در عین اینکه مى داند که دیگران همان را قسم دیگر درک مى کنند و امورى هم که به حس در مى آید ثابت و بى تغییر نیستند بلکه ناپایدار و متحول مى باشند . این است که یکجا ناچار باید ذهن انسان را میزان همه امور بدانیم و یکجا معتقد باشیم که آنچه درک مى کنیم حقیقت نیست یعنى به حقیقتى قائل نباشیم...
پس از او نیز سو فسطائیان بسیاری آمدند و مشهورترینشان پییرهون بود، سفسطه نیز از همین لغت سوفسطائیان گرفته شده است،
سوفیست در اصل یعنی دانشمند،اما به تدریج معنایش منحرف شد و افرادی توخالی که دعوی دانش داشتند،خود را سوفیست نام نهادند،سقراط و افلاطون و ارسطو در مقابل این جماعت برخاستند و با محکمترین سلاح خویش،یعنی منطق و فلسفه پاسخ آنها را دادند...
گروهی از شکاکان افراطی را نیز در این طیف جا داده اند، شکاک را به فرانسه سپتیک نامند . در دانش بشر آمده است که شکاکان جماعتى از حکمااند که مى گویند براى کسب علم و اعتماد به اطلاعات هیچ گونه میزان و ماخذ درستى نیست , حس خطا مى کند عقل از اصلاح خطاى آن عاجز است و یک فرد در شرائط مختلف جسمى و روحى , ادراک مختلف خواهد داشت . موسس این فرقه پیرهون ( 275 - 365 ) است .
دیدیم هیچکس از اهل کتاب! با وجود کثیر الدانلود! بودن این کتاب،حرفی و سخنی و نظری در مورد آن عزیز نمی نویسند ، و قدرش را باز نمی شناسند، پس وظیفه دیدیم کمی بنویسیم...
تو گویی هدف بسیاری در کتابناک صرفا دانلود کتاب است و کلکسیون جمع کردن،تا استفاده از آن !
البته بنده مخلص و کوچک جماعت کتابناکی هستم،ولی بعضا جسارت می کنم،و نقدی هم میکنم هم خودم را هم دوستان و اعضای فرهیخته را:x
بزرگان این نقد را بر من ببخشایند!
بزرگ فلاسفه ی ایران را در زمانه اش،کافر و دهری می خواندند و او این رباعی را در جواب آنان سرود:
۩
کفرِ چو منی، گزاف و آسان نبوَد
محکمتر از ایمانِ من، ایمان نبود
در دهر چو من یکی و
آن هم کافر؟
پس در همه دهر،یک مسلمان نبود !
زیبا سروده ی دیگری هم دارد،در همان معنای بیت مشهورش که
تا بدانجا رسید دانش من / که بدانم همی،که نادانم !
و آن اینست:
۩
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت ،
یک موی ندانست ولی موی شکافت ؛
اندر دل من هزارخورشید بتافت . . .
آخر به کمال ذرهای راه نیافت !