دو منظومه
نویسنده:
حمید مصدق
امتیاز دهید
آبی خاکستری سیاه و در رهگذار باد
بخشی از قصیده آبی، خاکستری، سیاه:
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه من،
گیسوان توشب بی پایان
جنگل عطر آلود.
شکن گیسوی تو،
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی،
از شط گیسوی مواج تو، من
بوسه زن برسر هر موج گذر می کردم.
کاش بر این شط مواج سیاه،
همه عمر سفر می کردم.
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه من،
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه من،
در شب گیسوی پرپیچ تو راهی می جست...
بیشتر
بخشی از قصیده آبی، خاکستری، سیاه:
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه من،
گیسوان توشب بی پایان
جنگل عطر آلود.
شکن گیسوی تو،
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی،
از شط گیسوی مواج تو، من
بوسه زن برسر هر موج گذر می کردم.
کاش بر این شط مواج سیاه،
همه عمر سفر می کردم.
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه من،
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه من،
در شب گیسوی پرپیچ تو راهی می جست...
آپلود شده توسط:
hamid
1386/08/10
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دو منظومه
عالی بود
ای کاش برای تو پرتو آفتاب باشم
تا دستهایت را گرم کند
اشک هایت را بخشکاند
و خنده را به لبانت بازآرد،
پرتو ِ خورشیدی که
اعماق تاریک وجودت را روشن کند
روزت را غرقه ی نور کند
یخ پیرامونت را آب کند.
عالي بود.;-(
کاش امکان داشت تا برخی از کتابهای برجسته در حوزه های دیگه رو هم به صورت الکترونیکی داشتید خیلی از ما مشکل خرید این کتاب های نایاب و اغلب بسیار گران را داریم .در هر صورت خسته نباشید.;-)