بر میز بی گلدان
نویسنده:
مریم مهرآذر
امتیاز دهید
مجموعه شعر
با تورّق دفتر اول شعر؛ آن چه حضورش را در سطر سطر اشعار این دفتر، بر خود شعر مقدم می دارد، زنی ست ایستاده در کنار شعر، با سایه ی سنگین حضورش بر متن. حضوری که با شعر ” در انتهای حیاط “، این گونه آغاز می شود: سر زده آمد/ با خاطره ی شاخه گلی در دست/ بوسه ای بر گونه و خنجری در قلبش / خاطره ی زن در حیاط / برای خاطره ی گنجشک ها دانه ریخته / حیات، باغ عدن است./ با استعانت به غور و حضور در همین شعر است که شاید بتوان گفت: حیات در شعر مهرآذر، راقم باغ عدنی ست که برای راوی اش، معشوقی سر زده با خاطره ی شاخه گلی در دست،هم بوسه ای بر لب،هم خنجری در قلب دارد و بی آن که این حضور، از خاطر زن زدوده شده باشد، متداعی خاطره ای می شود در زبان به شعر نشسته ی زن، آن دم که در حیاط دلش، دانه به کام گنجشک های بی زبان ریخته تا دل، حیات را باغ عدنی بدارد با خنجری همیشه در کام جان زن. اشعار دفتر اول شعر مریم مهر آذر را که قدم بزنی، در باغ شعرش، بوی مهر و مهر زن، همزمان، هم مشام را پر می کند وهم بر قلب، سندان می کوبد. همسان با نشان داغی که تاریخ بر پیشانی خود، از رنج مدام زنان دارد. شعر دوم از همین دفتر به نام ” اثیر”؛ ناظر بر واگویه ای جانکاه از جهانی ست که زنان را در حضور خود، رنگی به سیاهی بیش نمی زند.
بیشتر
با تورّق دفتر اول شعر؛ آن چه حضورش را در سطر سطر اشعار این دفتر، بر خود شعر مقدم می دارد، زنی ست ایستاده در کنار شعر، با سایه ی سنگین حضورش بر متن. حضوری که با شعر ” در انتهای حیاط “، این گونه آغاز می شود: سر زده آمد/ با خاطره ی شاخه گلی در دست/ بوسه ای بر گونه و خنجری در قلبش / خاطره ی زن در حیاط / برای خاطره ی گنجشک ها دانه ریخته / حیات، باغ عدن است./ با استعانت به غور و حضور در همین شعر است که شاید بتوان گفت: حیات در شعر مهرآذر، راقم باغ عدنی ست که برای راوی اش، معشوقی سر زده با خاطره ی شاخه گلی در دست،هم بوسه ای بر لب،هم خنجری در قلب دارد و بی آن که این حضور، از خاطر زن زدوده شده باشد، متداعی خاطره ای می شود در زبان به شعر نشسته ی زن، آن دم که در حیاط دلش، دانه به کام گنجشک های بی زبان ریخته تا دل، حیات را باغ عدنی بدارد با خنجری همیشه در کام جان زن. اشعار دفتر اول شعر مریم مهر آذر را که قدم بزنی، در باغ شعرش، بوی مهر و مهر زن، همزمان، هم مشام را پر می کند وهم بر قلب، سندان می کوبد. همسان با نشان داغی که تاریخ بر پیشانی خود، از رنج مدام زنان دارد. شعر دوم از همین دفتر به نام ” اثیر”؛ ناظر بر واگویه ای جانکاه از جهانی ست که زنان را در حضور خود، رنگی به سیاهی بیش نمی زند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بر میز بی گلدان