رسته‌ها
خانه ییلاقی
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 38 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 38 رای
✔️ سرآغاز داستان:
خانه ییلاقی روی نوک تپه ای قرار داشت. از مهتابی جلوی آن منظره باشکوه شهر فلورانس پیدا بود. در پشت آن یک باغ قدیمی واقع بود که گرچه انواع زیادی گل در آن نبود، ولی درختهایی زیبا، پرچین هایی منظم از شمشاد، راهروهایی از علف پوشیده و یک غار مصنوعی داشت که در آن از یک شاخ آب با صدایی صاف و آرام به صورت آبشار فرو میریخت. این خانه در قرن شانزدهم به وسیله یک نجیب زاده فلورانسی ساخته شده بود که اولادش در موقع بی پولی آن را به یک خانواده انگلیسی به نام لیوناردز فروخته بود و آنها هم خانه را برای مدتی به مری پنتن، اجاره داده بودند. هر چند اتاق ها وسیع و تاق بلند بود، خود خانه وسعت چندانی نداشت و مری با سه نفر خدمتکار صاحب انگلیسی خانه، به راحتی در آن زندگی می کرد. مقداری اثاث قدیمی ظریف اتاق های خانه را زینت میداد که حالی به آن بخشیده بود و با اینکه خانه حرارت مرکزی نداشت، و وقتیکه مری در اواخر مارس به آنجا وارد شد، هنوز هوا خیلی سرد بود. مهعذا صاحب انگلیسی خانه چندین حمام در آن کار گذاشته بود و از این حیث قدری اسباب راحت فراهم شده بود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
100
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/09/02

کتاب‌های مرتبط

رستگاری در آسمان هشتم
رستگاری در آسمان هشتم
5 امتیاز
از 1 رای
Brief Interviews with Hideous Men
Brief Interviews with Hideous Men
0 امتیاز
از 0 رای
Bastard out of Carolina
Bastard out of Carolina
5 امتیاز
از 2 رای
Little Women
Little Women
4.1 امتیاز
از 8 رای
مردی در قفس
مردی در قفس
4.2 امتیاز
از 45 رای
That Lass O' Lowrie's
That Lass O' Lowrie's
5 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خانه ییلاقی

تعداد دیدگاه‌ها:
2
کاش آپلود کننده ی عزیز نام دیگری را برای خودشان بر می گزیدند تا شخصیت انسان های فرزانه ای چون خودشان حفظ شود .با سپاس از این بزرگوار
سالهایی دور در ضلع شمالغربی میدان توپخانه موزه سردار سپه قرار داشت و پشت آن کوچه ای بود که دو سه دستفروش بساط فروش کتابهای کهنه و دست چندم و مجلات شماره گذشته ر ا در آنجا پهن میکردند و من نیز هر هفته دو سه بار با پدرم به آنجا میرفتیم تا کتابهایی را که دوست داشتم با قیمتی بسیار نازل از آنجا خریداری کنم. شماره های گذشته کتاب هفته دو ریال بود و مجله دانشمند یک ریال و مجلاتی مانند نگین و فردوسی را میشد به قیمت دانه ای یک ریال یا جفتی سه ریال خریداری کرد. از همه جالبتر کتابهای به قول معروف دست دوم بود که من به شخصه بهترین کتابهای کلاسیک ادبیات جهان را از آنجا و با قیمتی بسیار نازل خریداری میکردم و میخواندم و این چند دستفروش زمینه آشنایی مرا با کتاب و کتابخوانی باعث شدند و میتوانم بگویم نه تنها من بلکه صدها چون من به نوعی مدیون آنها هستیم. تاثیر آنها در رواج فرهنگ و اشاعه علم و ادب غیر قابل انکار و ستودنی است.
مجموعه کتابهایی را که کبیر در کبیر عزیز در کتابناک نهاده بی اختیار خاطره آن سالها را در من زنده کرد و احساسی را که حتی سالیان بعد تکرار نشد و بابت این از کبیر در کبیر سپاسگزارم.
خانه ییلاقی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک