پدرخوانده
نویسنده:
ماریو پوزو
مترجم:
حبیب الله شهبازی
امتیاز دهید
✔️ به دوستانت نزدیک باش، به دشمنانت نزدیکتر
پدر ویتو کورلئونه با شخصی در دهکده درگیر می شود و آن شخص به مافیا شکایت می برد. پدر حاضر به زانو زدن در مقابل کدخدای محلی مافیا نمی شود و او را در حضور مردم به قتل می رساند. یک هفته بعد نیز جسد خودش را پیدا می کنند. تفنگچیان مافیا به دنبال ویتوی جوان به پرس و جو می افتند، چرا که احتمال می دهند که ویتو بعدها به خونخواهی پدر برخیزد. اقوام ویتوی 12 ساله نیز او را مخفیانه به آمریکا می فرستند.....
فیلمی که فرانسیس فورد کاپولا بر اساس رمان پدر خوانده ساخت، تحسین شده ترین فیلم تاریخ سینماست که حادثه ای نو در روایت سینمای آمریکا به شمار می رود.
ناشر: نشر افق چاپ اول: 1388
بیشتر
پدر ویتو کورلئونه با شخصی در دهکده درگیر می شود و آن شخص به مافیا شکایت می برد. پدر حاضر به زانو زدن در مقابل کدخدای محلی مافیا نمی شود و او را در حضور مردم به قتل می رساند. یک هفته بعد نیز جسد خودش را پیدا می کنند. تفنگچیان مافیا به دنبال ویتوی جوان به پرس و جو می افتند، چرا که احتمال می دهند که ویتو بعدها به خونخواهی پدر برخیزد. اقوام ویتوی 12 ساله نیز او را مخفیانه به آمریکا می فرستند.....
فیلمی که فرانسیس فورد کاپولا بر اساس رمان پدر خوانده ساخت، تحسین شده ترین فیلم تاریخ سینماست که حادثه ای نو در روایت سینمای آمریکا به شمار می رود.
ناشر: نشر افق چاپ اول: 1388
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پدرخوانده
با تشکر از جناب پورفر که نسخه با کیفیت تری از کتاب رو بارگذاری کردند[/quote]
هر دوش مثل همه فقط عکس صفحه اولشون فرق میکنه . :stupid: من دوباره دانلود کردم 5 امتیاز بیخودی رفت
یه نفر 5 امتیاز منو بهم بده :((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((
با تشکر از جناب پورفر که نسخه با کیفیت تری از کتاب رو بارگذاری کردند
ممنون از اینکه این کتاب را آپلود کردید!! :-)
فیلم پدرخوانده در مقابل کتاب پدر خوانده هیچه.
من یادم است یک صبحی توی دوران دانشجویی توی شهر یاسوج این کتاب را خریدم ( آن زمان هم خانگی هام رفته بودن و من تنها بودم) پرده ها رو کشیدم و زیر نور چراغ مطالعه شروع بخواندن کردم بخاطر همین اصلا متوجه نشدم که چقدر زمان گذشته ، حدودا ساعت 3 یا 4 صبح روز بعد این کتاب رو تمام کردم . یادم هست آن شب برف می بارید و من از هیجان خواندن این کتاب رفتم بودم زیر برف ایستاده بودم و می خواستم فریاد بکشم.
با حوصله کتاب را بخوانید .
از هانیه عزیر کمال تشکر را دارم.
خیلی دوست داشتم یکبار دیگه بتونم این کتاب را بخونم.
در جلسه سران خانوادههای مافیایی: ببینید من یک آدم خرافاتی هستم اگر اتفاقی واسه پسرم بیافته مثلا صاعقه بزنتش یا یه مامور پلیس بهش شلیک کنه یا تو سلولش خودشو حلق آویز کنه انوقت من بعضی از آدم های تو این جلسه رو مسئول می دونم. این به نفع هیشکی نیست.
دون کورلئونه: این یه عادت قدیمیه. من تمام زندگی ام رو تلاش کردم تا بی دقت نباشم. زنها و بچه ها این اجازه رو می تونند بهت بدند که بی دقت باشی، برخلاف مردها.
همیتن یه دونس یا مثل فیلمش سه تاس؟
راستی دستتون درد نکنه.:D