رسته‌ها
در پیرامون فلسفه
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 41 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 41 رای
درباره ی این کتاب :
نوجوانان و جوانان چون پا بدوره ی فهم و دریافت میگزارند ، خود را با نادانست ههای تازه ای روبرو می بینند و پرسشهایی از طبیعت و زندگانی ، از گذشته و آینده اندیشه هاشان را بخود میکشد و جویای پاسخ آنها می باشند. هم در این دوره است که جوانان که دیر یا زود مسئولیت خانواده و گوشه ای از کارهای کشور را بعهده خواهند گرفت می باید در اندیشه ی فردا بوده زمان ارزشمند را به فراگیری دانستنیهای سودمند و تجربه های زندگانی بگذرانند. فسوسا در سرزمین ما (و نیز بیشتر کشورهای شرقی ) بر سر راه ایشان ، چند رشته ( دام سرگشتگی) در کمین است تا بعنوانهای رنگارنگی همچون (جستجو از راز دهر) ، (سیر آفاق و انفاس)، (کشف و شهود) یا اینگونه عنوانهای شگفت جوانان ناآزموده را سرگرم آموزشهای زهرآلود خود گردانده سالها در بیابانهای گمراهی مغزشان فرساید و نه تنها از خوشی و آسایش بی بهره شان گرداند بلکه تهیدست در میدانگاه زندگ انی رهاشان گرداند . رهاشان گرداند تا سرمایه ای جز پوچگوییهایی که یاد گرفته اند نداشته ناچار گردند همانها را افزار گذران زندگانی خود گیرند و نتیجه آنکه خود به دامگستران نوینی مبدل گردیده جوانان نسل آینده را به گمراهیها کشانند....
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
158
آپلود شده توسط:
farhizesh
farhizesh
1392/04/26
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در پیرامون فلسفه

تعداد دیدگاه‌ها:
22
[quote='makan_kaki']من بیشتر آثار زنده یاد کسروی رو خوندم، البته در تمام زمینه ها سخنانش استوار نیست و چنین موضوعی برای هر نویسنده و اندیشمند دیگه ای نیز صدق میکنه، اما باید اذعان کرد دانشمند و متفکر بزرگی همچون او مشکلات و ریشه ی دردها و گرفتاری های این توده رو بدرستی شناسایی و نشانه رفته بود و اینک پس از 70 سال درستی سخنانش به عینه بحقیقت پیوسته و خود اظهر من الشمسه!
کسروی می گوید:
« شما از نادانی و بیچارگی هم زبونی و هم بدبختی را میکشید و هم بیهوده ناله و فریاد میکنید که این خود زیان دیگری میباشد. شما بهر چیزی از آلودگیهای خود نام فریبنده‌ی دیگری میگزارید. شعرهای بیهوده سرودن ، و افسانه های بیخردانه بافتن را «ادبیات» می نامید کهنه بافندگیهای یونان و روم را «فلسفه» می خوانید ، ببدآموزیهای خانه برانداز صوفیگری «عرفان» نام می دهید ، آشفتن مغزهای جوانان را « آموزش و پرورش» یاد میکنید ، گمراهیهای پراکنده و کشاکشهای بیهوده‌ی قرنهای گذشته را « مذهب» می شمارید ...
بدینسان بهر یکی از آلودگیهای خود عنوان دیگری میدهید و ما هریکی را که دنبال می کنیم بهایهوی و ایستادگی می پردازید و با اینحال نیکی از جهان میخواهید.
دوباره میگویم : این خود نشان درماندگی شماست.
دوباره میگویم : شما یا چنانکه هستید باشید و تن باین خواری و زبونی دهید و یا اگر رهایی میخواهید این حقایق را از ما بپذیرید و هرکسی تکانی بخود دهید و هرکسی این آلودگی ها را از خود دور گردانید».[/quote]
از نظر من جناب کسروی بزرگ درد را خیلی بیشتر و دقیق تر از خیلی ها متوجه شدند و واقعا هم دلسوز ایران و ایرانی بوده اند و در دقت و پاکدلی ایشان هم نمی توان خللی وارد دانست اما درمان و نسخه هایی که برای رفع آنها پیچیده اند ایده الیستی و ایده گرایانه و مخالف تکثرگرایی است و چنین ایده هایی در جهان امروز قابل پیگیری نیست . متاسفانه یا خوشبختانه در دوران ما که اسم پست مدرن هم بر آن گذاشته اند بیش از هر زمان دیگر ایده ها بی قدر شده اند و تاثیرگذاری آنها نیز کاهش یافته است . ایده های تجویزی سید احمد کسروی هم متعلق به جهان گذشته دارند و امروزه و چه بسا همان دوره نیز قابل پیگیری نبودند و اگر گروه کسروی به قدرت رسیده بودند بعید نبود که بعد از چند سال تبدیل به دولتی توتالیتار شوند و هر فکری را بدلیل اینکه باعث چند دستگی می شوند گردن زننده . با این حال احترامی که من برای این شخص قایل هستم بی اندازه است و هر از مدتی برای اینکه بقول معروف فکرم را تیز کنم به سراغ کتاب های کسروی میروم.
در جواب بعضی دوستان که اطلاعات درستی ندارند باید بگویم که اگر مانند این استاد باز هم بود و در دوران معاصر مردم حرف های اینگونه را واقعا می فهمیدند خیلی مسایل و مشکلات اجتماعی از بین میرفت...
من بیشتر آثار زنده یاد کسروی رو خوندم، البته در تمام زمینه ها سخنانش استوار نیست و چنین موضوعی برای هر نویسنده و اندیشمند دیگه ای نیز صدق میکنه، اما باید اذعان کرد دانشمند و متفکر بزرگی همچون او مشکلات و ریشه ی دردها و گرفتاری های این توده رو بدرستی شناسایی و نشانه رفته بود و اینک پس از 70 سال درستی سخنانش به عینه بحقیقت پیوسته و خود اظهر من الشمسه!
کسروی می گوید:
« شما از ناداني و بيچارگي هم زبوني و هم بدبختي را ميكشيد و هم بيهوده ناله و فرياد ميكنيد كه اين خود زيان ديگري ميباشد. شما بهر چيزي از آلودگيهاي خود نام فريبنده‌ی ديگري ميگزاريد. شعرهاي بيهوده سرودن ، و افسانه هاي بيخردانه بافتن را «ادبيات» مي ناميد كهنه بافندگيهاي يونان و روم را «فلسفه» مي خوانيد ، ببدآموزيهاي خانه برانداز صوفيگري «عرفان» نام مي دهيد ، آشفتن مغزهاي جوانان را « آموزش و پرورش» ياد ميكنيد ، گمراهيهاي پراكنده و كشاكشهاي بيهوده‌ی قرنهاي گذشته را « مذهب» مي شماريد ...
بدينسان بهر يكي از آلودگيهاي خود عنوان ديگري ميدهيد و ما هريكي را كه دنبال مي كنيم بهايهوي و ايستادگي مي پردازيد و با اينحال نيكي از جهان ميخواهيد.
دوباره ميگويم : اين خود نشان درماندگي شماست.
دوباره ميگويم : شما يا چنانكه هستيد باشيد و تن باين خواري و زبوني دهيد و يا اگر رهايي ميخواهيد اين حقايق را از ما بپذيريد و هركسي تكاني بخود دهيد و هركسي اين آلودگي ها را از خود دور گردانيد».
[quote='allameramin']با سلام خیلی کوتاه عرض کنم بنده کتاب های کسروی را مطالعه کردم و دیدم که ایشان خیلی بی سواد هستن اصلا انگار بهره ای از علم و دانش نبرده اند در اینجا نمی خواهم به حرفهای عوام فریبانه و مغالطات ایشان اشاره کنم فقط همین قدر میگویم که ایشان نه از دین چیزی میدانند و نه از فلسفه دین و نه از مفهوم آزادی و نه اصلا از عالم و شئونات عالم ماده چیزی میدانند که دائم خلط بین احکام شرعی با خرافه هایی که در مردم عامه پیدا می کند و خلط بین فلسفه دین (به حمل اولی) و خود دین (به حمل شایع) و همچنین خلط بین اصول دین و فروع می کنند . ایشان منطقی و برهانی هم صحبت نمی کنند فقط حرفهای عامیانه و کوچه خیابانی میزنند تا عوام را فریب دهند.
ایشان می روند و در میان مردم چند خرافه پیدا می کنند و از آنها اشکال میکند و آنها را به اسم دین مینویسند و مردم عوام که تخصصی ندارند فکر می کنند ایشان روشن فکر است زیرا برخی عوام تا میبینند که یک نفر به مقداری از گزاره های دینی اشکال می کند و حرف از روشن فکری میزند فکر میکنند با سواد است.[/quote]
کسی که می‌خواهد گفته ی کس دیگری را نقد کند راهش اینست که آن گفته ها را بیاورد و ایرادش را بنویسد نه هرچه خواست بگوید.(!)(!)(!)(!)(!)(!)(!)(!)(!)
با سلام خیلی کوتاه عرض کنم بنده کتاب های کسروی را مطالعه کردم و دیدم که ایشان خیلی بی سواد هستن اصلا انگار بهره ای از علم و دانش نبرده اند در اینجا نمی خواهم به حرفهای عوام فریبانه و مغالطات ایشان اشاره کنم فقط همین قدر میگویم که ایشان نه از دین چیزی میدانند و نه از فلسفه دین و نه از مفهوم آزادی و نه اصلا از عالم و شئونات عالم ماده چیزی میدانند که دائم خلط بین احکام شرعی با خرافه هایی که در مردم عامه پیدا می کند و خلط بین فلسفه دین (به حمل اولی) و خود دین (به حمل شایع) و همچنین خلط بین اصول دین و فروع می کنند . ایشان منطقی و برهانی هم صحبت نمی کنند فقط حرفهای عامیانه و کوچه خیابانی میزنند تا عوام را فریب دهند.
ایشان می روند و در میان مردم چند خرافه پیدا می کنند و از آنها اشکال میکند و آنها را به اسم دین مینویسند و مردم عوام که تخصصی ندارند فکر می کنند ایشان روشن فکر است زیرا برخی عوام تا میبینند که یک نفر به مقداری از گزاره های دینی اشکال می کند و حرف از روشن فکری میزند فکر میکنند با سواد است.:!
در مورد شاعران،همچون حافظ و سعدی و مولوی و... سخنان کسروی درخور تامل و گفتگوست. کسروی دشمن شعر و شاعری نیست،بلکه مخالف بدآموزیهای ایشان است که به نام شعر در بین مردم و اذهانشان می پراکنند، بدآموزیها و بی شرمیهایی از قبیل همجنسگرایی(شاهد بازی) و تشویق به تن پروری و مفتخواری و تسلیم قضا و قدر بودن و... در کلام شاعران دلیل بر بزرگی ایشان نتواند بود. هر چند این شاعران سخنان استواری نیز گفته اند اما همانطور که کسروی میگوید، بروز اندیشه های متناقض و متفاوت از دهان مبارک یک شاعر موجب گیجسری و آشفتگی خواننده اش گشته و مغز و ادراک ایشان را برمیگرداند و فلج میکند!!
[quote='kochak']نقل قول از farhizesh:سعدی و حافظ بزرگ نیستند.
بزرگ کسییست که کار بزرگی کرده باشد و سود فراوانی به مردمش رسانده باشد. سعدی و حافظ از این کارها نکرده اند. یک مشت یاوه گفته اند و با چاپلوسی از فروانروایان ستمگر زمان خودشان روز میگذرانیده اند.
با این نگرش شما همه نویسندگان و شاعران تاریخ بی فایده بودن؟و باز با این نگرش شما پس خود کسروی هم بی فایده بوده پس بزرگ نیست.
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس که نه هرکه ورقی خواند معانی دانست
حال تنها یک بیت از حافظ میاورم و ازتون میخام انچه مد نظر وی بوده تا بیان کند انهم رندانه و مغانه را در نظر بگیرید
هشدار که گر وسوسه عقل کنی گوش............. آدم صفت از روضه رضوان بدر آئی
کسروی نفهمید شما هم نمیفهمید اما کل تلاش کسروی در برخورد با دین همین است که حافظ در این بیت بیان نموده
برای درکش اینگونه بگویم:طبق افسانه های مذهبی آدم ابوالبشر با وسوسه که از بهشت رانده شد؟؟؟؟ میدانیم شیطان
اینجا حافظ شیطان مذهب را همان عقل آدمی میداند و هشدار میدهد که اگر راه عقل یا همان خرد که کسروی میگفت را بروید از آنچه وعده مذهب (که همان بهشت برین است و بقولی پندار و تصور خام بشریست) بدر خواهید امد و باور مند نخواهید ماند.برای همین است که بسیاری حافظ را انسانی آزاده و ورای هر دین و مذهبی میدانند.
این تنها یک بیت از اوست که در پشت ان اندیشه هائیست که سالها بعد حافظ جهان غرب بدان سو رفت و عصر روشنگری را آغاز نمود جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه...چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند[/quote]
اینها تاویلهای ملایانه است. از آن بیت چنین معنیهایی که شما نوشته اید بیرون نیاید. :D:D:D:D:)):))
[quote='farhizesh']سعدی و حافظ بزرگ نیستند.
بزرگ کسییست که کار بزرگی کرده باشد و سود فراوانی به مردمش رسانده باشد. سعدی و حافظ از این کارها نکرده اند. یک مشت یاوه گفته اند و با چاپلوسی از فروانروایان ستمگر زمان خودشان روز میگذرانیده اند.
با این نگرش شما همه نویسندگان و شاعران تاریخ بی فایده بودن؟و باز با این نگرش شما پس خود کسروی هم بی فایده بوده پس بزرگ نیست.
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس که نه هرکه ورقی خواند معانی دانست
حال تنها یک بیت از حافظ میاورم و ازتون میخام انچه مد نظر وی بوده تا بیان کند انهم رندانه و مغانه را در نظر بگیرید
هشدار که گر وسوسه عقل کنی گوش............. آدم صفت از روضه رضوان بدر آئی
کسروی نفهمید شما هم نمیفهمید اما کل تلاش کسروی در برخورد با دین همین است که حافظ در این بیت بیان نموده
برای درکش اینگونه بگویم:طبق افسانه های مذهبی آدم ابوالبشر با وسوسه که از بهشت رانده شد؟؟؟؟ میدانیم شیطان
اینجا حافظ شیطان مذهب را همان عقل آدمی میداند و هشدار میدهد که اگر راه عقل یا همان خرد که کسروی میگفت را بروید از آنچه وعده مذهب (که همان بهشت برین است و بقولی پندار و تصور خام بشریست) بدر خواهید امد و باور مند نخواهید ماند.برای همین است که بسیاری حافظ را انسانی آزاده و ورای هر دین و مذهبی میدانند.
این تنها یک بیت از اوست که در پشت ان اندیشه هائیست که سالها بعد حافظ جهان غرب بدان سو رفت و عصر روشنگری را آغاز نمود جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه...چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند[/quote]
سعدی و حافظ بزرگ نیستند.
بزرگ کسییست که کار بزرگی کرده باشد و سود فراوانی به مردمش رسانده باشد. سعدی و حافظ از این کارها نکرده اند. یک مشت یاوه گفته اند و با چاپلوسی از فروانروایان ستمگر زمان خودشان روز میگذرانیده اند.
خیلی دنبال این کتاب گشتم.خیلی ممنونم بابت اپلود این کتاب
در پیرامون فلسفه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک