رسته‌ها
در پیرامون فلسفه
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 42 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 42 رای
درباره ی این کتاب :
نوجوانان و جوانان چون پا بدوره ی فهم و دریافت میگزارند ، خود را با نادانست ههای تازه ای روبرو می بینند و پرسشهایی از طبیعت و زندگانی ، از گذشته و آینده اندیشه هاشان را بخود میکشد و جویای پاسخ آنها می باشند. هم در این دوره است که جوانان که دیر یا زود مسئولیت خانواده و گوشه ای از کارهای کشور را بعهده خواهند گرفت می باید در اندیشه ی فردا بوده زمان ارزشمند را به فراگیری دانستنیهای سودمند و تجربه های زندگانی بگذرانند. فسوسا در سرزمین ما (و نیز بیشتر کشورهای شرقی ) بر سر راه ایشان ، چند رشته ( دام سرگشتگی) در کمین است تا بعنوانهای رنگارنگی همچون (جستجو از راز دهر) ، (سیر آفاق و انفاس)، (کشف و شهود) یا اینگونه عنوانهای شگفت جوانان ناآزموده را سرگرم آموزشهای زهرآلود خود گردانده سالها در بیابانهای گمراهی مغزشان فرساید و نه تنها از خوشی و آسایش بی بهره شان گرداند بلکه تهیدست در میدانگاه زندگ انی رهاشان گرداند . رهاشان گرداند تا سرمایه ای جز پوچگوییهایی که یاد گرفته اند نداشته ناچار گردند همانها را افزار گذران زندگانی خود گیرند و نتیجه آنکه خود به دامگستران نوینی مبدل گردیده جوانان نسل آینده را به گمراهیها کشانند....
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
158
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
farhizesh
farhizesh
1392/04/26
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در پیرامون فلسفه

تعداد دیدگاه‌ها:
22
من شیوه‌ی نگارش جناب کسروی را دوست دارم٬ و همچنان بررسی‌هایِ تاریخی و گاهی هم زبانشناختی‌اش را. اما در دو زمینهٔ ادبیات و فلسفه٬ همچنان بر این باور ام که ایشان در اشتباه هستند.
در ابتدای کتاب می‌خوانیم: «فیلسوف کلمه‌ای یونانی ست بمعنای خواهان راستی» اما باد گفت فیلسوف بمعنایِ «دوستدارِ راسیتی» است٬‌نه «خواهانِ راستی».
اما این نکته صرفا تزیینی بود. به ص۹ که رسیدم دریافتم متاسفانه کسروی هیچ هیچ هیچ از فلسفه اطلاعی ندارد. ببینید فیلسوف را چگونه تعریف می‌کند: «فیلسوف یا حکیم یا فرزانه کسی را میتوان گفت که دستورهای اسلام را بدانسان که بوده فراگیرد و از روی آن دستورها رفتار کند» (ص۹) .
اگر بخواهم از ادبیاتِ خودِ کسروی استفاده کنم٬ باید بگویم که از این «یاوه» تر نمی‌توان سخنی گفت! پیداست کسروی یکسری پراکنده‌گویی‌ها از باصطلاح‌ فیلسوفانِ اسلامی خوانده و آنرا هم اصلا درست نفهمیده. باید بگویم هیچ کس در هیچ کجای دنیا ندیدم که فلسفه را «عمل به دستوراتِ اسلام» تعریف کند و کژفهمی از این بزرگتر نمی‌شود.
اما همچنان به خواندنِ این کتاب ادامه می‌دهم. چون کسروی را دوست دارم.
سعدی مردک ناپاک است زیرا گفته :
در جوانی چنانکه پایش افتد و دانی * با شاهد پسری سری و سرّی داشتم
حافظ هم شاعرک یاوه گوی مفتخوار است زیرا گفته :
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم * از پادشه گوی که روزی مقدر است

فرهیزش گرامی:
۱. هیچ نویسنده‌ای را نمی‌توان به جرمِ سخنانی که در اثرش زده محکوم کرد. از نظرِ روانشناختی هم ناپسند است. فرض کنید فردی در یکی از داستانهایش در نقشِ «دزد» ظاهر شده. آیا هیچ پلیسی حق دارد با این دستاویز او را دستگیر کند؟ :D
اما اینه میگویید سعدی همجنسباز بوده تا حدی درست است (پژوهش استاد شمیسا اثبات کرده). منتها اینکه افراط کرده و می‌گویید «مردی ناپاک» است٬ از انصاف بدور است. باید دُگم‌ها را رها کرد و به شرایطِ تاریخی نگریست.
۲. بله٬ بنده هم با عقایدِ صوفیانه و عارفانه مشکل دارم. اما کمتر کسی حافظ را یک اندیشمند می‌شناسد و بعنوانِ یک فرزانه با او برخورد می‌کند. ما همه حافظ را «رند» میشناسیم و بیشتر ذوقمان هم از عناصرِ «زیباشناختی»ِ اشعارش است٬ نه پندواندرزها و خراباتی‌گری‌هایش. سوزاندنِ کتاب اینان٬ هیچ فایده‌ای ندارد٬ بلکه ما را در گردابِ خودپسندی و خودخواهی فروخواهد برد. برخی نقدهای کسروی بر اندیشه‌های حافظ و سعدی درست اند٬ اما این نقدها هیچکدام در آن حد نیستند که بیاییم و دیوانشان را بسوزانیم و تنها به دینِ خودِ کسروی بگرویم.
هرچند کسروی مردی میهنی و دلسوز این مرزوبوم بود اما بی شک نگاهش به بزرگان ادب و فرهنگ ایران از یک عامی سطحی تر بود همچنین کسی که راه علاج را در سوزاندن میداند میراث فکریش نیز در عمل خشونت و ویرانگری خواهد بود.مسئله این است که این اینان میخواستند نقش بزرگان غربی را در احیای فکرو اندیشه و پیشرفتشان بازی کنند بی انکه اندیشه ها و جهان بینیشان به همان اندازه بزرگ شده باشد.هر سطحی نگری با خواندن حافظ میفهمد که در پشت ابیات حافظ ساعتها اندیشه بکر نهفته است و کسروی شنیع ترین توهینها را بوی روا داشته است
.........اگر دستکم همین روشنفکران ایرانی نبرد فکری و معنی دار حافظ را با زاهدان و دکانداران دین درک میکردند و میفهمیدند که........به خرمن دوجهان سر فرو نمی ارند......دماغ کبر گدایان و خوشه چینان بین......گویند رمز عشق نگوئید و نشنوید...... عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
این سخنان 600 سال پیش مردی است که دستکم این سروده ا را برای ایندگانی به میراث گذارد که همین ایندگان 600 سال بعد ایران را بجائی بردند و بدست زاهدانی سپردند که گویا حافظ همین امروز این را گفته که:
گویند رمز عشق نگوئید و نشنوید...... عیب جوان و سرزنش پیر میکنند........نشان مرد خدا عاشقیست...که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم......و صدها بیت دیگر
مسئله اینست که ایران روشنفکر نما زیاد داشته اما روشنفکر واقعی باندازه انگشتان یک دست هم....
[quote='farhizesh']خواهشمندم بی مطالعه نظر ندهید.
[/quote]
8-)8-)8-)
حرف بنده هم همین است دوست عزیز...
چرا فکر میکنید کتابهایی مثل "در پیرامون ادبیات" و در پیرامون رمان" و "حافظ چه میگوید" را نخوانده ام و همچین نظراتی داده ام؟؟؟
من ترجیح میدهم از غزلیات حافظ و سعدی لذت ببرم، تا اینکه به جرم شاهد بازی و امثالهم آنها را تکفیر کنم...
"از کسی که کتابهای فراوانی دارد و آنها را میخواند نترس، بلکه از کسی بترس که یک کتاب دارد و آنرا مقدس میپندارد"
اگر کسروی برای امثال جنابعالی مراد است و هرچه بگوید حکم وحی منزل را دارد، برای من ایشان فقط یک تاریخ نگار و محقق ساده است که اتفاقا اشتباهش در همین وارد شدن و مدعی بودن در همه ی حوزه ها بود...
توصیه بنده به جنابعالی هم این است که به جای تکرار هزارباره ی نظرات کسروی و مطالعه ی بی وقفه و مطلق کسروی(که از نظرات این چند ماهه تان کاملا مشهود است) ، کتابهایی از طیف های فکری دیگر و همه جانبه تر انجام دهید تا دیگر با این تعصب همه را به بیسوادی متهم نکنید..
روز خوش...
سعدی مردک ناپاک است زیرا گفته :
در جوانی چنانکه پایش افتد و دانی * با شاهد پسری سری و سرّی داشتم
حافظ هم شاعرک یاوه گوی مفتخوار است زیرا گفته :
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم * از پادشه گوی که روزی مقدر است
خواهشمندم بی مطالعه نظر ندهید.
کتابهای حافظ چه میگوید؟ و در پیرامون ادبیات را بخوانید تا دریابید. (کتابها در کتابناک هستند. نام آنها را جستجو کنید خواهید یافت.
[quote='Chair']نقل قول:کسروی به شعر و شاعران تاخت و از جمله حافظ را «شاعرک یاوه‌گوی مفتخوار» و سعدی را «مرد ناپاک» خواند. کسروی و پیروانش در ۱ دی هر سال جشن کتاب‌سوزی برگزار می‌کنند و کتاب‌هایی را که مضر تشخیص می‌دهند(از جمله دیوان حافظ، رمانها، ,...) می‌سوزانند!!!
..
دلیل نمیشود کسی که کسروی میخواند و بعضا تزهایش را نمونه می آورد از پیروان او و به قول خود مرحوم کسروی پاک دین نامید.
اتفاقا این حرکت کتابسوزان کسروی به شدت مورد نقد و مخالفت خود من هست پس در این مورد با شما موافقم.
اما دلیل تاختن کسروی به رمان خوانی را باید در چیز دیگری جست که من فکر میکنم آن ، جایی نیست جز شرایط اجتماعی دوران آقای کسروی. [/quote]
من هم همین را عرض کردم...کسروی از نظر تاریخ و وقایع نگاری نویسنده ی با ارزشی است...اما ظاهرا یکسری از پیروانشان تمام حرفهای ایشان را(از جمله مثالهای مذکور را) همچون وحی منزل میپندارند ...نمونه های زیادی هم از امثال این موضع گیریهای امثال جناب فرهیزش در ذیل کتابهای کسروی در همین سایت هست...
زیاده عرضی نیست ...
کسروی به شعر و شاعران تاخت و از جمله حافظ را «شاعرک یاوه‌گوی مفتخوار» و سعدی را «مرد ناپاک» خواند. کسروی و پیروانش در ۱ دی هر سال جشن کتاب‌سوزی برگزار می‌کنند و کتاب‌هایی را که مضر تشخیص می‌دهند(از جمله دیوان حافظ، رمانها، ,...) می‌سوزانند!!!
..

دلیل نمیشود کسی که کسروی میخواند و بعضا تزهایش را نمونه می آورد از پیروان او و به قول خود مرحوم کسروی پاک دین نامید.
اتفاقا این حرکت کتابسوزان کسروی به شدت مورد نقد و مخالفت خود من هست پس در این مورد با شما موافقم.
اما دلیل تاختن کسروی به رمان خوانی را باید در چیز دیگری جست که من فکر میکنم آن ، جایی نیست جز شرایط اجتماعی دوران آقای کسروی.
[quote='Chair']دوست عزیزم میتوانید به شخصه یک چشمه از افاضات !! مرحوم کسروی را تحلیل و تفسیر بفرمایید تا ذهن منبسط ما !!!! کمی یخش آب شود؟؟
اگر چنین کنید که واقعا ممنونتان میشوم.[/quote]
کسروی به شعر و شاعران تاخت و از جمله حافظ را «شاعرک یاوه‌گوی مفتخوار» و سعدی را «مرد ناپاک» خواند. کسروی و پیروانش در ۱ دی هر سال جشن کتاب‌سوزی برگزار می‌کنند و کتاب‌هایی را که مضر تشخیص می‌دهند(از جمله دیوان حافظ، رمانها، ,...) می‌سوزانند!!!:D
..
چرا دانا دروغ پردازد یا بخواندن دروغ عمر خود را تباه سازد؟!
از عادتهایی که از اروپا نزد ما آمده یکی هم رمان‌نویسی و رمان‌خوانی است. تا دیر زمانی رمانها بزبانهای اروپایی می‌آمد و کسانی که آشنای آن زبانها بودند می‌خواندند. سپس دوره‌ی ترجمه رسید و رمانهایی بزبان عربی یا فارسی یا بدیگر زبانهای شرقی ترجمه گردید. سپس هم رمان نویسانی از خود شرقیان در هر کجا پدید آمدند.
اکنون هم رمانها بزبانهای اروپایی در همه جا پراکنده است هم ترجمه‌های فراوانی از آنها چاپ یافته و می‌یابد و هم کسان بسیاری برمان نویسی یا بعبارت بهتر بدروغ پردازی و افسانه بافی برخاسته‌اند.
....
بنده منکر ارزش مطالعات تاریخی کسروی نیستم...اتفاقا ایشان را یکی از برترین تاریخ نویسان مشروطه میدانم، اما وقتی ایشان به خود اجازه میدهند به مثابه ی یک علامه ی دهر، در مورد همه چیز نظر بدهند نتیجه چیزی جز مهملات بالا نیست رفیق...
[quote='vendetta1383']نقل قول از sinohezag:نقل قول از farhizesh:این کتاب به نیکی بی اساسی فلسفه ی یونان را نمایانیده است.حرف از این بی اساس تر نشنیده بودمجناب کسروی با علم مطلق وجامع خود در "تمام" زمینه های علم بشری، از این افاضات زیاد دارند. جدی نگیر رفیقنظرات ایشان در زمینه های ادبیات و فلسفه و امثالهم، به شدت موجبات انبساط خاطر ما را فراهم میکنندwelcome back جناب سینوهه...خیلی وقت بود از حضور شما بی بهره بودیم...[/quote]
دوست عزیزم میتوانید به شخصه یک چشمه از افاضات !! مرحوم کسروی را تحلیل و تفسیر بفرمایید تا ذهن منبسط ما !!!! کمی یخش آب شود؟؟
اگر چنین کنید که واقعا ممنونتان میشوم.
[quote='sinohezag']نقل قول از farhizesh:این کتاب به نیکی بی اساسی فلسفه ی یونان را نمایانیده است.
حرف از این بی اساس تر نشنیده بودم[/quote]
جناب کسروی با علم مطلق وجامع خود در "تمام" زمینه های علم بشری، از این افاضات زیاد دارند. جدی نگیر رفیق:D
نظرات ایشان در زمینه های ادبیات و فلسفه و امثالهم، به شدت موجبات انبساط خاطر ما را فراهم میکنند:D
welcome back جناب سینوهه...خیلی وقت بود از حضور شما بی بهره بودیم...
[quote='farhizesh']این کتاب به نیکی بی اساسی فلسفه ی یونان را نمایانیده است.[/quote]
حرف از این بی اساس تر نشنیده بودم
در پیرامون فلسفه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک