زندگی و زمانه علی دشتی
نویسنده:
عبدالله شهبازی
درباره:
علی دشتی
امتیاز دهید
کتابی در باره زندگی استاد علی دشتی (۱۲۷۳-۱۳۶۰ شمسی) پژوهشگر، مورخ و سیاستمدار معاصر
از متن کتاب:
علی دشتی در فضایی پرآشوب به دنیای سیاست و مطبوعات وارد شد. فعالیت روزنامه نگاری را در شهر شیراز و در روزنامه فارس، به مدیریت فضل الله بنان شیرازی آغاز کرد؛ ولی اندکی بعد مقاله ای از او منتشر شد که به نوشته رکن زاده آدمیت، عامه نپسندیدند و هیاهویی راه انداخته، اراده قتلش را کردند ناچار در منزل عبدالحسین میرزا فرمانفرما، که در آن وقت والی فارس بود پناهنده شد و فرمانفرما به حمایت از او برخاست و در پنهانی روانه اصفهانش کرد. اقامت دشتی در شیراز به گفته خود او حدود پنج ماه به درازا کشید.
اقامت دشتی در اصفهان نیز چون شیراز، کوتاه بود و او پس از پنج ماه راهی تهران شد. عین السلطنه از قول شیخ عبدالمجید مینوچهر همولایتی دشتی علت و نحوه خروج دشتی از شیراز و دوران اولیه اقامت او در تهران را چنین بیان کرده است «آدمی است طبیعی مذهب. در شیراز بدین واسطه مطرود واقع شد. می خواستند صدمه به او بزنند حاجی آقای شیرازی او را همراه خود طهران آورد، امورات خانه را به وی سپرد. مسافرت کرد. گویا هنگام مهاجرت، شیخ علی دشتی انواع تقلب و خیانت را در غیبت او نمود... حاجی آقا آمد، از وقایع مستحضر شد، او را پس از سرزنشها مرخص کرد.»...
بیشتر
از متن کتاب:
علی دشتی در فضایی پرآشوب به دنیای سیاست و مطبوعات وارد شد. فعالیت روزنامه نگاری را در شهر شیراز و در روزنامه فارس، به مدیریت فضل الله بنان شیرازی آغاز کرد؛ ولی اندکی بعد مقاله ای از او منتشر شد که به نوشته رکن زاده آدمیت، عامه نپسندیدند و هیاهویی راه انداخته، اراده قتلش را کردند ناچار در منزل عبدالحسین میرزا فرمانفرما، که در آن وقت والی فارس بود پناهنده شد و فرمانفرما به حمایت از او برخاست و در پنهانی روانه اصفهانش کرد. اقامت دشتی در شیراز به گفته خود او حدود پنج ماه به درازا کشید.
اقامت دشتی در اصفهان نیز چون شیراز، کوتاه بود و او پس از پنج ماه راهی تهران شد. عین السلطنه از قول شیخ عبدالمجید مینوچهر همولایتی دشتی علت و نحوه خروج دشتی از شیراز و دوران اولیه اقامت او در تهران را چنین بیان کرده است «آدمی است طبیعی مذهب. در شیراز بدین واسطه مطرود واقع شد. می خواستند صدمه به او بزنند حاجی آقای شیرازی او را همراه خود طهران آورد، امورات خانه را به وی سپرد. مسافرت کرد. گویا هنگام مهاجرت، شیخ علی دشتی انواع تقلب و خیانت را در غیبت او نمود... حاجی آقا آمد، از وقایع مستحضر شد، او را پس از سرزنشها مرخص کرد.»...
آپلود شده توسط:
amitab
1392/06/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زندگی و زمانه علی دشتی
صفحه ۳۰ تا ۳۳ کتاب:
پدر وطن رفت.
آن کسی که بعد از دو قرن ضعف و مذلت و تفرق و تشتت به ایران قوت و عزت و وحدت داد، روز گذشته از طهران پر از جنایت و غرض بیرون رفت. آن کسی که سه سال قبل با پیشانی پر از امید و افتخار به طهران آمد و با یک اراده خستگی ناپذیری به ترمیم خرابیهای گذشته و اصلاح اوضاع کثیفی که حکومتهای نالایق ایجاب کرده بود شروع نمود، دیروز با قیافه افسرده و سیمایی که غبار ملالت و پیری بر آن نشسته است، طهران را وداع گفت.
سردار سپه رفت و طهران پر از جنایت را به حال خود گذاشت. ولی تکلیف مجلس و مردم چیست؟
نمیدانم. ولی اگر مردم خدمات برجسته سردار سپه را دیدهاند، اگر مجلس اوضاع حاضره مملکت را میبیند، اگر متفکران و عقلاء قوم اعتراف دارند که فقط اراده توانای این شخص فئودالیته را محو، قشون را بزرگ، یاغیان را قلع و قمع، آبرو و حیثیت ایران را در خارجه بزرگ نموده است، اگر تجار و اصناف وجود سردار سپه را برای امنیت و رواج تجارت لازم میدانند، اگر علما بقاء این مرد بزرگ را برای عظمت اسلام و شوکت یک دولت اسلامی و جلوگیری از فحشا و منکرات ضروری میدانند (همچنان که حجج اسلام قم دانسته و به مردم توصیه کرده بودند که قدر این نعمت یعنی وجود سردار سپه را بدانند)، و اگر آزادیخواهان و احرار به افکار آزادی خواهانه این شخص و احترامی که همیشه به عقاید ملی میگذاشت اذعان داشته باشند، و بالاخره اگر نظامیان ما به خاطر دارند که سه سال قبل چه شأن و اعتباری داشتند و در تحت ریاست صاحب منصبان روسی و سوئدی چه مقامی داشتند و امروز چه حیثیتی دارند و میشناسند که شأن و شوکت و حیثیت و اعتبار آنها را کدام روح پاکی باعث شده و این سردار سپه است که آنها را در جامعه سربلند و مفتخر ساخته و شرافت حق آنها را به آنها داده است، اگر طبقات مختلفه این حقایق را اذعان دارند، باید نگذارند سردار سپه برود.
رفتن سردار سپه و تسلط اجنبی، رفتن سردار سپه و اختلافات کلمه، رفتن سردار سپه و ظهور یاغیان، رفتن سردار سپه و در هم شکستن اعتبارات ایران، رفتن سردار سپه و اغتشاشات داخلی، رفتن سردار سپه و محو شدن نقشه اصلاحات با هم مترادف است. سردار سپه پدر وطن است. سردار سپه نمونه روح مردانگی و شهامت و شجاعت ایرانی است. سردار سپه جانشین اردشیر بابکان و نادر شاه افشار است. سردار سپه قائد توانای ملیون و موضوع احترام و ستایش طبقات رنجبر و موجد نظام جدید ایران و ذاتا یک نفر مصلح و ایران دوست به درجه عبادت است.
این شخص نباید برود ولو به قیمت ریختن خونهای زیادی باشد باید برگردد زیرا ملت ایران او را دوست میدارد و چشم بیست و پنج قرن تاریخ گذشته ایران به طرف او متوجه است.
سردار سپه باید برگردد. این روح ملت است که با نوک خامه شفق مراجعت او را تقاضا میکند. هر کس برخلاف این معتقد باشد او نسبت به وطن خیانت کرده است. هر کسی منکر عواقب وخیمه استعفاء سردار سپه باشد طالب اغتشاش و دامن زدن آتش فتنه و فساد و دشمن اصلاحات و عظمت ایران و طرفدار محو استقلال و تجزیه ولایات است.
چه باید کرد؟ امروز سردار سپه مرکز عظمت و اقتدار و استقلال و امنیت ایران شده است. اگر رفت همه اینها میرود و حتی برای شهوت رانی و غرض ورزی مخالفین هم موقعی پیدا نمیشود و این آقایانی که در بهارستان جمع شدهاند نیز به دوام دوره خود نمیتوانند اطمینان داشته باشند.
سردار سپه برود کی بیاید؟
کدام یک از فرزندان ایران به رشادت و صحت عمل و فضیلت و تقوای سردار سپه هستند؟
آیا قوام السلطنه یا وثوق الدوله؟
ما به آن بومهای شومی که ایران را ویران میخواهند تا در آن مسکن گیرند اطمینان میدهیم که اگر آنها سردار سپه را نشناسند صلحا و یک عده مردم باتقوا او را میشناسند و روح ملت آغوش خود را برای او گشوده است و به اتکاء به سربازان وطن و صاحب منصبان رشید ایران، که رئیس بزرگ خود را دوست میدارند، اجازه نمیدهند که ایران به فقدان سردار سپه دچار شود.
شفق سرخ، سال سوم، شماره ۲۲۸، سه شنبه ۹ حمل [فروردین] ۱۳۰۳، صفحه اول
تا ابد مرید استاد علی دشتی هستم. یادش گرامی