رسته‌ها
عنکبوت کاغذی
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 26 رای
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 26 رای
دفتر ششم کمی متفاوت از دفاتر قبلی است با کمی چاشنی غر زدن، تلفیقی از نثر و شعر سپید و شعر نوی موزون، آمیخته به خاطره و بار خاطر.
تقدیم به دوستان کتابناکی‌ام، آنانکه با نقدها و تشویق‌هایشان مخاطبی امیدبخش بودند و هستند.

و من در اعماق تاریکی، در جستجوی نورم. درونم بس تاریک است و تنها کورسویی از دور می‌بینم . راهی‌ام بدانسو...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
76
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sagaro
sagaro
1392/04/07

کتاب‌های مرتبط

سوار بر گیسوان باغ
سوار بر گیسوان باغ
5 امتیاز
از 1 رای
فیلم کوتاه
فیلم کوتاه
3 امتیاز
از 3 رای
نت های آبی
نت های آبی
4 امتیاز
از 5 رای
مرگ از مدام
مرگ از مدام
4.2 امتیاز
از 79 رای
من هم آدمم
من هم آدمم
4.2 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عنکبوت کاغذی

تعداد دیدگاه‌ها:
124
بیا سیگار را یک شب میان منفل اندازیم
و شش را سخت بشکافیم و دودی نو دراندازیم
بیا یک شب چنان آتش بسوزانیم پرشعله
که هم چشمش بسوزد هم بنفش و سبز و هم هاله
به قربانت بیا یک شب تمام شهر را مجنون
ز سوز سینه ی پردود و دلهای سریر خون
بیا جفتک زنیم همچون فهیم "نازچشمانت" ;)
به هر فهمیده ی نافهم بی ارج فراوانت
بیا فریاد برداریم که دودش گرچه ما را کشت
ولی هرگز نکردم رنجه بر کوبیدن کس مشت
بیا آتش بیفروزیم و سیگارش به هم سوزیم
به جای آنکه پیش "او" کمر خم کرده بر تعظیم
به خال هندویش بخشد تمام ملک دارا را
بیا دودی کنیم از غم ز بهت چشم سارا را
و "ما" در افق محو شدیم ....!!!!!!!
قلب ملا روزگاری چند، سالی چند پیش
مثل توپ قلقلی افتاد دست بانویی
بانوی زیبا رخ و حساس و ملا پیرمرد
همچو شهر کهنه ی ویرانه ی بی بارویی
گفت بانو: "شعر تو، ملا، عجب چرب و تر ا‌ست
در مثل در بحر نا آرام کشتی‌پاروئی
با تو من آرام و ناز و راحت و آسوده ام
بی تو باید گفت کارم پخت و پز یا جارویی"
سال بگذشت و یکی دیگر بیامد شیر تر
کرد بانو را اسیر شعر و نثری جادوئی
گفت ملا: آه! لعنت بر چنین طبع ظریف
کین چنین بی عرضه شد مقهور و لنگ یارویی
زین پس از شعر و غزل دوری کنم شاید شبی
جفت آید با فهیم اسبیّ و زاید یابویی:-(
شاعر: فهیم.
آه درویشا اگر من دختری بودم لطیف
بی گمان در همسری با تو بلی گفتم همی
یا اگر بودم یکی پیر عجوزه در به در
خاک راهت را به آب دیده می رفتم همی
انگبین گویی چکد از کلک مهرافزای تو
من نگو از شعر تو سیگار می جستم همی
بود ملایی و سیگاری و یک دانه الاغ
تا که آمد شعر تو بنده چو خر خفتم همی
"دودکش جان" خاطرت آسوده باشد بنده هم
در مرام دود و دم با جانبت جفتم همی
متاسفانه شاعر میان دود و دم گم شد!
دفتر آتی حکایات دود زده مشترک ملای رند و درویش نادان می باشد :))
این چنین ملا چرا دم از سرودن بسته است
از خودش یا ظلم بی حد جماعت خسته است
گرچه ملا آن زبانش از سرودن شسته است
مغز او پر بی گمانی پسته دربسته است
می کشد "درویش" با مقراض از او یک سخن
بس که این "ملا" فهیم و عاقل و وارسته است
یک نفر ملای عاقل در جماعت شد پدید
گاه گاهی از کسالت گوشه ای بنشسته است
ای جماعت قدر او دانید و دل را مشکنید
طوطی شکرشکن یاکه هلو بی هسته است
پیش این ملای بی ترمز نشستن مشکل است
واژه ها را در ید قافیه بستن مشکل است
او لغت دان است و بینا و بصیر و منتقد
در مرام او ولیکن دل شکستن مشکل است
کهنه درویشان فدای اینچنین ملای نیک
هم خودش هم آن فهیمش خوشگل است
ترک سیگارو ازآن یکسر گسستن مشکل است
بر رفیقان دخانی دیده بستن مشکل است
کافه در ملا نشینی با قلندر خوشگل است
با چنین ملای دودی غم شکستن خوشگل است
یک دودکش :))
mahi_mooli گرامی ، فعلن که نه نقل قول کار میکند نه لایک . سپاس از لطفت و امید که در تحصیل و زندگی پیروز و کامکار باشی .
خر ِ ملای بی‌چاره برای ترک یکباره
کند تجویز قداره، به دور از چشم بدکاره
فهیم است او و می‌داند که آدمهای سیگاری
مگر با مرگ پیمایند راه ترک ِ یکباره
- غلام چشم مستش شد هرآنکس دید رخسارش
اخیرن یک نفر دیده‌ست و هم گشته‌ست بیمارش;-)
خلاصه، قصه‌گو بودیم و شهر قصه‌مان گم شد
دوای درد بی‌شهری همی‌گفتند: سیگاره
اگر چه بوسه دادیمش، برای غم کشیدیمش
به دست-آخر، گرو بستد شُش و دندان و لبها ر ِ!
بگویم پند پیرانه اگر "درویش" بنیوشد
نگوید پشت سر: "ملا گمانم سخت بیماره!"
«بیا تا آخرین نخ را به آه آتشین سوزیم
و ناگه پاکت آنرا به یک ضربت کنیم پاره!»
یک دانه ملای مرحوم!
یاد نوشته ی آقای سبحان گنجی افتادم با خوندن این پیام قبلی ساگارو یا دراصل نظر یا شعر یاهر چی که اسم بذارید روش!
خلاصه قلندر جان اشعارتون و بیشتر از اون متن هاتون خیلی به دلم نشست!البته دفتر های قبلی تون ر و هم دارم اما نخوندم هنوز!آمان از دست درس و دانشگاه و مانیتور کم نور زاغارت من!درگیر و ترک عادت و به گمانم اسم یکیش هم سفر کوتاه تنهایی باشه و چند تای دیگه یه جورایی درد های آشنایی از جنس وجدان درد و... بودن خیلی برام آشنا وشیرین بودن!آدم باید به هر زبونی شده خودش رو به دنیای بیرحم ثابت کنه!چه با نوشتن شعر چه تحقیق علمی و...
بیاملا به یکباره کنیم سیگار را چاره
وناگه پاکت آنرابه یک ضربت کنیم پاره
اسیردودسیگارم گلویم سخت میخاره
ولی لامصب این آتش چه دودخوشگلی داره
میان شست وسبابه نشیندبا افه آره
چه خاموشانه لب برلب هزاران بوسه میکاره
ببین این جانی خاموش چه کین کهنه ای داره
که هم سوزدخودش را هم من وماراکه بیچاره
بیا ملا که آهش را وکرمش را نگاهش را
بریزیم دوروپاکت را به یک ضربت کنیم پاره
شاعر:یک فرونددرویش ماشین دودی;-)
عنکبوت کاغذی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک