عنکبوت کاغذی
نویسنده:
عباس بیک پور (قلندر)
امتیاز دهید
دفتر ششم کمی متفاوت از دفاتر قبلی است با کمی چاشنی غر زدن، تلفیقی از نثر و شعر سپید و شعر نوی موزون، آمیخته به خاطره و بار خاطر.
تقدیم به دوستان کتابناکیام، آنانکه با نقدها و تشویقهایشان مخاطبی امیدبخش بودند و هستند.
و من در اعماق تاریکی، در جستجوی نورم. درونم بس تاریک است و تنها کورسویی از دور میبینم . راهیام بدانسو...
بیشتر
تقدیم به دوستان کتابناکیام، آنانکه با نقدها و تشویقهایشان مخاطبی امیدبخش بودند و هستند.
و من در اعماق تاریکی، در جستجوی نورم. درونم بس تاریک است و تنها کورسویی از دور میبینم . راهیام بدانسو...
آپلود شده توسط:
sagaro
1392/04/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عنکبوت کاغذی
.... قلندر؛
ماندیم و ماندیم و ماندیم
دیدیم و سوختیم و ماندیم !
نگاه هیچ پنجره ای رو به آسمان باز نبود
و فقط وقتی گشوده شد
که دودی از فکر سوخته مان رنگ آسمان را تیره کرد
و دیگر رسالتمان به پایان رسید....
ممنون از بودنت... ممنون
درست که فکر کنید این قسمت نظر بسیار نسنجید و ناسخته! است. کتابناک به وجود ناظران عزیز بستهست.
من همینجا از ناظران عزیز، در صورت بروز جسارت! عذرخواهی کرده و از اونها قدردانی می کنم، و دستشون رو برادرانه (نه پدرانه!) می فشارم، البته اون عده ای که خانم تشریف دارند (خیلی خیلی هم خانم تشریف دارند) باید ببخشند که مجازن دستشون رو فشردیم. هر چی نباشه ملا محرمه:D
پی نوشت: یک دانه! شعر ناظر محور هم طلب ناظران و مسئولان های! کتابناک. از قطب تارنمای کتابناک، سلطان رضا گرفته تا آپلودر کبیر، خیر کثیر، رفیق بی نظیر؛ بزرگ اندر بزرگ عزیز و عزیزان غائب از نظر.
بزرگوار شما همین که ما ر ِ راه دادی خودش یه دنیا ارزش داره. البته صبح که سر و کله ی ناظر پیدا بشه باید فکر کنیم که دیشب توهم زده بودیم!
بزنید لایک رو کاربران فهیم (اون فهیم نه ها! )
چقدر این کار برای من خوشاینده!
متشکرم... تواضع می کنم! سپاسگزارم...
یادت بخیر شازده کوچولو!
ملا جان ترکوندی رفیق . شوربختانه نه لایک کار میکند و نه شکلک ها و نقل قول ولی خب بجاش : سوت ، کف و دست و اینا ♥
[quote='sagaro']بیاملا به یکباره کنیم سیگار را چاره
وناگه پاکت آنرابه یک ضربت کنیم پاره
اسیردودسیگارم گلویم سخت میخاره
ولی لامصب این آتش چه دودخوشگلی داره
میان شست وسبابه نشیندبا افه آره
چه خاموشانه لب برلب هزاران بوسه میکاره
ببین این جانی خاموش چه کین کهنه ای داره
که هم سوزدخودش را هم من وماراکه بیچاره
بیا ملا که آهش را وکرمش را نگاهش را
بریزیم دوروپاکت را به یک ضربت کنیم پاره
شاعر:یک فرونددرویش ماشین دودی
[/quote]
جوابیه:
خر ِ ملای بیچاره برای ترک یکباره
کند تجویز قداره، به دور از چشم بدکاره
فهیم است او و میداند که آدمهای سیگاری
مگر با مرگ پیمایند راه ترک ِ یکباره
- غلام چشم مستش شد هرآنکس دید رخسارش
اخیرن یک نفر دیدهست و هم گشتهست بیمارش;-)
خلاصه، قصهگو بودیم و شهر قصهمان گم شد
دوای درد بیشهری همیگفتند: سیگاره
اگر چه بوسه دادیمش، برای غم کشیدیمش
به دست-آخر، گرو بستد شُش و دندان و لبها ر ِ!
بگویم پند پیرانه اگر "درویش" بنیوشد
نگوید پشت سر: "ملا گمانم سخت بیماره!"
«بیا تا آخرین نخ را به آه آتشین سوزیم
و ناگه پاکت آنرا به یک ضربت کنیم پاره!»
یک دانه ملای مرحوم! [/quote]
چه رنجورم اگر ملا نباشد!
"کلید" خوشدلی دریاب و در رو
که دائم قفل "دکتر" وا نباشد
خرامان باش و جفتک زن به دنیا
که آزادی بیان، والّا نباشد
بیا ملا که این خورجین خرها
نشیمنگاه خلق الله نباشد
همینو در وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قبول بفرمایید
در چشم عکس تو و در عکس چشم تو
دریا به رنگ چشم تو طوفان زخشم تو
دریا به رنگ خون و خونین نگاه تو
در خون غرقه من چشمم به راه تو
و نیز در همان وزن :
آمد نگار من به مجلس و بدستش جام می
چرخید مستی زمی به چشم مست وی
[/quote]
احسنت بیوتی فول واقعا 8-)8-)8-)
من جا داره بهتون تبریک بگم بابت این دفتر ششمتون، هنوز کامل نخوندم، ولی درکل عالین8-)