بابی گری و بهایی گری
نویسنده:
محمد محمدی اشتهاردی
امتیاز دهید
آپلود شده توسط:
1amirbahador
1392/06/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بابی گری و بهایی گری
موفق باشید ;-)
اگر عقیده ی من خلاف عقل و احمقانه باشد 100% حق دارید به آن احترام نگذارید (اگر با مدارک قابل قبول مشخص باشد که عقیده ی من اشتباه است ،من هم با شما همراهی خواهم کرد)
چرا باید به هر عقیده ی مسخره ای احترام بگذاریم!
شما اگر دوست داری می توانی احترام بگذاری.اما عقل من به من می گوید هر عقیده ای قابل احترام نیست.
1- فکر می کنم تفاوت حالا و زمان شاه به قدر کافی گفته شده و امروز این تفاوت ها حتی برای کودکان هم روشنه. شاه هیچ وقت به مردم به دروغ تگفت نفت مفت می دم و آب و برق و گاز مجانی می دم اما در عمل برنج کیلویی هشت تومان به ملت می داد و بنزین لیتری 6 ریال و گوشت کیلویی دوازده تومان و خانه ی چهل پنجاه متری به قیمت ده پانزده هزارتومان. امروز کودکان ما اگر بخواند یک آدامس بخرند حداقل باید یک اسکناس هزاری توی جیبشون داشته باشند در حالیکه با این پول زمان شاه می تونستی زندگی خودت و خانواده ات رو برای یک ماه شاهانه اداره کنی . با هزارتومان می تونستی چندین کیسه ی برنج بخری و یخچالتو با گوشت کیلویی دوزاده تومان و مرغ کیلویی شش تومان و تخم مرغ دانه ای یک ریال پر کنی.
2- می گید اگر فقر وجود داره من خودم هم مقصر هستم جناب. اینم از اون حرفاست ! لطفا بفرمایید تقصیر بنده چیه که فقر دامن کشور رو گرفته و خانواده ها رو به سمت نابودی و از هم پاشیدگی کشونده؟ نمی دونستم بنده ی حقیر که خودم پانزده ساله همراه با میلیون ها بیکار در صف کاریابی به انتظار خبر خوش پیدا شدن یک شغل شریف لحظه شماری می کنم اینقد قدرت دارم که یه تنه می تونم جلوی فقر و بیکاری رو بگیرم !! بابا زودتر خبرم می کردی و قبل از اینکه کشور به پرتگاه اقتصادی کشیده بشه یه ندایی می دادید تا زودتر دست به کار بشم و مثل یه قهرمان پدر فقر و بیکاری رو در بیارم و دودمانشو به باد بدم!!
3- می گید خودتان برای کشور چه قدمی برداشتید؟ پاسخ: مگه قرار بوده من چه قدمی بردارم؟ ملت انقلاب کرد که وضع بهتر بشه. این قدمی بوده که آحاد ملت برداشتند. بعد از اون دیگه قرار بوده چکار کنند جز اینکه به مسئولین نظامی که انتخاب کردند صادقانه اعتماد کنند و همه چیز را به آنها بسپارند؟ از این به بعدش دیگه به عهده ی کسانی بوده که خودشونو شایسته ی سکان داری کشور می دونستند و این جنابان هم که واسه خدمتگزاری به مردم گاه حتی حاضرند مثل گرگ شکم همدیگر را پاره کنند و برای همدیگر پرونده سازی کنند و به یکدیگر اتهام بزنند و تقصیرها را به گردن یکدیگر بیندازند . حالا به نظر شما و با این وضع آیا این آقایان و جریان های انحصار طلب و قدرت طلبی که مملکت را ارث بابای خود می دانند حاضرند به امثال من حقیر که دستمان کوتاه است و خرما بر نخیل کاری بسپارند تا به قول شما قدمی برداشته باشیم؟
4- می گید خودتان واسه مملکت چکار کردید . پاسح : افتخار من و امثال من اینه که به اسم دین به دین ضربه نزدیم ، به اسم دین کاسبی نکردیم و به اسم دین بنز سوار نشدیم و به اسم دین در شمال شهر و در خانه های لوکس زندگی نکردیم و به اسم دین از اول تا امروز هیچ پست و مقامی نداشتیم و هرگز نرخ نماز و روزه هایمان را با ارقام جومی پای مردم مستاصل و درمانده حساب نکردیم و هرگز با ریختن پول مملکت به جیب سورویه و لبنان و ونزوئلا به منافع ملی کشورمان خیانت نکردیم . افتخار من و امثال من اینه که در بزهکاریها و جنایتهایی که هر روز در سراسر کشور رخ می دهد و در زندگی رقت بار میلیون ها بیکار و معتاد و غیره و غیره نقشی چه مستقیم چه غیر مستقیم نداشتیم و نداریم. به نظر شما آیا کاری بزرگ تر از اینهایی که بر شمردم وجود داره؟
سال 57 قیمت دلار 7 تومن بود و الان حدود 3200 تومنه... سال 57 ذخیره ارزی ایران چند میلیارد دلار بود (با نفت بشکه ای سی دلار( و الان به برکت اختلاس های چند هزار میلیاردی و گم شدن های ناگهانی بودجه های چند میلیاردی و بذل و بخشش به سوریه و ونزوئلا و... چیزی در صندوق ذخیره ارزی دولت یافت نمیشه... دهه 50 نرخ رشد اقتصادی ایران بالای ده درصد بود و الان به گفته وزیر اقتصاد و دارایی چیزی نزدیک به صفره. خیلی از کارشناسان هم میگن منفیه... دهه 50 از نظر رشد اقتصادی و درآمدهای سرانه از کره و ترکیه هم بالاتر بودیم والان با افغانستان و زیمبابوه رقابت داریم...
تا جایی که تونستم همیشه سعی کردم برای کشورم قدم بردارم. البته برای کشورم نه برای حکومت
شخصا همیشه از آزادی بیان و عقیده و مذهب دفاع می کنم نه از بهائیت یا هیچ دین و مذهب دیگه ای
خلاصه ی تمام کتاب های شیخیه را که من خوانده ام این است که در تمام آنها امتی را رستگار می دانند که یک شیخ کامل فقیه دان عهده دار منصب حکومت باشد و او واسطه ی عالم علوی و مردم است "ولایت شیخ". پاپ و باب و بها و ..... نیز همین را می گویند.