داستان زندگی پیامبر (ص)
نویسنده:
نجاح الطائی
درباره:
محمد رسول الله (ص)
امتیاز دهید
نویسندۀ این کتاب شیخ دکتر نجاح الطائی در سال 1376ه . ق در عراق به دنیا آمد تحصیلات دانشگاهی را در همان جا به پایان رسانید. سپس به قم آمد و در درس علمای بزرگ به تحصیل علوم دینی پرداخت. ایشان دارای 45 تالیف در معارف اسلامی هستند.
کتاب داستان زندگی پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) ( نام دیگر این کتاب پیامبر کشی است ) تحقیق و پژوهشی است بی طرفانه برای عاشقان حقیقت و جویندگان واقعیت . در این کتاب محقق میکوشد تا به تاریخ ترور و سوء قصدهایی که به جان شریف و مقدس رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) انجام گرفته از لابه لای اسناد و کتب معتبر شیعه و سنی بپردازد و از راز سر به مهر شهادت این یگانه گوهر تابناک بشریت پرده بردارد .
حق نشر آزاد ( اهدایی نویسنده )
بیشتر
کتاب داستان زندگی پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) ( نام دیگر این کتاب پیامبر کشی است ) تحقیق و پژوهشی است بی طرفانه برای عاشقان حقیقت و جویندگان واقعیت . در این کتاب محقق میکوشد تا به تاریخ ترور و سوء قصدهایی که به جان شریف و مقدس رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) انجام گرفته از لابه لای اسناد و کتب معتبر شیعه و سنی بپردازد و از راز سر به مهر شهادت این یگانه گوهر تابناک بشریت پرده بردارد .
حق نشر آزاد ( اهدایی نویسنده )
آپلود شده توسط:
babedel
1392/02/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی داستان زندگی پیامبر (ص)
میلاد نور مبارک
29 / دی / 1392
ولی ربطی پیدا نمی کنه نگم حضرت عمر و حضرت ابوبکر
استادگرانبهایی بهم یاد داده که درباره آدمها هم خوبی و هم بدی رو ببینم
درباره حمله به درب خانه حضرت زهرا هم من تحقیق ندارم و حق قضاوت هم چنین
درباره هر کسی به گونه ای سخن می گم که علم دارم
یاد گرفتم وقتی احترامی به کسی می ذارم درست باشه
و حتی سنی هم بودم باز هم دلیل بر رد سخنانم نیست که سخنانم کاملا علمی و قابل بررسی است به خصوص بحث بر سر جمل که دیگه حضرت علی دلیلی برای سکوت نداشته آن زمان که خلیفه بوده[/quote]
این که حضرت به کارببرید به خودتون مربوطه وکسی حق نداره بگه چرا، چون می تونید بگید "دلم می خواد(!)" و این بهترین دلیله! فقط ازتون دوتا سوال دارم... اگه هیچ کدوم از وقایع بالا رو قبول ندارید واقعه ی غدیر خم رو که قبول دارید؟! اگه قبول ندارید که خب اختلاف شیعه و سنی هم سر همینه پس اعتقادتون عملا با اهل تسنن فرقی نداره حتی اگه بگید شیعه ام. ولی اگه قبول دارید به نظر شما غصب خلاف از کسی که بر هیچ کس پوشیده نیست چه از نظر علم و چه ایمان و یقین برترینه کار درستیه و خلاف دین نیست؟!
این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است
آنان که به غیب ایمان مىآورند و نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به ایشان روزى دادهایم انفاق مىکنند
درسته برای کارامون باید دلیل داشته باشیم ولی تا یه جایی که عقلانی بهمون ثابت شد از اون به بعد کمی هم به حرف دلمون گوش کنیم و حتی به غیب ایمان بیاریم. وقتی می بینی پیروی از این انسان شریف ضرری نداره که سودمندم هست، بعد از اونم اگه دنبال دلیل روشن باشی برای همه چیز هرگز تقوا رو به دست نخواهی آورد و همیشه در شک باقی می مونی.چه بهتر که همه چیز دین رو درک کنی ولی درک بعضی چیزا به زمان نیاز داره و بعضی چیز های هم برای بعضی انسان ها هرگز قابل درک نیست( ولی انسان ها عجول هستن!) دانشم در حدی نیست که قرآن رو تفسیر کنم اما برداشت و استدلال خودمو گفتم...این که مشکلی نداره؟!
(البته لااکراه فی الدین! منتها قبل از خوندن عجایب زندگی پیامبر(ص) و قرآن کریم و زندگی ائمه(ع) لازمه دانش و بینشش رو بدست بیاریم اگه جز این باشه هیچ چیز برامون پذیرفتنی نیست .اسلام و ایمان آوردن هم از راه مطالعه ممکنه و هم چیزای دیگه ای لازمه (واقعا لازمه)که شاید خوندنی نیستن بلکه بدست آوردنی ان با تمرین و سختی دادن به خودت و بدست آوردنشون اصلا آسون نیست... همت می خواد. اگه ایمان نداشته باشیم طبیعیه که تمام این تاریخ و حتی اصل نبوت پیامبر برامون دروغین به نظر برسه و خوندن کتابای سیره نبی باعث عصبانیتمون بشه. فکر کنم تمام این دعوا هایی هم که بین بچه های کتابناک هست به همین نوع بینش و میزان ایمان متفاوت افراد بر می گرده.پس باید اول تکلیفمون با خودمون روشن بشه که مسلمونیم یا نه...البته مسلمون زاده ها یا مسلمون های اسمی پذیرفته نیستن!و البته بازم کسی مجبورمون نکرده و لااکراه فی الدین...کی گفته همه باید مسلمون باشن! ممکنه یه نفر اسلام رو اصلا درک نکنه که البته وظیفه ی هر انسانیه که در دینش تحقیق کنه و با انصاف بهترین رو انتخاب کنه (اگه می خواد سرنوشت خوبی داشته باشه)به هر حال زندگی پر از انتخاب های سخت هستش و اگه غلط انتخاب کنی باید بهاشو بپردازی پس دین شوخی بردار نیست و بازیچه ی ما هم نیست! اگر آدم به قیامت اعتقادی نداشته باشه که می تونه از هفت دولت آزاد باشه منتها اگه یه وقت قیامتی وجود داشت باید پای عذابشم بنشینه. این مسئله توی قرآن هم مطرح شده که انسان ها قیامت رو باور دارند اما به خاطر راحت طلبی شون و این که هر کار دلشون خواست بتونن انجام بدن حقیقت رو انکار می کنن تا بدون ترس و نگرانی هر کاری بخوان بکنن. واقعیتم همینه اگه قیامت نبود راحت می تونستیم به زندگی رو به عیش و نوش بگذرونیم و سختی نکشیم...بدون ترس و بدون عذاب وجدان... آیا واقعا این شدنیه ؟! هر کسی باید خودش قضاوت کنه چون اعتقاد به معاد تقلید بردار نیست!)
جدا از بحث های زائدی زیر کتاب پیش اومده،و متاسفانه همیشه هم در کتابناک پیش میاد...
بعضی دوستان نکات جالبی گفتند:
در مورد سخن اول،بله درسته! رمز مشهور شدن در مخالف بودن است،مسعود فراستی رو می شناسید!؟
.........................................................................................
اما در مورد گفته ی دوم که همه می گویند پیامبر به مرگ طبیعی فوت شده...
این «همه» را از کجا آورده اید؟ تا آنجایی که اطلاعات تاریخی این کوچک نشان می دهد،این مساله از دیرترین زمان ها مورد اختلاف بوده است....
اولین جایی که من این بحث شهادت را به صورت رسمی دیدم،کتاب شیعه در اسلام علامه طباطبایی بود:
آن حضرت پس از ده سال اقامت در مدینه در اثر سمی که زنی یهودی در غذای وی خورانیده بود ، نقاهت پیدا نمود و پس از چند روز رنجوری ، رحلت فرمود.
بعد ها که سیره های قدیم را نیز خواندم،این اختلاف در بین مورخان دیده می شد،به عنوان مثال:
در کتاب بسیار مشهور و معتبر طبقات ابن سعد واقدی،در ج2،ص 195 و 196 چنین می نویسد که خلاصه اش می شود:
پس از فتح خیبر،زنی یهودی به عنوان صدقه گوشت گوسفندی را که پیشتر به زهر آلوده کرده بود برای پیامبر و یارانش بریان کرد ...
و پیش پیامبر آورد و گفت: ای ابوالقاسم هدیه ای برای شما آورده ام.
پیامبر آن هدیه را پذیرفت و به یارانش گفت بنشینید و شام بخورید،عین عبارت را می آورم:
رسول خدا از سر دست و شانه لقمه یی برگرفت،و بِشر بن براء هم لقمه ای برداشت. چون رسول خدا لقمه ی خود را فرو برد،بشر هم لقمه ی خود برا فرو داد و پیامبر گفت:
دست بدارید . . . که این شانه و سر دست مسموم است!
بشر هنوز از جای خود تکان نخورده بود که رنگش کبود شد،و یک سال بیمار بود و درگذشت... (برخی نیز گفته اند بشر همان در دم جان بداد)
واقدی می گوید و این خبر نزد ما از همه صحیحتر است...
پیامبر هم برای جلوگیری از ورود سم از پشت گردن خود خون گرفت،به اصحاب نیز گفت چنین کنند.
و پیامبر پس از آن سه سال زنده بود،و چون بیماری ارتحال آن حضرت شروع شد،می گفت:
«از همان لقمه یی که در خیبر خوردم،همواره در خود احساس ناراحتی می کردم،تا آنکه رگ پشتم را قطع کرد.»
واقدی می گوید: «بدینگونه پیامبر با شهادت رحلت فرمود» صلوات و رحمت و برکات و رضوان خدا از آن او باد!
اما جدا از واقدی حتی ویل دورانت نیز در تاریخ تمدن خود،عصر ایمان قسمت پیامبر پیروز چنین می نویسد:
«محمد [ص] از نیرو و سلامت کامل برخوردار بود، و این امر سبب توفیق او در مهرورزیها و پیکارهای او شده بود.اما وقتی به پنجاه و نه سالگی رسید، این هر دو رو به ضعف گذاشت. می پنداشت یهودیان خیبر یک سال پیش از آن گوشت زهرآلود به وی خورانیده اند. از آن پس دچار تب و نوبه های نامعلوم می شد؛وقتی به شصت و .سه سالگی رسید، تبها شدیدتر شد.پس چهارده روز تب قطع می شد و باز می گرفت. سه روز پیش از مرگ، از بستر بیماری برخاست، به مسجد رفت ... روز 13 ربیع الاول سال یازدهم هجری (روز 7 ژوئیۀ سال 632 )، در حالی که سرش به سینۀ عایشه بود ، چشم از جهان فرو بست.»
پس دوستان سعی کنند در مسائل تاریخی که موافق و مخالف دارد،و نقل ها گوناگون است،دست به یکسو نگری و قضاوت های قاطعانه نزنند . . .
شرمنده که طولانی شد! سپاس:x
ناظر متشکریم
زورتون به من می رسه فقط؟؟؟
تحلیل علمی میارم میگین جیغ می زنم
بحث علمی می کنم می گین بی سند
وای بر علمی که مدافعانش جز حرف خود حرفی نشنوند
بله من بی علم و سند حرف می زنم
علمی که شما علم می دانید من بدان جاهلم سید
ما را با تو سر سازگاری نیست
به پخش علمت بپرداز
من در برابر سوادت کم آوردم:)):)):)):)):))
خوش باش که دوران دوران جاهل پروریست
سلام دوست من
کتابناک نزدیک به 300000 کاربر فعال دارد
از این تعداد چند نفر عربی می دانند؟
من و شما اگر قرار است با هم بحث کنیم در پروفایل این کار را انجام می دهیم
ولی اگر در صفحه کتاب بحثی انجام می شود عمومی است
بنده آن حرف را زدم و سواد خود را نم کشیده توصیف نمودم که دیگران هم که دارند بحث را دنبال می کنند منصرف نشده و به ادامه بحث تشویق شوند
از بدو شروع بحث پیامهای زیادی به صورت خصوصی به بنده فرستاده شده که این بحث جرقه ای شده برای آنکه آنها بروند و مطالعه کنند و حقیقت را بیابند
چه چیزی از این بهتر؟
ولی متاسفانه بدیهی ترین مسائل را باید توضیح داد تا مطلب روشن شود
:-):-)