ملکه خون آشام
نویسنده:
احمد احرار
امتیاز دهید
ناشر این نوشتار درباره ی آن چنین نوشته است:
پاریزاتیس، پروشات یا پریزاد به هر نامش که بخوانیم، بد سیرتی است پلشت و ناپاک با گفتاری زهرآگین و گزنده، کرداری مزورانه و نفاق انگیز، و پنداری تباهی زا و مشووم. او همه چیز داشت، ولی دمی از بیشتر خواستن و طلب کردن آن چه بر آن حقی نداشت، نمی آسود. ملکه ای بود با قدرت بی حساب، ولی در پی قدرت مطلق بود. فرزندش به سلطنت می رسید، اما می خواست فرزندی که خود انتخاب می کند، به سلطنت برسد، نه آن که قانون و عرف معین می کند. همسر فرزندش همان باشد که خود می گوید، نه آن که وی می خواهد. سران و سرکرده ها به خواست و اراده ی او برگزیده شوند و حتی زیردستان و شهروندان عادی نیز جز به میل و رضای او نگویند و نکنند و نیندیشند. او جز خود را نمی شناخت و جز خود را نمی خواست. همه ی فضیلت ها را در وجود خویش متجلی می دید و جمله ی نعمت ها را ناشی از هستی خود می پنداشت. پس به خود حق می داد که دهنده و گیرنده باشد و بر آسمان و زمین فرمان براند تا او باشد و جز او نباشد. اگر چه برادر را با برادر، پدر را با فرزند، و ابنای سرزمینی را یا یکدیگر به ستیز واداشت، اگر چه خشک و تر را در آتش نفاق و بیداد سوزانید، اگر چه ملتی را از اوج کامیابی به حضیض ناکای افکند، اگر چه دودمانی را به تندباد هوا و هوس از اریکه ی قدرت به زیر کشید و اگر چه چرخ گردون دو روزی بر مدار او گشت، ولی دوران او نیز به سر آمد و دست اجل علف هرز وجودش را از گلشن هستی برکند و قلمزن تاریخ نامش را به زشتی در دفتر زرین خود نگاشت.
بیشتر
پاریزاتیس، پروشات یا پریزاد به هر نامش که بخوانیم، بد سیرتی است پلشت و ناپاک با گفتاری زهرآگین و گزنده، کرداری مزورانه و نفاق انگیز، و پنداری تباهی زا و مشووم. او همه چیز داشت، ولی دمی از بیشتر خواستن و طلب کردن آن چه بر آن حقی نداشت، نمی آسود. ملکه ای بود با قدرت بی حساب، ولی در پی قدرت مطلق بود. فرزندش به سلطنت می رسید، اما می خواست فرزندی که خود انتخاب می کند، به سلطنت برسد، نه آن که قانون و عرف معین می کند. همسر فرزندش همان باشد که خود می گوید، نه آن که وی می خواهد. سران و سرکرده ها به خواست و اراده ی او برگزیده شوند و حتی زیردستان و شهروندان عادی نیز جز به میل و رضای او نگویند و نکنند و نیندیشند. او جز خود را نمی شناخت و جز خود را نمی خواست. همه ی فضیلت ها را در وجود خویش متجلی می دید و جمله ی نعمت ها را ناشی از هستی خود می پنداشت. پس به خود حق می داد که دهنده و گیرنده باشد و بر آسمان و زمین فرمان براند تا او باشد و جز او نباشد. اگر چه برادر را با برادر، پدر را با فرزند، و ابنای سرزمینی را یا یکدیگر به ستیز واداشت، اگر چه خشک و تر را در آتش نفاق و بیداد سوزانید، اگر چه ملتی را از اوج کامیابی به حضیض ناکای افکند، اگر چه دودمانی را به تندباد هوا و هوس از اریکه ی قدرت به زیر کشید و اگر چه چرخ گردون دو روزی بر مدار او گشت، ولی دوران او نیز به سر آمد و دست اجل علف هرز وجودش را از گلشن هستی برکند و قلمزن تاریخ نامش را به زشتی در دفتر زرین خود نگاشت.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ملکه خون آشام
در تاریخ نوشته اند شهبانو استاتیر به کینه مادر شوهر خود پروشات قربانی شد و با زهری که مادر شاه(اردشیر دوم) به او خوراند،جان سپرد.
میگویند استاتیرا در جنگ میان اردشیر دوم و برادرش کوروش کوچک که پسر محبوب ملکه پروشات بود نقش داشت و برادرش فرمانده این جنگ و عامل شکست پسر محبوب ملکه مادر بود و کوروش کوچک در این جنگ کشته شد و پروشات کینه عاملان مرگ پسر را به دل گرفت