امپراتوری هالیوود
نویسنده:
نیل گابلر
مترجم:
الهام شوشتری زاده
امتیاز دهید
مروری بر زندگی خالقان یهودی سینما
کتاب «امپراتوری هالیوود» روایتی است از ماجرای زندگی خالقان یهودی هالیوود به روایت یک مورخ و منتقد یهودی آمریکایی به نام «نیل گابلر». قطعاً تأیید میکنید که اگر یک محقق ایرانی کتابی با موضوع هالیوود و بنیانگذران آن بنویسد و در کتابش به نکات غیراخلاقی زندگی خالقان یهودی هالیوود اشاره کند، عدهای او را متهم به داشتن توهم توطئه، نگاه حکومتی و سفارشی و انگیزههای سیاسی خواهند کرد. اما اگر یک مورخ-منتقد آمریکایی در کتابش حقایقی از زندگی کثیف این خالقان یهودی هالیوود را افشا نماید و آنها را به دلیل روحیات لمپنیشان «مغول» بنامد، و از سویی کتابش به عنوان یکی از صد کتاب برجسته دربارهی صنعت فیلم امریکا معرفی شود، چه بهانهای برای رد حقایق کتاب میتوان یافت؟
«گابلر» در این کتاب، به سراغ زندگی تکتک صاحبان کمپانیهای معروف هالیوودی از جمله –پارامونت، مترو گلدوین مهیر، برادران وارنر، یونیورسال و کلمبیا میرود و از کودکی آنها در اروپای شرقی تا مهاجرت به آمریکا و تسخیر هالیوود توسط آنها را روایت میکند. به نحوی که بخش اول این کتاب شامل پنج فصل و هر فصل مختص یکی موسسان این پنج کمپانی بزرگ است. فصلهای دیگر این کتاب هم عبارتاند از: محتوای فیلمهای استودیوها، زندگی اجتماعی و خانوادگی یهودیان هالیوود، یهودیت و ارزشهای آمریکایی، یهودیان هالیوود و سیاست و در نهایت، افول امپراتوری و مرگ بنیانگذاران.
گابلر در فصل اول، از «آدولف زوکر» موسس کمپانی عظیم «پارامونت» شروع میکند و در مورد او چنین مینویسد: «آدولف زوکر از دو چیز متنفر بود؛ اولیش باختن (در قمار) که میزانش هم مهم نبود... دومین چیزی که زوکر از آن تنفر داشت دروغ شنیدن بود. یک بار کارمند جدبد بخش فروش شرکت را به یکی از بازیهای معروف بریجش (نوعی قمار) دعوت کرد. کارمند قبلاً گفته بود که در ورقبازی ماهر است، اما تا بازی شروع شد زوکر فهمید او بلوف زده است تا محبوب شود... دست سوم که تمام شد، پدرم دستهی کارتها را برداشت، انداخت زمین و گفت کسی رو که اعتراف میکنه که نمیدونه، میتونم تحمل کنم. تو گفتی بریجباز هستی، ولی هیچی ازش نمیدونی. شبمون رو خراب کردی. اینو نمیتونم تحمل کنم. تا جایی که به من مربوط میشه، میتونی همین حالا بری. مرد وسایلش را برداشت و رفت.»
بیاعتقادی «زوکر» به مذهب و خدای یهود، علاقهی شدید او به قمار، روحیهی به شدت خشن و ترسناکش در کار و امثال آن از دیگر توصیفاتی است که گابلر در مورد «آدولف زوکر» به کار میبرد. در کنار اینها، حقایق جالبی در مورد چگونگی رونق گرفتن سینما در آمریکا و حربههایی که این یهودیان در سالنهای نمایش فیلم برای جذب مخاطب میاندیشیدند (از جمله ایجاد بارهایی برای عیاشی)، در این کتاب به چشم میخورد. مثلاً به نقل از خود «زوکر» چنین آمده است: «من دخترهایی را پیدا میکنم که خوب برقصند و نویسندههایی که برای هنرپیشههای من و دیگران لطیفههای خوب بنویسند.»
«کارل لیملی» (موسس کمپانی یونیورسال)، «لویس.بی.میر» (موسس مترو گلدوین مهیر) «برادران وارنر» (جک، سم، هری و آلبرت وارنر موسسان کمپانی عظیم برادران وارنر) و «هری کان» (موسس کمپانی کلمبیا) از دیگر غولهای هالیوودی هستند که در این کتاب مفصل به زندگی آنها پرداخته شده است. مثلاً در مورد برادران وارنر چنین آمده است: «جک و هری وارنر، پایههای استودیوی برادران وارنر، از هم متنفر بودند. یک بار هری، لولهی سربی به دست، توی محوطهی استودیو دوید دنبال جک. فریاد میزد میخواهد او را بکشد. کار به جایی رسید که دیگران با زور جلوی او را گرفتند و لوله را از دستش درآوردند تا تهدیدش را عملی نکند.»
«نیل گابلر» در مورد «هری کان» موسس کمپانی کلمبیا هم چنین نقل میکند: «هری کان «کلمبیا» را مثل دولت پلیسی خصوصی اداره میکرد؛ سختگیر، ترسناک، بیرحم، و پردل و جرأت. به شکلی تحملناپذیر خشن، بدزبان و دمدمی. ماشین خشک مغزی که کنترل مالی و فیزیکی همهی امپراتوری خود ساختهاش را در دست داشت. میگفتند اگر در غذاخوری خصوصیش در استودیو دربارهی موضوع ممنوعهای مثل مرگ یا بیماری حرف بزنی، اخراجت میکند و میروی توی فهرست سیاه. میگفتند در همهی لوکیشنها دستگاه شنود کار گذاشته و میتواند حرفهای سر صحنه را بنشود و اگر چیزی به گوشش برسد که ناراحتش کند، توی بلندگو فریاد میزند.»
رابطهی ارباب و بردهوار بازیگران و حتی کارگردانان با مالکان استودیوها، رقابت عجیب و غریب این غولهای یهودی با هم و مرگ مشکوک بعضی از آنها، ماجرای اعتراض برخی از اخلاقمدارها به محتوای غیراخلاقی فیلمهای این یهودیان و چگونگی دور زدن قانون سانسور توسط این سرمایهداران هالیوودی از دیگر بخشهای جذاب این کتاب است.
جالب آنکه این کتاب جوایز زیادی را هم در خود امریکا دریافت کرده است. از جمله جایزهی کتاب لسآنجلس تایمز در زمینهی تاریخ و جایزهی انجمن تئاتر کتابخانه به عنوان بهترین کتاب. «امپراتوری هالیوود» همچنین در نمایشگاه عمومی سینما در امریکا -یکی از بخشهای ویژهی آکادمی اسکار- به عنوان یکی از صد کتاب برجسته دربارهی صنعت فیلم آمریکا انتخاب شده است.
بخشی از کتاب:
«مهاجران یهودی – روس از اشتتلها (روستاها یا شهرکهای یهودینشین اروپای شرقی و مرکزی) و گتوها به هالیوود آمدند و تصمیم گرفتند در این مکان جادویی اشرافیتی شرقی بیافرینند؛ مکانی بی هیچربطی به واقعیتهایی که آنها یا هر کس دیگری قبلاً در زندگیشان دیده بودند. رویای آمریکایی اختراعی یهودی است.» (جیل رابینسن) یهودیان هالیوود به رویای آمریکایی ایمان داشتند نه به شکست آن. آنها سخت و پیروزمندانه کوشیدند شاهدی بر بقا و وجود رویا بیافرینند.» (های کرفت، فیلمنامه نویس)
کتاب «امپراتوری هالیوود» روایتی است از ماجرای زندگی خالقان یهودی هالیوود به روایت یک مورخ و منتقد یهودی آمریکایی به نام «نیل گابلر». قطعاً تأیید میکنید که اگر یک محقق ایرانی کتابی با موضوع هالیوود و بنیانگذران آن بنویسد و در کتابش به نکات غیراخلاقی زندگی خالقان یهودی هالیوود اشاره کند، عدهای او را متهم به داشتن توهم توطئه، نگاه حکومتی و سفارشی و انگیزههای سیاسی خواهند کرد. اما اگر یک مورخ-منتقد آمریکایی در کتابش حقایقی از زندگی کثیف این خالقان یهودی هالیوود را افشا نماید و آنها را به دلیل روحیات لمپنیشان «مغول» بنامد، و از سویی کتابش به عنوان یکی از صد کتاب برجسته دربارهی صنعت فیلم امریکا معرفی شود، چه بهانهای برای رد حقایق کتاب میتوان یافت؟
«گابلر» در این کتاب، به سراغ زندگی تکتک صاحبان کمپانیهای معروف هالیوودی از جمله –پارامونت، مترو گلدوین مهیر، برادران وارنر، یونیورسال و کلمبیا میرود و از کودکی آنها در اروپای شرقی تا مهاجرت به آمریکا و تسخیر هالیوود توسط آنها را روایت میکند. به نحوی که بخش اول این کتاب شامل پنج فصل و هر فصل مختص یکی موسسان این پنج کمپانی بزرگ است. فصلهای دیگر این کتاب هم عبارتاند از: محتوای فیلمهای استودیوها، زندگی اجتماعی و خانوادگی یهودیان هالیوود، یهودیت و ارزشهای آمریکایی، یهودیان هالیوود و سیاست و در نهایت، افول امپراتوری و مرگ بنیانگذاران.
گابلر در فصل اول، از «آدولف زوکر» موسس کمپانی عظیم «پارامونت» شروع میکند و در مورد او چنین مینویسد: «آدولف زوکر از دو چیز متنفر بود؛ اولیش باختن (در قمار) که میزانش هم مهم نبود... دومین چیزی که زوکر از آن تنفر داشت دروغ شنیدن بود. یک بار کارمند جدبد بخش فروش شرکت را به یکی از بازیهای معروف بریجش (نوعی قمار) دعوت کرد. کارمند قبلاً گفته بود که در ورقبازی ماهر است، اما تا بازی شروع شد زوکر فهمید او بلوف زده است تا محبوب شود... دست سوم که تمام شد، پدرم دستهی کارتها را برداشت، انداخت زمین و گفت کسی رو که اعتراف میکنه که نمیدونه، میتونم تحمل کنم. تو گفتی بریجباز هستی، ولی هیچی ازش نمیدونی. شبمون رو خراب کردی. اینو نمیتونم تحمل کنم. تا جایی که به من مربوط میشه، میتونی همین حالا بری. مرد وسایلش را برداشت و رفت.»
بیاعتقادی «زوکر» به مذهب و خدای یهود، علاقهی شدید او به قمار، روحیهی به شدت خشن و ترسناکش در کار و امثال آن از دیگر توصیفاتی است که گابلر در مورد «آدولف زوکر» به کار میبرد. در کنار اینها، حقایق جالبی در مورد چگونگی رونق گرفتن سینما در آمریکا و حربههایی که این یهودیان در سالنهای نمایش فیلم برای جذب مخاطب میاندیشیدند (از جمله ایجاد بارهایی برای عیاشی)، در این کتاب به چشم میخورد. مثلاً به نقل از خود «زوکر» چنین آمده است: «من دخترهایی را پیدا میکنم که خوب برقصند و نویسندههایی که برای هنرپیشههای من و دیگران لطیفههای خوب بنویسند.»
«کارل لیملی» (موسس کمپانی یونیورسال)، «لویس.بی.میر» (موسس مترو گلدوین مهیر) «برادران وارنر» (جک، سم، هری و آلبرت وارنر موسسان کمپانی عظیم برادران وارنر) و «هری کان» (موسس کمپانی کلمبیا) از دیگر غولهای هالیوودی هستند که در این کتاب مفصل به زندگی آنها پرداخته شده است. مثلاً در مورد برادران وارنر چنین آمده است: «جک و هری وارنر، پایههای استودیوی برادران وارنر، از هم متنفر بودند. یک بار هری، لولهی سربی به دست، توی محوطهی استودیو دوید دنبال جک. فریاد میزد میخواهد او را بکشد. کار به جایی رسید که دیگران با زور جلوی او را گرفتند و لوله را از دستش درآوردند تا تهدیدش را عملی نکند.»
«نیل گابلر» در مورد «هری کان» موسس کمپانی کلمبیا هم چنین نقل میکند: «هری کان «کلمبیا» را مثل دولت پلیسی خصوصی اداره میکرد؛ سختگیر، ترسناک، بیرحم، و پردل و جرأت. به شکلی تحملناپذیر خشن، بدزبان و دمدمی. ماشین خشک مغزی که کنترل مالی و فیزیکی همهی امپراتوری خود ساختهاش را در دست داشت. میگفتند اگر در غذاخوری خصوصیش در استودیو دربارهی موضوع ممنوعهای مثل مرگ یا بیماری حرف بزنی، اخراجت میکند و میروی توی فهرست سیاه. میگفتند در همهی لوکیشنها دستگاه شنود کار گذاشته و میتواند حرفهای سر صحنه را بنشود و اگر چیزی به گوشش برسد که ناراحتش کند، توی بلندگو فریاد میزند.»
رابطهی ارباب و بردهوار بازیگران و حتی کارگردانان با مالکان استودیوها، رقابت عجیب و غریب این غولهای یهودی با هم و مرگ مشکوک بعضی از آنها، ماجرای اعتراض برخی از اخلاقمدارها به محتوای غیراخلاقی فیلمهای این یهودیان و چگونگی دور زدن قانون سانسور توسط این سرمایهداران هالیوودی از دیگر بخشهای جذاب این کتاب است.
جالب آنکه این کتاب جوایز زیادی را هم در خود امریکا دریافت کرده است. از جمله جایزهی کتاب لسآنجلس تایمز در زمینهی تاریخ و جایزهی انجمن تئاتر کتابخانه به عنوان بهترین کتاب. «امپراتوری هالیوود» همچنین در نمایشگاه عمومی سینما در امریکا -یکی از بخشهای ویژهی آکادمی اسکار- به عنوان یکی از صد کتاب برجسته دربارهی صنعت فیلم آمریکا انتخاب شده است.
بخشی از کتاب:
«مهاجران یهودی – روس از اشتتلها (روستاها یا شهرکهای یهودینشین اروپای شرقی و مرکزی) و گتوها به هالیوود آمدند و تصمیم گرفتند در این مکان جادویی اشرافیتی شرقی بیافرینند؛ مکانی بی هیچربطی به واقعیتهایی که آنها یا هر کس دیگری قبلاً در زندگیشان دیده بودند. رویای آمریکایی اختراعی یهودی است.» (جیل رابینسن) یهودیان هالیوود به رویای آمریکایی ایمان داشتند نه به شکست آن. آنها سخت و پیروزمندانه کوشیدند شاهدی بر بقا و وجود رویا بیافرینند.» (های کرفت، فیلمنامه نویس)
دیدگاههای کتاب الکترونیکی امپراتوری هالیوود
آنها خود ،لقب مغول رو به خودشون دادن با افتخار !!!!!!
با اینحال معلوم نیست بعضی از بچه ها براچی ازاین مغولها با اون کارهای درخشان!دفاع میکنن.:stupid:
سرچ کنید ببینید یعنی چی!
یکی از اهداف این تاکتیک دقیقا همین طرز فکر شما درباره ی اجازه چاپ این کتابه! لایه های سطحی رو کنار بزنید،درک هدف اصلی و ماهیت یه سری از تاکتیک ها در عبور از ظاهر به اصطلاح فریبندشونه.
حرف بسیار عجیبی زدید.مشخص است که موارد حوزه ی سرگرمی بیشتر مورد توجه عموم دنیا قرار می گیرد.موارد علمی و جوایز آنها بیشتر مربوط به عناوین تخصصی هستند و عموم مردم از مطالب آنها سر در نمی آورند.(حتی خیلی از دانشمندان هم از شاخه های مختلف علم اطلاعاتی ندارند.)
هر کس می تواند در مورد فیلمها نظر بدهد.اما نمی تواند در باب ژنتیک و فیزیک و ... هم نظر شخصی ارائه کند!
بنابراین چرا باید برایش جالب باشد که در فلان سال ،جایزه ی نوبل در باب فیزیک به دانشمندی رسیده است( آنهم در مورد تحقیقات کاملا تخصصی که فرد هیچ چیزی از آن نمیداند)
و یک حرف فوق العاده عجیب!!! یعنی شما می گویید که دانشمندان برخلاف پیشبرد اهداف کشورشان عمل می کنند؟ تنها موردی که باعث برتری آمریکا بر خیلی از کشورها می شود، تکنولوژی بالای آنهاست. بنظر شما بازیگران بیشتر باعث این برتری شده اند یا دانشمندان؟
خوب سیاست اصلی آنها حمایت از دانشمندان است.هر کشوری که بیشتر ارزش دانش و دانشمندانش را درک کند در تکنولوژی موفق تر خواهد بود.
در مورد آزادی بیان هم فقط به یک مورد اشاره می کنم.اگر شما به آزادی بیان آمریکا از 100 نمره ی 50 را بدهید، آزادی بیان در ایران یک عدد منفی خواهد بود!