دفتر دوم مثنوی با ذکر تاخیر در نوشتن مثنوی اغاز شده
مدتی این مثنوی تأخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
در این بیت مولانا یادآور می شود که تاخیر در انشای مثنوی بدین خاطر بوده که حکمت و معرف مدتی باید در قلب و ذهن بماند تا قوام لازم بگیرد . همان گونه که مثلا وقتی خون بخواهد به شیر تبدیل گردد مدتی باید سپری گردد و مصرع دوم اشاره به آیه 66 سوره نحل دارد: «همانا برای شما مشاهده حال چهارپایان مایه پند و عبرت است ، که ما از میان سرگین و خون ، شیر پاک را به شما می نوشانیم که بر طبع نوشندگان گوارا است.»
به روایت افلاکی و به تبع او جامی، وقتی که دفتر اول مثنوی به پایان می رسد ، همسر حسام الدین چلبی فوت می کند و بر اثر این حادثه اندوهبار ، حسام الدین افسرده می گردد و مولانا نظم مثنوی را دو سال تمام متوقف می کندالبته ابیات بعدی مثنوی ، تاخیر مثنوی را فراتر از حادثه فوت تعبیر می کند . بلکه می توان گفت که این تاخیر ، از آن رو بوده که حقایق ربانی و معارف باطنی باید به نضج مطلوب می رسید و شرایط ظهور می یافت
چون ضیاءالدین حسام الدین عنان
باز گردانید ز اوج آسمان
چون به معراج حقایق رفته بود
بی بهارش غنچه ها ناکفته بود
* عنان : دوال لگام که سوار به دست گیرد
* کفته : شکافته شده ، شکفته
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مثنوی - دفتر دوم
مدتی این مثنوی تأخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
در این بیت مولانا یادآور می شود که تاخیر در انشای مثنوی بدین خاطر بوده که حکمت و معرف مدتی باید در قلب و ذهن بماند تا قوام لازم بگیرد . همان گونه که مثلا وقتی خون بخواهد به شیر تبدیل گردد مدتی باید سپری گردد و مصرع دوم اشاره به آیه 66 سوره نحل دارد: «همانا برای شما مشاهده حال چهارپایان مایه پند و عبرت است ، که ما از میان سرگین و خون ، شیر پاک را به شما می نوشانیم که بر طبع نوشندگان گوارا است.»
به روایت افلاکی و به تبع او جامی، وقتی که دفتر اول مثنوی به پایان می رسد ، همسر حسام الدین چلبی فوت می کند و بر اثر این حادثه اندوهبار ، حسام الدین افسرده می گردد و مولانا نظم مثنوی را دو سال تمام متوقف می کندالبته ابیات بعدی مثنوی ، تاخیر مثنوی را فراتر از حادثه فوت تعبیر می کند . بلکه می توان گفت که این تاخیر ، از آن رو بوده که حقایق ربانی و معارف باطنی باید به نضج مطلوب می رسید و شرایط ظهور می یافت
چون ضیاءالدین حسام الدین عنان
باز گردانید ز اوج آسمان
چون به معراج حقایق رفته بود
بی بهارش غنچه ها ناکفته بود
* عنان : دوال لگام که سوار به دست گیرد
* کفته : شکافته شده ، شکفته