رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار

قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 85 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 85 رای
به کوشش: علی دهباشی

مجموعه دوازده داستان کوتاه از «محمد علی جمال زاده» (۱۲۷۰-۱۳۷۶ خورشیدی)

عناوین داستان ها عبارت اند از:
-عروسی داریم و عروسی
-نوروز و عیدی خاله خداداد
-قبل بر وزن دهل
-تعصب یکطرفه
-بگیر و نده
-خیرخواهی محض
-دلی دارد زیبا
-صالح و طالح
-سقط فروش و پیر قوم
-نان و دندان
-پینه دوز
-پاشنه کش.

تگ:
بچه های ریش دار
بگیر و نده
پاشنه کش
پینه دوز
تعصب یکطرفه
خیرخواهی محض
دلی دارد زیبا
سقط فروش و پیرقوم
صالح و طالح
عروسی داریم و عروسی
قبل بر وزن دهل
قصه های کوتاه
نان و دندان
نوروزو عیدی خاله خداداد
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
mohammad abedi
mohammad abedi
1392/01/27

کتاب‌های مرتبط

این راز سر به مهر
این راز سر به مهر
4.5 امتیاز
از 4 رای
کتاب بیستون
کتاب بیستون
3.3 امتیاز
از 8 رای
حلقه نیلوفری: مجموعه آثار
حلقه نیلوفری: مجموعه آثار
4.4 امتیاز
از 12 رای
در سرزمین کوچک من
در سرزمین کوچک من
4.4 امتیاز
از 50 رای
در کارگاه نمدمالی - جلد ۳
در کارگاه نمدمالی - جلد ۳
4.6 امتیاز
از 26 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار

تعداد دیدگاه‌ها:
8
خلاصه و مجمل و تحلیل کوتاه منتقدانه اولین قصه ی این کتاب از این قرار است؛ مرد تحصیل کرده ای به نام حمزه پس از باز گـشت موفقیّـت آمیز از فرنگ, بنا به اصرار پدر و مادر
و نزدیکانش, از بین دو دسـته دختران متدین و متجدد برای ازدواج مجبـور به انتخاب می شود و بالاخره تصمیم می گیرد با دختری به اصطلاح روشنفکر و امروزی و آشنا به زندگی
غربی و از خانواده ای ثروتمنـد ازدواج کند, اما پس از گذشت روزهای اوّل خوش زندگی مشـترکشان بین آنان اختـلاف آغاز می شود و بر سر مسائل پوچ و پیش پا افتاده ای جرّ و
بحث می کنند و آرام آرام محبّت وصـف ناپذیر و عشـقی که بین آنان بود تبدیل به نفرت و گریز از یکدیگر می شـود, تا اینکه پس از سپری شدن چهار ماه زندگیشان متلاشی می
شود, از یکدیگر جدا می شـوند و طلاق می گیرند, علّت عدم تفاهم آنان, به ظاهر بیشتر به خاطر سر براه نبودن دختر جوان غرق در افکار فرنگی مآبانه و عدم درک آئین همسر
داری و رفتار نا معقول و نادرست و بازیگوشی و میل به هوسبازی و دوستدار شرکت در جشن و پارتی های دسته جمعی و سیگار و غمار و عرق و ورق بود که شوهر او با اینکه
تحصـیل کرده غرب بود مخالفت می کرد, هر خواننـده ای حقّ را به شـوهر جوانش می دهد در حالیـکه این زنـدگی ی آشـفته و از هم پاشـیده را می توانسـتند به زنـدگی آرام و
متعادل مبدّل سازند و می شد به لحاظ برخورداری از مال و امکانات و موقعیت و فرصـتهای خوبی که در اختـیار داشتندو از همه مهمتـر تحصیلات عالی, هر دو طرف تا آخر عمر در
کنـارهم با خوشـبختی زندگی کنـند و فرزندان خوبی تحویل جامعـه بدهند, ولی تقصیـر با هر دو نفر آنان بود زیرا شـوهر این زن به هنـگام دوران تحصیـل در فرنگ به خیـال خود در
شـرایطی قرار گرفـته بود که می توانسـت درست تصمیم بگیرد و در انتخاب همسر دچار اشـتباه نشـود و به همین جهت از بین دختـرانی که به او پیشـنهاد شـده بود دختـری را
انتخاب کرد که به زندگی ی تشریفاتی امّا بی روح عادت کرده بود و فکر می کرد با غر غره کردن چند کلمه جملات فلسفی ی قلمبه سلمبه که یاد گرفته بود عالم دهر است و
حتّی پیـش از ازدواج با اینکه از اتّفـاق دکتر روانشـناس هم بود نتوانسـت و یا نخواست از چنبره ی افکار و آموزه های متفاوت غربی بدر آید و راه و رسم زندگی ی واقعی را آنطور
که در آرزویـش بود قبل از تشـکیل زندگی برای دختر مورد علاقه اش تشریح کند و در میان بگذارد تا چنانچه به تفاهم نمی رسیدند از اول راهشان را جدا می ساختند, و از سوی
دیگر دختـر جوان نیز که در ناز و نعمت بزرگ شـده بود و دچار انحراف ذهنی و در عـالم خودش سیر می کرد صرف به اینکه همسر آینده اش تحصیل کرده ی غرب است می تواند
خواهش و آرزوهای او را برآورده کند و به ثمر برساند, زندگی آینده مورد دلخواهش را برای همـسر آینده اش آقای دکتر بازگو نکرد و سر انجام بدون شـناخت عدم کافی از وضعیت
روحی و اخلاقی ی یکدیگر با هم ازدواج کردند و در نهایت کارشـان به طلاق کشید. درسی که وقایع این قصه ی اسف بار و دائماً تکرار شدنی به ما می آموزد این است که هرگز
نباید اشتباهات خود را متوجه تقدیرات و بخت و طالع خویش سازیم و آن را خواست خدا بدانیم, که اشتـباه در اشتـباه است و باید همه امور خود را با مطالعه و مشورت و تحقیق
و تفحّص و پس از گفتگوهای پی در پی به انجام رسانیم که خواسـت خدا این است؛ « ان الله تعالی یحبّ ان یوخذ برخصه کما یحب ان یوخذ بعزائمه » یعنی خداوند همانطور که
دوست دارد اوامرش اجرا شود, دوست دارد که از آزادی هائی که به او داده به خوبی اسـتفاده شود و یا به عبـارتی در انتخاب راه آزاد است, منتـهای مراتب, هدف او باید گزینش
راه سـعادت و آنچه خیر و صـلاح او درآن است باشد, خواست دیگر خدا هم این است که ؛ « و امرهم شـوری بینـهم » یعنی کارهای خود را با مشـورت و کامـلاً با دقّت نظر انجام
دهیـد و ایضاً « ... و شـاور هم فی الامر فاذا عـزمت فتوکّل علی الله انّ الله یحبّ المتوکلین»
خدا گر پرده بردارد
ز روی کار آدمها
چه شادیها خورد بر هم
چه بازیها شود رسوا
یکی خندد ز آبادی
یکی گرید ز بر بادی
یکی از جان کند شادی
یکی از دل کند غوغا
چه کاذب ها شود صادق
چه صادق ها شود کاذب
چه عابدها شود فاسق
چه فاسق ها شود پیدا
چه زشتی ها شود رنگین
چه تلخی ها شود شیرین
چه بالاها رود پایین
چه اسفلها شود علیا
عجب صبری خدا دارد
که پرده بر نمیدارد
وگرنه بر زمین افتد
ز جیب محتسب مینا
فقط 12 سال از عمرشان را در ایران بودن(!)اما تمام کتابهایش فارسی بود
مثله خیلی ها نبودن تا یک روز می روند خارج دیگه نمی توانند فارسی صحیت کنند:stupid::stupid::stupid::stupid: و فارسی را با انگلیسی حرف می زنند:stupid:
آدم وطن پرستی بود و افتخار می کرد ایرانی و نبود مثله خیلی ها .......:!:!:!:!:!:!
خیلی خیلی قلم استاد جمال زاده رو دوست دارم ولی این کتاب همونطور ک خودشونم تو مقدمش میگن که ادبیاتش با بقیه کتاباشون متفاوته، اصلا به دلم ننشست.
تو بقیه کاراشون پندو نصیحت بصورت غیر مستقیم مطرح میشه و بیشتر به خندیدن و سرگرمی خواننده توجه شده اما تو این کتاب مستقیما دارن نصیحت میکنن و اصن انگار کتاب فقط به این قصد نوشته شده. اصلا نپسندیدم.
باید از شما سپاسگزار بود که در گسترش دانش و ادب این مرز و بوم می کوشید
خیلی عالیه بعضی وقتها که نمیتونی یه داستان بلند بخونی این نوع داستانه میتونه به دادت برسه بخونی ودعا به جون جمالزاده کنی مرسی از یو :x
مطالعه ی کتاب بسیار جالب "صحرای محشر" از استاد جمال زاده رو به همه ی دوستان پیشنهاد می کنم.
قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک