خوب در مورد توضیح کتاب. (فوق العاده متفاوت و یک فانتزی زیبا)
جلد دوم به نام بوسه بر تابوت ها.
در جلد 1 الکساندر بعد از اتفاقی که در پایان شب مهمانی بین اون و راون میفته از قصر میره. و راون که شدیدا اون رو دوست داره و به اون علاقه مند شده برای پیدا کردنش به خونه ی عمه لیبی میره. اینکه از کجا متوجه میشه الکساندر در کدام شهر هست رو خودتون دنبال کنید.
اون به باشگاه تابوت ها میره. ولی چطور با وجود سن کم زیر 18 سال اون رو به باشگاه راه میدن رو هم بخونید. اون یک برادرکوچک تر از خودش داره که هیچ وقت اون رو به اسم صدا نمی کنه. چون از اون خوشش نمیاد و فکر میکنه که اون احمقه. اسم برادر اون بیلی هست( یک نابغه کوچک).
در باشگاه تابوتها اون جاگر رو ملاقات میکنه. جاگر زمانی دوست و حالا دشمن الکساندر هست. و بعد از اون لونا خواهر جاگر. که زمانی قرار بوده توسط الکساندر به یک نامیرا تبدیل بشه اما ...
جمله ی آخر این فصل 2: باید قبل از اینکه لونا ترور را پیدا میکرد به او میگفتم که لونا دوست او نیست و هدفش از دوستی با ترور چیست.
خوب در مورد توضیح کتاب. (فوق العاده متفاوت و یک فانتزی زیبا)
این کتاب در مورد دختری هست که در یک شهر کوچک زندگی میکنه. اون متفاوت هست البته از نظر دیگران. چرا؟ خوب اون از بچگی عاشق خون آشام ها بوده و با فیلم های اونها بزرگ شده.
از لحاظ لباس پوشیدن هم متفاوته. اون لباسهای تیره رو دوست داره و تقریبا میشه گفت مثل emo یا متال ها میگرده. دوستی نداره و همه اون رو عجیب و غریب میشناسن. ( فقط 1 دوست داره.)
بگذریم. نزدیک خونه ی اونها یک قصر هست. یک قصر قدیمی که در مورد اون زیاد شایعه پراکنی میکنن. اینکه بانویی اونجا زندگی می کرده که خون آشام بوده.
مدتی بعد کسانی وارد اون قصر میشن که نوه ی همون بانو بودند. و خوب چی فکر میکنید. درسته اونها خون آشام هستند.
کتاب فانتزی زیبایی هست. نمیشه گفت نسبت به بقیه کتابهای خون آشامی کدوم بهتره. هر کدوم از کتابها سبک خودش رو داره.
این کتاب جالبه چون تخیلات حقیقی میشن. من خودم تا جلد 4 این کتاب رو خوندم و عالی بوده. و منتظر بقیه جلد ها هستم.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بوسه های خون آشام - 2
نخونده میگم قشنگه...
:x
داستان هیجان انگیز تر از چیزیه که فکرشو می کردم[/quote]
راس گفتی :baaa::x:x:)):D
داستان هیجان انگیز تر از چیزیه که فکرشو می کردم:x:x:O
جلد دوم به نام بوسه بر تابوت ها.
در جلد 1 الکساندر بعد از اتفاقی که در پایان شب مهمانی بین اون و راون میفته از قصر میره. و راون که شدیدا اون رو دوست داره و به اون علاقه مند شده برای پیدا کردنش به خونه ی عمه لیبی میره. اینکه از کجا متوجه میشه الکساندر در کدام شهر هست رو خودتون دنبال کنید.
اون به باشگاه تابوت ها میره. ولی چطور با وجود سن کم زیر 18 سال اون رو به باشگاه راه میدن رو هم بخونید. اون یک برادرکوچک تر از خودش داره که هیچ وقت اون رو به اسم صدا نمی کنه. چون از اون خوشش نمیاد و فکر میکنه که اون احمقه. اسم برادر اون بیلی هست( یک نابغه کوچک).
در باشگاه تابوتها اون جاگر رو ملاقات میکنه. جاگر زمانی دوست و حالا دشمن الکساندر هست. و بعد از اون لونا خواهر جاگر. که زمانی قرار بوده توسط الکساندر به یک نامیرا تبدیل بشه اما ...
جمله ی آخر این فصل 2: باید قبل از اینکه لونا ترور را پیدا میکرد به او میگفتم که لونا دوست او نیست و هدفش از دوستی با ترور چیست.
این کتاب در مورد دختری هست که در یک شهر کوچک زندگی میکنه. اون متفاوت هست البته از نظر دیگران. چرا؟ خوب اون از بچگی عاشق خون آشام ها بوده و با فیلم های اونها بزرگ شده.
از لحاظ لباس پوشیدن هم متفاوته. اون لباسهای تیره رو دوست داره و تقریبا میشه گفت مثل emo یا متال ها میگرده. دوستی نداره و همه اون رو عجیب و غریب میشناسن. ( فقط 1 دوست داره.)
بگذریم. نزدیک خونه ی اونها یک قصر هست. یک قصر قدیمی که در مورد اون زیاد شایعه پراکنی میکنن. اینکه بانویی اونجا زندگی می کرده که خون آشام بوده.
مدتی بعد کسانی وارد اون قصر میشن که نوه ی همون بانو بودند. و خوب چی فکر میکنید. درسته اونها خون آشام هستند.
کتاب فانتزی زیبایی هست. نمیشه گفت نسبت به بقیه کتابهای خون آشامی کدوم بهتره. هر کدوم از کتابها سبک خودش رو داره.
این کتاب جالبه چون تخیلات حقیقی میشن. من خودم تا جلد 4 این کتاب رو خوندم و عالی بوده. و منتظر بقیه جلد ها هستم.
:-(