یادداشتهایی برای یاسی
نویسنده:
محسن قهاری
امتیاز دهید
پویا و یاسی دو هم بازی اند که در کودکیهای خود به یکدیگر علاقه ای خاص دارند. این دو در یک رویداد خارج از تصور از یکدیگر جدا می افتند. سالها بعد پویا همه چیز را باز گو میکند.
قالب داستان " رمان-شعر " میباشد با وزنی که بیشتر آن سمت رمان است.
لازم به توضیح است که این رمان تا مرز نشر کاغذی نیز پیش رفت که به دلایلی وسیع و نا گفته از انتشار آن منصرف شدم.
بیشتر
قالب داستان " رمان-شعر " میباشد با وزنی که بیشتر آن سمت رمان است.
لازم به توضیح است که این رمان تا مرز نشر کاغذی نیز پیش رفت که به دلایلی وسیع و نا گفته از انتشار آن منصرف شدم.
آپلود شده توسط:
mohsen ghahari
1392/02/21
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یادداشتهایی برای یاسی
مرغ عشقی خسته بود، که دلش شکسته بود
اون اسیر یه قفس، شب و روزش بی نفس
همه ی آرزوهاش، پر کشیدن بود و بس
تا یه روز یه شاپرک، نگاشو گوشه ای دوخت
چشش افتاد به قفس، دل اون بد جوری سوخت
زود پرید روی درخت، تو قفس سرک کشید
تو چش مرغ اسیر، غم دلتنگی رو دید
دیگه طاقت نیاورد، رفت توی قفس نشست
تا که از حرفهای مرغ، شاپرک دلش شکست
شاپرک گفت که بیا تا با هم پر بکشیم
بریم تا اون بالاها سوار ابرها بشیم
یه دفعه مرغ اسیرنگاهش بهاری شد
بارون از برق چشاش روی گونش جاری شد
شاپرک دلش گرفت وقتی اشک اونو دید
با خودش یه عهدی بست نفس سردی کشید
دیگه بعد از اون قفس رنگ تنهایی نداشت
توی دوستی شاپرک ذره ای کم نمی ذاشت
تا یه روز یه باد سرد، میون قفس وزید
آسمون سرخابی شد سوز برگ از راه رسید
شاپرک یخ زد و یخ، مرد و موندگار نشد
چشاشو رو هم گذاشت دیگه اون بیدار نشد
مرغ عشق شاپرکو به دست خدا سپرد
نگاهش به آسمون، تا که دق کردش و مرد
...
برف و کولاک زده راه خراب است نرو
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم
بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیست
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست
قسمتی از "تومور2" - علیرضا آذر
شهر را غبار غربت ویاس فرا گــرفــتـه دیــگــر خــسـته شده ام به دیواری
سرد و سیاه تکیه می دهم اما سایه ام مرا کشان کشان دنبال خود می برد
آخر مقصد و راه من کجاست هیچ کسی نیــست انــگار درایــنجا همه بــا
هم غریبند همه همانند سایه ای ســیــاه با شـتـاب از کـنـار هم می گذرند
و خود را در گورسـتــان تـاریـک خـانـه هایـشـان پـنـهـان مـی کـنـنـد و مــن
و سایه ام همچنان سر گردان زمان سالهاست که در اینجا گم شده اسـت
و برای کسی مهم نیست که دست شب چنان زغــال زمـیـن و آسـمـان را
سیاه کرده است سایه ام مرا به زیر اتاقی روشن می برد انـگــار شـخصی
آنجاست که به روشنایی علاقه مند است و پشت پنــجــره ایـسـتـاده و بـه
بیرون می نگرد چشمانش برقی عجیبی از امید دارد بــا چــشـمـانــــــــم
به او می فهمانم به کشمکش احتیاج دارم تا با دسـتــش غــبـار غـربــت و
یاس را از پیراهن روحم بتکاند پس عاشـقـانــه بــا او بــه راه مـی افــتــم
تــــــــا شــــــــب را نــــــــــا بـــــــــود کـــــــنــــــیـــــــــــم.
سخته
سخته
گذشتن از تو سخته مثل گذشتن از کوه
برای من که دارم یه کوله بار اندوه
من عابری غریبم تنم پر از غباره
تا مرز بی نهایت شبم ادامه داره
تنم اجاق سرده تو آخرین شراره
برو بذار بمیرم گرمم نکن دوباره
گذشتن از تو برام سخته ولی گذشتم
همیشه تنها موندن همینه سرنوشتم
برای من که خستم تو مثل خواب نازی
می شد برام با دستات یه آلونک بسازی
می شد با من بمونی بمونی تا همیشه
اما یه سایه هایی از ما جدا نمیشه
این سایه سرنوشته که راهمونو بسته
وداع تلخ ما رو به انتظار نشسته
برام گذشتن از تو پرواز برگه تا خاک
مرثیه ی عشق این آواز تلخ خاک غمناک
گذشتن از تو برام سخته ولی گذشتم
همیشه تنها موندن همینه سرنوشتم
بذار یه مرد عاشق هر چی داره ببازه
بره تو شهر قصه یه آلونک بسازه
یه آلونک بسازه
راستش من تا الانم بخاطر اینکه اولین آهنگش با پاییز شروع میشد و بهم گفته بودن پاییز منم اینجوری فکر میکردم :D اما خوب چی بگم :-( حتما همینه که میفرمایید دیگه :D:D8-)
در هر صورت من کل آلبومو دوست دارم... مخصوصا همین آهنگ صوفی... بازم ممنون از راهنماییت8-);-)
http://mp3benz.com/downloadmp3/%D8%B5%D9...B4%D9%85%D8%B3/
[/quote]
آهنگی بسیار خاطره انگیز از آلبوم پاییز شاهرخ. و بسیار بسیار زیباست...
ممنون قلندر برای آهنگ...
» شاعر : سعید دبیری
» آهنگ ساز : محمد شمس
توئی تو همرام مثل نفسهام
پایان خطی ،اُون خط آخر توُ مرز فردام
توئی یه سُنت یه یادگاری
همیشه هستی عزیز دنیام عزیز دنیام
تو تازه تری اَزحِس بُلوغ
معصومیتِ شعر فروغ ،محجوب
تو یه نعمتی ،توُ دنیا مثل رفیق خوب
تَنِت ضریح کعبه پُر عشق
من زائِر پُر اشتیاق تو
من عابدم پاکُ اَهورائی وای
محراب من خاک اُتاق تو
محراب من خاک اُتاق تو
منم قلَندَر ،همیشه صوفی
صدای تو تنها رَدامه
تو مثل بارون بزرگه اسمت
اسم تو پیام سلامه
تَنِت ضریح کعبه پُر عشق
من زائِر پُر اشتیاق تو
من عابدم پاکُ اَهورائی وای
محراب من خاک اُتاق تو
محراب من خاک اُتاق تو
http://mp3benz.com/downloadmp3/%D8%B5%D9%88%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%AE-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D9%85%D8%B3/
باران را دوست می داری
اگرچه شکوفه هایت را می تکاند
اگرچه خاک گلدانت را بیرون می ریزد!
اگرچه ریشه ات را می نمایاند!
اگرچه ساقه ات را می شکند!
گل من! باران هم تو را دوست دارد!
اگرچه از آن ناامید می شوی...
(از متن کتاب)
بگذار تمام خوابهای عالم
در چشمانت بنشینند
غروب نکن
بگذار تمام ستارهها بروند
بگذار شب خسته شود
بگذار کبوتران بخوابند
بگذار بادبادکها بنشینند
بگذار …
یاسک من! غروب نکن
غروب نکن تا من در طلوع همیشگی تو بمیرم!