سگ زرد
نویسنده:
ژرژ سیمنون
مترجم:
عبدالله توکل
امتیاز دهید
✔️ حمله نافرجامی به «آقای موستاگین» تاجر خوشنام و خوشخوی شهر ساحلی «کونکارنو» می شود. وحشت تمام شهر را فرامیگیرد. شهردار شهر از «کمیسر مِگره» میخواهد تا رد قاتل را دنبال کند.
هنوز ساعتی از ورود کمیسر و همکار جوانش، «کارآگاه لورووا» به کونکارنو نگذشته بود که در لیوانهای نوشیدنی گروهی از مهمانهای آنها در مهمانخانه «دریاسالار» ، «سم استیریکنین» ریخته شد. فردای همان روز خبر ناگواری در روزنامه «فانوس دریایی» توسط فرد ناشناسی منتشر میشود و به این ترتیب، وجود مردی پاگنده و «سگ زرد» کثیف همراهش را خبر میدهد. در همان روز، خبرنگار آن روزنامه به نام «سرویر» ناپدید میشود. کفاشی به سوی سگ زرد شلیک میکند و حیوان بیچاره که کمرش شکسته، به کمک کمیسر مگره به مهمانخانه دریاسالار منتقل میشود. اما از آنجا هم ربوده میشود. در این میان، شهردار به طور مرتب به کمیسر و همکار جوانش فشار میآورد تا برای حفظ آرامش در شهر، یک نفر را دستگیر کنند؛ اما کمیسر زیر بار نرفته و همچنان به تحقیقات خودش ادامه میدهد. خیلی زود خبر میرسد که «لوپومره» یکی دیگر از مردان متمول شهر که او هم جزء حلقه شب نشینیها در مهمانخانه دریاسالار بوده، با سمّ استیریکنین به قتل رسیده است.
با شنیدن این خبر، شهردار پیر به حالت انفجار نزدیک شده و کمیسر به ظاهر از روی ناچاری، اما در حقیقت برای این که بتواند نقشش را بهتر پیگیری کند، «دکتر میشو» را که هرگز به طبابت نپرداخته و صاحب املاک و زمینهای شنهای سفید است، دستگیر و زندانی میکند. دکتر میشو، پسر نماینده سابق مجلس، خشمگین و عصبانی شده با آشفتگی و عصبانیت، در زندان داستان عجیبی را برای کمیسر تعریف میکند که خودش را بدشانس و تحقیر شده نشان بدهد. کمیسر با دیدار نهایی که با شهردار در منزل او دارد، متوجه میشود که مادر دکتر میشو همان روز به خانهاش برگشته و با اجازه شهردار به دیدن پسرش رفته است. کمیسر به شهردار اطمینان میدهد که به زودی ماجراها حل میشود...
بیشتر
هنوز ساعتی از ورود کمیسر و همکار جوانش، «کارآگاه لورووا» به کونکارنو نگذشته بود که در لیوانهای نوشیدنی گروهی از مهمانهای آنها در مهمانخانه «دریاسالار» ، «سم استیریکنین» ریخته شد. فردای همان روز خبر ناگواری در روزنامه «فانوس دریایی» توسط فرد ناشناسی منتشر میشود و به این ترتیب، وجود مردی پاگنده و «سگ زرد» کثیف همراهش را خبر میدهد. در همان روز، خبرنگار آن روزنامه به نام «سرویر» ناپدید میشود. کفاشی به سوی سگ زرد شلیک میکند و حیوان بیچاره که کمرش شکسته، به کمک کمیسر مگره به مهمانخانه دریاسالار منتقل میشود. اما از آنجا هم ربوده میشود. در این میان، شهردار به طور مرتب به کمیسر و همکار جوانش فشار میآورد تا برای حفظ آرامش در شهر، یک نفر را دستگیر کنند؛ اما کمیسر زیر بار نرفته و همچنان به تحقیقات خودش ادامه میدهد. خیلی زود خبر میرسد که «لوپومره» یکی دیگر از مردان متمول شهر که او هم جزء حلقه شب نشینیها در مهمانخانه دریاسالار بوده، با سمّ استیریکنین به قتل رسیده است.
با شنیدن این خبر، شهردار پیر به حالت انفجار نزدیک شده و کمیسر به ظاهر از روی ناچاری، اما در حقیقت برای این که بتواند نقشش را بهتر پیگیری کند، «دکتر میشو» را که هرگز به طبابت نپرداخته و صاحب املاک و زمینهای شنهای سفید است، دستگیر و زندانی میکند. دکتر میشو، پسر نماینده سابق مجلس، خشمگین و عصبانی شده با آشفتگی و عصبانیت، در زندان داستان عجیبی را برای کمیسر تعریف میکند که خودش را بدشانس و تحقیر شده نشان بدهد. کمیسر با دیدار نهایی که با شهردار در منزل او دارد، متوجه میشود که مادر دکتر میشو همان روز به خانهاش برگشته و با اجازه شهردار به دیدن پسرش رفته است. کمیسر به شهردار اطمینان میدهد که به زودی ماجراها حل میشود...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سگ زرد
این سگ زرد برادر همان شغال معروف است ؟
یا آن شغال برادر این سگ زرد معروف ؟
و چگونه شغال توانسته با سگ زرد ارتباط فامیلی پیدا کند ؟