دو جلاد
نویسنده:
فرناندو آرابال
مترجم:
محمود مهدیان
امتیاز دهید
از متن کتاب:
[نمایش در یک اطاق خیلی تاریک روی می دهد. سمت چپ یک در که روبسوی جاده باز می شود. در عقب، که به اطاق شکنجه راه دارد. دیوارها لخت. در وسط اطاق یک میز و سه صندلی. اطاق تاریک است. دو جلاد تنها هستند. روی صندلیها نشسته اند. دری که به خیابان می خورد، بشدت کوبیده می شود. بنظر می آید که جلادها براستی چیزی نمی توانند بشنوند. در بآرامی، نه با سروصدا، باز می شود. سروکله یک زن ظاهر می شود. زن اطاق را وارسی می کند. تصمیم می گیرد داخل شود و بسوی جلادها برود.]
فرانسوا: صبح بخیر، آقایون... منو به بخشید ... مزاحم شدم؟ [جلادها، بی احساس و ساکت هستند. گوئی او اصلا با آنها نیست] اگه مزاحمم میرم. [سکوت، بنظر می آید که می کوشد جرات بیابد، سرانجام خود را آماده می کند که سخن گوید ولی صدایش می لرزد] اومدم تا شما رو ببینم. چون دیگه بیشتر ازین نمی تونم تحمل کنم، راجع به شوهرم حرف میزنم. [ رقت انگیز ] موجودی که تموم امیدهای من به اون بود...
بیشتر
[نمایش در یک اطاق خیلی تاریک روی می دهد. سمت چپ یک در که روبسوی جاده باز می شود. در عقب، که به اطاق شکنجه راه دارد. دیوارها لخت. در وسط اطاق یک میز و سه صندلی. اطاق تاریک است. دو جلاد تنها هستند. روی صندلیها نشسته اند. دری که به خیابان می خورد، بشدت کوبیده می شود. بنظر می آید که جلادها براستی چیزی نمی توانند بشنوند. در بآرامی، نه با سروصدا، باز می شود. سروکله یک زن ظاهر می شود. زن اطاق را وارسی می کند. تصمیم می گیرد داخل شود و بسوی جلادها برود.]
فرانسوا: صبح بخیر، آقایون... منو به بخشید ... مزاحم شدم؟ [جلادها، بی احساس و ساکت هستند. گوئی او اصلا با آنها نیست] اگه مزاحمم میرم. [سکوت، بنظر می آید که می کوشد جرات بیابد، سرانجام خود را آماده می کند که سخن گوید ولی صدایش می لرزد] اومدم تا شما رو ببینم. چون دیگه بیشتر ازین نمی تونم تحمل کنم، راجع به شوهرم حرف میزنم. [ رقت انگیز ] موجودی که تموم امیدهای من به اون بود...
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/06/12
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دو جلاد