در ظلمت بیدار شد
نویسنده:
برت هالیدی
مترجم:
عبدالله توکل
امتیاز دهید
✔️ آغاز کتاب:
همه چیز شامگاه روز بیست و سوم آوریل که روز پنج شنبه بود آغاز شد. از یک هفته پیش در نیویورک بودم و می خواستم ناشر داستانهای خود و دوستان دیرینم را آنجا ببینم و کار را چنان ترتیب داده بودم که دوره اقامتم در نیویورک با ضیافتی که به مناسبت "جایزه ادگار پو" از طرف "انجمن نویسندگان داستانهای پلیسی ممالک متحده" داده میشد، همزمان باشد. چندین سال بود که منم عضو این انجمن بودم. این شام هر سال در سالن رقص مهمانخانه هنری هودسون، در شهر نیویورک داده می شود. صدها نویسنده که از گوشه و کنار آمریکا می آیند، باتفاق میزبان برجسته خودشان، مجلسی برای تجلیل "پدر رمان پلیسی" تشکیل می دهند و به نویسندگان بهترین رمانهای پلیسی که در جریان سال پیش انتشار یافته است، مجسمه نیم تنه "پو" داده میشود و در اثنای گفتگو از شغل نویسندگی، چند گیلاسی هم مشروب میخورند. از آنجا که سالها از نیویورک دور بودم، بیشتر اشخاص را نمی شناختم. با این همه در میان جماعت، چشمم به یکی از دوستان دیرین افتاد. برونو فیشر را دیدم. اما بیشتر از چند کلمه نتوانستم با او صحبت کنم...
بیشتر
همه چیز شامگاه روز بیست و سوم آوریل که روز پنج شنبه بود آغاز شد. از یک هفته پیش در نیویورک بودم و می خواستم ناشر داستانهای خود و دوستان دیرینم را آنجا ببینم و کار را چنان ترتیب داده بودم که دوره اقامتم در نیویورک با ضیافتی که به مناسبت "جایزه ادگار پو" از طرف "انجمن نویسندگان داستانهای پلیسی ممالک متحده" داده میشد، همزمان باشد. چندین سال بود که منم عضو این انجمن بودم. این شام هر سال در سالن رقص مهمانخانه هنری هودسون، در شهر نیویورک داده می شود. صدها نویسنده که از گوشه و کنار آمریکا می آیند، باتفاق میزبان برجسته خودشان، مجلسی برای تجلیل "پدر رمان پلیسی" تشکیل می دهند و به نویسندگان بهترین رمانهای پلیسی که در جریان سال پیش انتشار یافته است، مجسمه نیم تنه "پو" داده میشود و در اثنای گفتگو از شغل نویسندگی، چند گیلاسی هم مشروب میخورند. از آنجا که سالها از نیویورک دور بودم، بیشتر اشخاص را نمی شناختم. با این همه در میان جماعت، چشمم به یکی از دوستان دیرین افتاد. برونو فیشر را دیدم. اما بیشتر از چند کلمه نتوانستم با او صحبت کنم...
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/08/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی در ظلمت بیدار شد