توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود نه فلفلی نه قلقلی نه مرغ زرد کاکلی هیچ کس باهاش رفیق نبود تنها روی سه پایه نشسته بود تو سایه........
اخیییی مامانم برا اینکه غذا بخورم همش یا کتابشو برام میخوند یا کارتونشو برام میذاشت چه خاطره هایی :x:x
تو اردکی یا غازی؟
من غاز خوش زبانم
میای بریم به بازی؟
نه جااااانم!
.............
ای جان خدا این شعر خیلی خوشگله :-) :-) :-) :-) :-) :-)
همشو از اول تا آخر حفظم :-)
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حسنی نگو یه دسته گل
قشنگ بود ممنون:x:x
ولی مامانم واسم خیلی میخوند::))
خوشا به حالت دسته گل
خوب و تمیز, تپل مپل
کاشکی یه روزی میومد
غصه هامون سر میومد
تنهایی گوشه گیرمیشد
دیو بد تو قصه ها
به دست ما اسیرمیشد
اخیییی مامانم برا اینکه غذا بخورم همش یا کتابشو برام میخوند یا کارتونشو برام میذاشت چه خاطره هایی :x:x
اینقدر مامانم واسم خونده بود دیگه کامل حفظ شده بودم :))
آخییییی!!! چه دورانی بود...
:-)
من غاز خوش زبانم
میای بریم به بازی؟
نه جااااانم!
.............
ای جان خدا این شعر خیلی خوشگله :-) :-) :-) :-) :-) :-)
همشو از اول تا آخر حفظم :-)
توی ده حسنی الاغه نشسته بود...
حسنی میای بریم حموم....
:D واقعا چه دورانی داشتیم. (حالا نمی خواد بدبختی امونو بیاین بیادمون).:D