موریانه ها و چشمه (شعر بلند)
نویسنده:
اسماعیل نوری علا
امتیاز دهید
بخشی از شعر:
می چرخد و می نالد
باد نامرئی
بر قله ی کوهستان ناشناس
تازیانه ی کویر
آغشته از نمک
هوا را می شکافد
جغرافیای مکرر تبعید
در سکسکه ی نرم ساعت ها
به خواب رفته است
حافظه ی درخت توت
در قژ قژ پایان ناپذیر هاضمه ی ابریشم
از چین تا ونیز را ورق می زند
و انقلاب سایه ها
در دگردیسی ی آرام پیله ی سرگردان
به کار تفکیک و ترکیب خویش مشغول است.
«راستی چه نیازی به تناسخ است
وقتی در همین پیله
کرم می تواند پروانه شود؟»...
بیشتر
می چرخد و می نالد
باد نامرئی
بر قله ی کوهستان ناشناس
تازیانه ی کویر
آغشته از نمک
هوا را می شکافد
جغرافیای مکرر تبعید
در سکسکه ی نرم ساعت ها
به خواب رفته است
حافظه ی درخت توت
در قژ قژ پایان ناپذیر هاضمه ی ابریشم
از چین تا ونیز را ورق می زند
و انقلاب سایه ها
در دگردیسی ی آرام پیله ی سرگردان
به کار تفکیک و ترکیب خویش مشغول است.
«راستی چه نیازی به تناسخ است
وقتی در همین پیله
کرم می تواند پروانه شود؟»...
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/08/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی موریانه ها و چشمه (شعر بلند)
باد نامرئی
بر قله ی کوهستان ناشناس
تازیانه ی کویر
آغشته از نمک
هوا را می شکافد
جغرافیای مکرر تبعید
در سکسکه ی نرم ساعت ها
به خواب رفته است
حافظه ی درخت توت
در قژ قژ پایان ناپذیر هاضمه ی ابریشم
از چین تا ونیز را ورق می زند
و انقلاب سایه ها
در دگردیسی آرام پیله ی سرگردان
به کار تفکیک و ترکیب خویش مشغول است
راستی چه نیازی به تناسخ است
وقتی ، در همین پیله ،
کرم می تواند پروانه شود ؟