ملاقات با مرگ
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
جمشید اسکندانی
امتیاز دهید
✔️ ملاقات با مرگ، نام کتابی جنایی اثر جنایینویس مشهور، آگاتا کریستی میباشد و شخصیت اصلی آن هرکول پوآرو است.
خلاصه ی داستان:
در اردوگاهی تحقیقاتی در اورشلیم، خانوادهای به نام بوینتون اقامت دارند که همسر رئیس خانواده، آقای بوینتون که رئیس این پروژه تحقیقاتی باستانشناسی است. رئیس خانواده لیدی بوینتون، زنی مستبد و شکنجهگر است که فرزندانش قصد دارند وی را بکشند. اما پیش از آنکه آنان اقدامی کنند، وی به قتل میرسد. پوآرو که در زمان قتل در همانجا بوده، این ماجرا را پیگیری کرده و قاتل را مییابد.
هرکول پوآرو برای گذراندن تعطیلات به اورشلیم میرود و در هتل سلیمان اقامت میکند و در شب اول اقامتش از پنجرهی مجاور چیزی میشنود که توجهاش را جلب میکند. یک نفر با صدایی یواش و مرموز میگوید: "ولی باید او را بکشیم. میفهمی؟" پوآرو اول گمان میکند این جمله بخشی از اجرای نمایشنامه یا داستانی است. ولی بعد متوجه میشود که گوینده این جمله را با غیظ و هیجان عجیبی ادا کرد.
از دیگر میهمانان هتل، دکتر تئودور ژرار است که یک روانشناس معروف فرانسوی است و سارا کینگ که دانشجوی پزشکی انگلیسی است و تعطیلاتش را در ارض موعود میگذرانده و مهمتر از همه طایفه بوینتون که بزرگ خانواده آنها خانم بوینتون است، زنی خودخواه و سلطهجو که دکتر ژرار او را کابوس زنانگی میداند. خانم بوینتون که زنی است چاق و خیکی، یک گوشه نشسته و از حرکت عاجز است - و بیشباهت به مجسمه کج و کوله بودا نیست - و مثل عنکبوت گندهای است با یک تار بزرگ. قربانیان او فرزندان و بستگان سببیاش هستند که همه اسیر بیرحمی و سلطهجویی و شرارت اویند. تاثیر ناگوار اخلاق او را در رفتار فرزندانش بخوبی میتوان دید که همه آشکارا یا نهان از او متنفرند.
اعضای خانواده به قصد دیدار از شهر باستانی پترا از اورشلیم خارج میشوند. خانم بوینتون بر خلاف انتظار به فرزندانش اجازه میدهد بدون او بروند و همه از این لحاظ تعجب میکنند. ولی وقتی برمیگردند، خبر وحشتناکی میشنوند ...
بیشتر
خلاصه ی داستان:
در اردوگاهی تحقیقاتی در اورشلیم، خانوادهای به نام بوینتون اقامت دارند که همسر رئیس خانواده، آقای بوینتون که رئیس این پروژه تحقیقاتی باستانشناسی است. رئیس خانواده لیدی بوینتون، زنی مستبد و شکنجهگر است که فرزندانش قصد دارند وی را بکشند. اما پیش از آنکه آنان اقدامی کنند، وی به قتل میرسد. پوآرو که در زمان قتل در همانجا بوده، این ماجرا را پیگیری کرده و قاتل را مییابد.
هرکول پوآرو برای گذراندن تعطیلات به اورشلیم میرود و در هتل سلیمان اقامت میکند و در شب اول اقامتش از پنجرهی مجاور چیزی میشنود که توجهاش را جلب میکند. یک نفر با صدایی یواش و مرموز میگوید: "ولی باید او را بکشیم. میفهمی؟" پوآرو اول گمان میکند این جمله بخشی از اجرای نمایشنامه یا داستانی است. ولی بعد متوجه میشود که گوینده این جمله را با غیظ و هیجان عجیبی ادا کرد.
از دیگر میهمانان هتل، دکتر تئودور ژرار است که یک روانشناس معروف فرانسوی است و سارا کینگ که دانشجوی پزشکی انگلیسی است و تعطیلاتش را در ارض موعود میگذرانده و مهمتر از همه طایفه بوینتون که بزرگ خانواده آنها خانم بوینتون است، زنی خودخواه و سلطهجو که دکتر ژرار او را کابوس زنانگی میداند. خانم بوینتون که زنی است چاق و خیکی، یک گوشه نشسته و از حرکت عاجز است - و بیشباهت به مجسمه کج و کوله بودا نیست - و مثل عنکبوت گندهای است با یک تار بزرگ. قربانیان او فرزندان و بستگان سببیاش هستند که همه اسیر بیرحمی و سلطهجویی و شرارت اویند. تاثیر ناگوار اخلاق او را در رفتار فرزندانش بخوبی میتوان دید که همه آشکارا یا نهان از او متنفرند.
اعضای خانواده به قصد دیدار از شهر باستانی پترا از اورشلیم خارج میشوند. خانم بوینتون بر خلاف انتظار به فرزندانش اجازه میدهد بدون او بروند و همه از این لحاظ تعجب میکنند. ولی وقتی برمیگردند، خبر وحشتناکی میشنوند ...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ملاقات با مرگ
چطوری؟
محض اطلاعتون بهترین کتاباتون دانلود نمیشه
ممنون8-)8-)
ولی هیچ چیز به پای کتابای شرلوک هلمز نمیرسه (آواتارم :D)
«لیدی مالوُوان آگاتا ماری کلاریسا»، مشهور به [ بانو ] «آگاتا کریستی» و ملقب به «ملکه جنایت»، مشهورترین نویسنده در زمينه جنایی ـ پلیسی است که تأثیر بسیاری بر نویسندگان عصر طلایی ادبیات جنایی و نویسندگان بعد از خود گذاشت. وي آثاری در زمينه هاي دیگر نیز دارد، اما تنها 66 رمان و چندین مجموعه داستان جنایی او (بویژه آنهایی که شخصیت اصلی آن، هرکول پوارو یا خانم مارپل است)، نامش را تا این اندازه بلندآوازه کرده است.
آگاتا کریستی در «تورکوای» از توابع دِووُن در انگلستان به دنیا آمد و کوچکترین فرزند خانواده بود. او پدر و برادرش را در کودکی از دست داد و بدون آنکه به مدرسه برود، در خانه و تحت نظر مادرش، تحصیلات خود را به پايان رساند و به يادگيري موسیقی پرداخت. وي در سال 1914، با «كلنل آرشيبالد كرستي»، يك شاهزاده و اشراف زاده انگليسي ازدواج کرد و پنج سال بعد، صاحب يك فرزند دختر شد. كريستي طي جنگ جهانی اول به عنوان پرستار به جبهه جنگ رفت و دانستنيهاي بسیاری در مورد پزشکی کسب کرد که بعدها در رمانهایش از آنها بهره برد.
آگاتا كريستي در سال 1930 با «سر ماكس مالون» زمين شناس و استاد دانشگاه آكسفورد ازدواج كرد. وي در ازدواج اول خود، تجربه هاي زيادي را از محيط اشرافي انگلستان به دست آورد و در زندگي با همسر دوم خود – كه باستان شناس بود و آگاتا با وي سفرهاي زيادي به مشرق زمين كرد - با آداب و رسوم زندگي مردم در اين مناطق آشنا شد. آگاتا كريستي از كودكي علاقه شديدي به خواندن كتابهاي «جين استين»، «چارلز ديكنز» و «سر آرتور كانن دويل»، آفريننده شخصيت شرلوك هولمز داشت. از اين رو شروع به نگارش داستانهاي جنايي كرد. در حقيقت، كريستي دنباله رو كارهاي پليسي «كانن دويل» بود، ولي روش تازه و پيشرفته تري را نسبت به او در پيش گرفت.
وي حدود صد اثر از خود به جاي گذاشت. قهرمانان اصلي داستانهاي او، پيرزن انگليسي به نام «جين مارپل» و يك كارآگاه بلژيكي به نام «هركول پوارو» بودند. نزدیک به یک میلیارد نسخه از کتابهای آگاتا کریستی در بریتانیا و یک میلیارد نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رفته است. کریستی در سال 1955، نخستین کسی بود که جایزه «استاد اعظم» را از «مجمع معمانویسان امریکا» دریافت کرد. در سال 1967، مدرک افتخاری دانشگاه «اکستر» انگلیس به او داده شد و در سال 1967 به ریاست باشگاه کارآگاهی بریتانیا رسید. وي در سال 1971 نیز بالاترین نشان افتخار خود، یعنی لقب «دِیم» (بانو) (معادل لقب افتخاری سِر) را دریافت کرد