روزی که بومون با درد خویش آشنا شد
نویسنده:
ژان ماری گوستاو لوکلزیو
مترجم:
م. ر. حریری
امتیاز دهید
✔️ روزی که بومون با درد خویش آشنا شد اثر کوتاهیست که لحن عرفانی به خود می گیرد. در این رمان کوتاه به طرز بی سابقه و بدیع "جدا ماندن" و تنهایی کامل نویسنده نشان داده شده است. یعنی عدم رابطه بین چیزی که احساس می شود و چیزی که به دیگری منتقل می گردد. این جدایی گیج کننده ذهن نسبت به واقعیت...
آغاز داستان:
اولین بار که بومون با درد خویش آشنا شد، در حدود ساعت سه و بیست دقیقه بعد از نیمه شب و در رختخواب بود. روی تشک به سختی غلت زد و حس کرد که شمد و پتو ضمن چرخیدن بدن او کشیده می شود ولی به طرز ناجوری مقاومت می کند. انگار دستی نامرئی این پارچه ها را دور تنه و لگن بی حرکت او پیچیده بود. بومون پس از چند دقیقه یا چند ثانیه همانطور که چشمش بسته بود، با دست چپ چین های پیژامه و شمد تاب خورده را کشید و سعی کرد خلاص شود ولی با این عمل بیشتر خود را گیر انداخت. خلقش تنگ شد....
بیشتر
آغاز داستان:
اولین بار که بومون با درد خویش آشنا شد، در حدود ساعت سه و بیست دقیقه بعد از نیمه شب و در رختخواب بود. روی تشک به سختی غلت زد و حس کرد که شمد و پتو ضمن چرخیدن بدن او کشیده می شود ولی به طرز ناجوری مقاومت می کند. انگار دستی نامرئی این پارچه ها را دور تنه و لگن بی حرکت او پیچیده بود. بومون پس از چند دقیقه یا چند ثانیه همانطور که چشمش بسته بود، با دست چپ چین های پیژامه و شمد تاب خورده را کشید و سعی کرد خلاص شود ولی با این عمل بیشتر خود را گیر انداخت. خلقش تنگ شد....
تگ:
بومون
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/06/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی روزی که بومون با درد خویش آشنا شد
ولی ما انسانها چشم خود را به ان بسته ایم انسان در این تمدن خشن بدنبال مادیت است وحاصل ان خشونت وبردگی دستاوردهای جدید بشر فقط اوقات تفکر ولذت بردن از زندگی را از ما میگیرند .
خدایا بیا منو بخور راحت شم ....!!!