رسته‌ها
عبور از خاتمی
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
نویسنده: جمعی از نویسندگان

این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
148
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/01/15

کتاب‌های مرتبط

عشق رئیس جمهور
عشق رئیس جمهور
4 امتیاز
از 30 رای
روز قتل رئیس جمهور
روز قتل رئیس جمهور
4.6 امتیاز
از 34 رای
چتر قدرت آمریکا
چتر قدرت آمریکا
4.5 امتیاز
از 62 رای
اقتصاد نهادی آب
اقتصاد نهادی آب
4.5 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی

تعداد دیدگاه‌ها:
1557
sedaghat jam
جانا سخن از زبان ما می گویی
البته این کمترین به شیوایی و بلاغت و مستندات حضرتعالی نمی توانستم بیان کنم...
انفعال و رای ندادن ضربه به نظام نیست...
چرا که در خود کشور های داعیه دار دموکراسی هم 40 تا 60 درصد بیشتر در انتخابات شرکت نمیکنه ...و قطعا 20 میلیون از شما عزیزان هم که شرکت نکنید تازه می شود سال 84 که تعدادتان از نفر اول که 17 میلیون بود بیشتره...اما چه نتایجی عملی داشت حالا بماند....
و اساسا نظام مشروعیت اش از رای من و تو نیست...چرا که سیم رابط خود را به الله وصل کرده...حالا مگر عربستان و قطر رای گیری دارند که مشروعیت دارند...خالی کردن صحنه انتخابات از معترضین بزرگترین آرزوی سیستم است امیدوارم آرزویشان را برآورده نکنیم
و رای دادن خیانت به خون ندا و سهراب و محسن و.... نیست
چرا زمانی خیانت حساب میشود که جنبشی که آنها برایش خون دادند به راه نیفتاده فلج شود..."البته استدلال برادرانی بسیجی که جلوی مارا میگیرن و با طرز فکر ما مشکل دارن اینه که ما شهید دادیم و باید مثل ما فکر کنید...مثل همین که خون دادیم و نباید رای بدیم...
نمی دانم آیا استدلال دیگری هم برای رای ندادن هست که بیان نشده باشه...
در هر صورت عزیزانم کمی از آرمانگرایی فاصله بگیریم و با واقع گرایی زندگی کنیم...
کودک ما الان حتی حق مریض شدن نداره ...چون آمپولی که باید بزنه از خود بیماری خطرناک تره...یادمان نرود عراق 10 سال با نفت در برابر غذا حکومت اش ادامه پیدا کرد تا از بیرون متلاشیش کردند و حتم داشته باشید حکومت ما 50 سال هم دوام می آورد و کسی هم در جهان حقوق بشری کک اش هم نمی گزد..
بدنبال کاوه و اسکندر نگردیم و خودمان از درون تغییرات را بوجود آوریم...
حتم داشته باشید در جهان هیچ کس دلش بحال ما نسوخته...
"""در ضمن بگم من آتئیست هستم و غم دین و مذهب ندارم
جایی هم میخواستم کار کنم بخاطر گزینش رد صلاحیت شدم
الان هم غمی نان از جانب نظام ندارم ...برای کسانی که فکر میکنند هر کی از رای دادن دفاع میکنه غم نانی یا دغدغه دینی یا ترس جانی دارد گفتم """
مهتاب عزیز،درسته حق با شماست
آقای خاتمی ملت رو گول نزد،و همینطورم که گفتم ایشون از مابقی بهترن
ولی وظیفه یه ر ئیس جمهور فقط اینه که مردم رو گول نزنه؟
نباید بعنوان وکیل و نماینده مردم از حقشون دفاع کنه؟
هرچند خودمم قبول دارم که دوره ایشون از دوره های دیگه خیلی بهتر بود
ما نیاز به تربیت خود داریم در سیاست،در کار کردن هایمان، در درس خواندمان هم که اگر با دانشجویان عزیز این چند سال حشر و نشر داشته باشید می دانید آنقدر که جزوه خوان هستند کتاب خوان نیستند.در بازار هم دلالی از کارخانه داری هواخواه بیشتری دارد. ما اهل سرمایه گذاری و کارهای بلند مدت نیستیم.روحیه مان این نیست من کار می کنم تا دیکران و 2-3 نسل بعد برخوردار شوندمنظور با احترام به شما دو دوست عزیز که بنا به تحلیل خود این راه را موثر می دانید من در این راه ترجیحم حضور از نوع دیگر است که درس تاریخ از اروپا تا آسیای غربی و آسیای جنوب شرقی- جز ژاپن- مسیر دیگری را به من نشان می دهد که موفق شده است. داستان بودا و سکاکی و سنگ و آب را که می دانید؟
در خاطرات حسین شاه اردن آمده است که او هم به محمدرضا و هم به صدام حسین در دو بار مختلف در مقام مشورت گفته است که غربی ها نه دل نگران حقوق بشر هستند و نه دمکراسی، آن ها روی طرف بَرنده شرط بندی می کنند.اگر در مقابله با مخالفانت آن ها را سرکوب کردی آنها قدری سرو صدا می کنند اما نمی گذارند به قرارداد هاشان با تو لطمه وارد شود سوی تو می آیند اما اگر دیدند طرف مقابل تو قوی شد ...و به گمانم سیستم حاکم بهتر از اپوزیسیون فرنگ نشین و هوادارانشان این نکته را درک کرده است.
فیلسوف معاصری گفته است که انسان حیوانی است توجیه گر،حضرتی نیز فرموده اند که: رای دادن تایید نظام است و دوستانی این سخن را چون علامت تکیه دولت کرده اند و به آن تکیه داده اند که این دلیل که شرکت در انتخابات خواست فلانی و ... یادآور می شوم که آن حضرت در قضیه قتل های زنجیره ای فرمودند که من آدم مطلعی هستم و آشنا با جریانات روشتفکری و ادبی، هیچ کدام از کشته شده گان- مختاری و پوینده- در مجامع ادبی انسان های مهم و شاخصی نبوده اند و عناصر رده سوم و چهارم بوده اند و البته در مورد شهید پروانه اسکندری ( فروهر) و داریوش فروهر هم ابراز نظر فرمودند که اینان خطری برای نظام نداشتند که نظام بخواهد آن ها را از سر راه بر دارد.این که برخی آن بخش را تایید می کنند و این بخش را دروغگویی می دانند تایید و تاکید آن نظر فیلسوف است که نظری دارای اعتبار است که خواست مرا تایید و توجیه کند.
من از جامعه ایی صحبت می کنم که سیاست در دل آن تعریف می شود.اگرکُره ای و مالزیایی به کار هدفمند و طولانی مدت ایمان دارد. و افق های دیدش دهه ای می باشد از این روست.در ورزش،صنایع،...
تاریخ می گوید حتا تا میانه های دهه 80 و برخی 90 کُره جنوبی ،مالزی،اندونزی،فلیپین،...تقریبا جز ژاپن حکومت های توسعه گرا بوده اند تا دمکراتیک حکومت هایی با ابزار ترور،ربودن مخالفان،کودتا.تاریخ سوکارنو و سوهارتو ،فردیناند مارکوس و اکینو ِ شوهر، ماهاتیر محمد- با همه ی احترامم به این مرد- و انور ابراهیم،نوردوم سیهانوک و هون سن،سرهنگ های کره جنوبی برای نسل ما کتاب نیست،حضور در آن خاطرات است.جنگ های تیمور شرقی،میندانائو،آسام،خالستان...این دو آخری را برای این مثال آوردم که البته اعتقاد دارم هند جایگاهی والا در نظام دمکراسی دارد اما می دانیم دهه 70 و 80 چریک های کمونیست در آسام و مناطق نفت خیز شرق هند سر به شورش برداشتند و دولت سرکوبشان کرد.آنطور که دهه 80 معبد طلایی بود و سیخ ها- سیک ها- و قتل عام مخالفان حکومت توسط دولت مرکزی. باز بهتر می دانیم دو نخست وزیر هند جان در راه این سرکوب هاگذاشتند؛ ایندیرا و راجیو گاندی.از تامیل نادو،کشمیر هم باید گذشت که قصه طولانی میشود و به قول کسی برای پاسخ به سخن گویی طولانی من برخی دوستان مجبور می شوند آنان هم سنت شکنی کنند به سخن گویی پُر و پیمان دست زنند.
منظور، بزرگ اندر بزرگ نازنین اگر چشم داریم که 4 حتا 10 ساله کارها به سامان برسد که مسیر تحریم نه تنها کمی درست که بهتر است ترور هم بکنیم بمب هم بگذاریم کما اینکه دوستی می گفت من فکر می کنم درست است.( در سخنی رو در رو) و البته با این کارمان کارت سبز می دهیم نفر بعدی هم هر وقت میلش کشید این روش را در پیش بگیرد.اگر نه که مسیر راه دیگر را دارد که نه هون سن و نه سوهارتو و نه سرهنگ های یونان و برزیل،پرتقال،آرژانتین و ژنرال کنعان اورن از شاه فعلی ما شسته تر نبوده و نیستند.سال های دهه 70 ،ژنرال ها در ترکیه ی مصبیت زده در روز روشن سلیمان دمیرل را می گذارند کنار...همان دمیرلی که در دهه 90 مداومت می کند و به قدرت بر می گردد. این همه سخن برای آنکه آیا نظامیان و حاکمان، حکومت را یک شبه واگذار کردند و یا در انتخاباتشان همان روز اول کسی غیر از حاضران در سیستم- مثلا واتسلاو هاول - بر سر کار آمد؟ آیا مردم کره جنوبی و مالزی و اندونزی با مسلسل و بمب به این دمکراسی نیم بند کنونی رسیدند و یک شبه؟ جز شرکت در انتخابات و مداومت در کشور های یاد شده من در دو دهه اخیر مسیری را به یاد ندارم.
امید وارم عباس عزیز( ساگارو) آن قدم زدن بهارانه سال پیش در حوالی دانشگاه تهران را فراموش نکرده باشد.سخن در خصوص آن بود که چرا از دانشکده های علوم سیاسی ما مردی در خور در نمی آید؟.درست می گفتیم.اشاره به سیاست ورزترین چهره های ماندگار تاریخ معاصر داشتیم.مرحوم محمد علی فروغی ذکالملک ،قوام ( حضرت اشرف)، مرحوم دکتر محمد مصدق. البته من دوره ای از ابتدای انقلاب را مستثتنا می کنم.سال هایی که بچه های دانشکده فنی تغییر رشته داده و به سمت علوم انسانی رفتند.ذهن سیستماتیک،تحلیلی آنها...
یادم می آید دانشگاه بهشتی،رامین جهانبگلو دوره ای در مورد فلسفه هگل درس گفتاری داشت وقتی کسی از سختی زبان فلسفی هگل گفت پاسخش داد: شما فلسفه می خوانید از سوپر مارکت، دستمال کلینکس نمی خرید!
دوباره تکرار می کنم که رای دادن و ندادن حق هر کسی می باشد و این متکی به تحلیل و تجربه هر کسی است که او را در جایگاه انتخاب هر کدام از این دو روش قرار می دهد.
و دوباره تکرار می کنم شهید کاظم سامی روزی می گفت که سیاست را باید به چشم حرفه دید کما این که پزشکی حرفه است.مهندسی هم حرفه است.
پرسش من از این دوستان :آیا کشورهای آسیایی دارای حکومت دمکراتیک هستند؟
روی سخنم با بزرگ اندر بزرگ و ساگارو و دوستانی است از این دست برای هم سخنی؛ که می توانیم به وا گویی خاطره ها بنشینیم فارغ از این که من این سو هستم؛و آنها – دوستانی که نام بردم-آن سو(چون حیاط انجمن حکمت و فلسفه را در دهه های پیش به یاد دارم و حلقه دوستان و جناب استاد دینانی که می توان تا صبح قیامت با هم مناظره کرد به شرط آنکه ...) این هم کلامی را بی نیاز می کند تا گوشزد کنی که در برابر دخالت در سوریه، دخالت در ظفار هم بوده است و ایضا کافه وین - و صد البته نه میکونوس!- در برابر خود اعدام های سریالی در نقده،مهاباد(سابلاخ) سقز در بهار 1325 را داشته است. اگر یا علی گویان شاه فعلی درست هنگام گرفتن از زهدان مادر هست شاه پیشین دو – سه بار خود خاطره ای را می گوید که در امامزاده داوود وقتی از روی خر سقوط می کند صاف افتاده است در بغل بی دست عباس بن علی و البته نه حضرت زرتشت پیامبر.
mosafer37 نوشت:
یا مثلا خاتمی که خب کمی از مابقیشون بهتره تو 8 سال ریاست جمهوریشون که حمایت مجلس رو هم داشتن چه گلی به سر مملکت زدن که حالا نوچه اش بخواد بزنه؟؟!!!

مسافر عزیز با تمام احترام،آقای خاتمی گلی به سر مملکت نزدن ولی عوضش گول هم نزدن!
آقای احمدی نژاد هم خیلی زحمت کشیدن و حتمأ اهداف خوبی داشتن ولی نه تنها نتونستن مملکت رو در شرایط زمان آقای خاتمی حفظ کنن که.....خودتون میدونید.آنچه عیان است چه حاجت به بیان است!
دوستان یه جوری از روحانی حرف میزنند که انگار اصلا سابقه اش رو نمیدونند
یا مثلا برای موجه نشون دادنش میگن که خاتمی و هاشمی ازش حمایت میکنند،که هرکی ندونه فکر میکنه خاتمی و هاشمی دو امام معصموند و حرفشون وحی منزله
مثل اینکه فراموش کردن همه بدبختی هایی که الان می کشیم نتیجه زحمات جناب هاشمیه و تخم همه اینارو ایشون کاشتن
یا مثلا خاتمی که خب کمی از مابقیشون بهتره تو 8 سال ریاست جمهوریشون که حمایت مجلس رو هم داشتن چه گلی به سر مملکت زدن که حالا نوچه اش بخواد بزنه؟؟!!!
ضمنا کلام زیباکلام وبهنودوحی منزل نیست. کمی نت گریزی و خلوت وتفکرتکلیف هرکس را مشخص میکند. بس است برای منورالفکرها هی هی گله کردن. این ملت شخصیت لازم دارد وخودباوری واستقلال اندیشه نه توصیه وتجویز طبیبان مدعی را. بس است تقدیس وتکریم انسانهای فانی دزهزقامت وکسوت که باشند.
عمل تحریم آب وبرق گران بود وخودروی آشغال سی میلیونی وصف پیش خریدسکه که نکردیم وباختیم.
بدهید شتران کاروانتان را به هارون که کلام معصوم را به کلام منورهای مرفه فروختید.
فصبرجمیل والله المستعان علی ماتصفون.
ببینیم شرم درنگاه که موج خواهدزدپیش ازبهارآتی.
شادباشید.
مسعود عزیز،با این حرارت وشور آمیخته به عصیان،ازکدام کاندیداصلاح طلب صحبت میفرمایید؟! شما بهترروحانی را میشناسیدیا سوابقش بهترمی شناساند؟دام دقیقا همین دافعه برادرحسین وجاذبه کاذب روحانیست. برای آن دوست مشترکمان جایی نوشتم که آقای روحانی ژوکریک دست ورق است. اگردیدیدحکومت کسی راکوبید بدانیدکه همان رییس دولت آتی است چراکه حکومت ،خودازمیزان دافعه اش خبردارد وآس برنده اش هم همین است برای کشاندن مخالفان به پای صندوق. من هم به پشتوانه سی سال تجربه رای نمیدهم پس هستم!
نگران نباشید،اصلاحاتچی مجعول شما با بازی پشت پرده خاتمی وهاشمی رای خواهدآوردولی اگرنیاوردحق نداریدگناه متصورتان رابه گردن تحریمیون بیندازید. حیف است ازنیت درست وانگیزه پاک که درغفلت خزج شود.
واما جنگ:زمانی وظیفه میدانستم جلوگیری ازشروع آنرا اما اینک می بینم که مدتهاست شروع شده وما خوابیم. شایدبرای گسست ازاین تشتت حتا ناگزیرهم باشد. چیزی شبیه جنگهای انفصال ینگه دنیا.
پس از سلام
دوستانی که بین طرفداری از جناح اصلاحات و رای ندادن مرددّ شده اند !
پیشنهاد می کنم این لینک را بدقت بخوانند:
متن لینک
پیشاپیش از توهین های صورت گرفته در آن عذرخواهم!
فقط می خواهم بگویم با رای ندادنتان ممکن است در به حکومت رسیدن «چه کسانی» مثمر ثمر باشید!
وقتی تمام جریان های اپوزیسیون که مخالف انقلاب مجدد افراطیون و براندازی ایده آلیسی و خیالبافانه هستند،شما را دعوت به شرکت در انتخابات می کنند،و شما بر روی خانه نشینی ! اصرار می ورزید،نهایتش هم همینست که رای نداده اید و اصولگرایان برنده می شوند،و خیل کثیری از مردم به انتخابات رای میدهند،و شما نیز وجدانتان در عذاب خواهد ماند
و بقول دوست خوبمان مهرپویا:
«در هر دو حالت درست است که رای من یک نفر اثری ندارد اما پیش وجدان خودم راحت هستم که در شرایط سختی مثل امروز ایران کاری را با فکر انجام دادم که پیش بینی نتیجه اش از حد توان من خارج بود. و بنابراین به سرزنش های هیچ کس اهمیت نمی دهم»
و بقول دوست خوبمان فسقلی:
آیا در زمان آقای خاتمی اوضاع بهتر بود یا اکنون؟؟
اضافه می کنم :
«انصاف داشته باشید و در تمام مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بنگرید !
فارغ از ضعف هایی که هر دولتی دارد،نسبی بنگرید ! »

آیا فکر نمیکنید دوران ایشان میتوانست بهترین دوران برای گذار از تمامیت خواهی به دموکراسی باشد؟؟ مگر آن زمان هم همین قانون اساسی را نداشتیم؟؟ من نمیخواهم بگویم همه چیز خوب و خوش بود ولی صدها برابر بهتر از امروز بود.
پس چرا نشد؟؟ غیر از اینکه حامیان عبور از خاتمی و تندروان آنچنانی شرایط را به گونه ای رقم زدند؟؟ غیر از این بود که تندروی و عجله برای دست یابی به هدف و تزریق بیش از اندازه آرمان ها به جامعه باعث شد رقیب از فرصت به دست آمده تمام استفاده راببرد؟
ما هر چه میکشیم یا از تندروی ست یا گوشه گیری به معنای اعتراض.
حرف من این است ما به دوران گذار نیازمندیم و این دوران به دست نمیآید مگر اینکه خود بخواهیم و اعتقاد دارم عدم حضور سیاسی باب دل رقیب است چرا که او از حضور طرفداران خود مطمئن است. عدم حضور یعنی بر سر کار آمدن تحجر کامل.تحجر کامل یعنی احتمال بالای جنگ.جنگ یعنی . . .
اضافه می کنم:
جنگ یعنی آسیبی که به شمایی که «قهر» کردید و رای ندادید ! و خانواده و میهن و تمام کارو زندگیتان وارد می شود،و احتمالش نیز بسیار بالاست . . .
فکر می کنند مثلا رای ندهند اوضاع بسود آنها تغییر می کند،فکر می کنند اگر اوضاع اقتصادی و بحران های دیگری مثل جنگ پیش آید ضررش بخود این عزیزان که ساکن ایرانند بازگشت نمی کند !

البته که هر کس آزاد است از روی دل خواستن رای بدهد یا ندهد،ولی شما هیچ آلترناتیو معقول دیگری ندارید،
در یک حالت ممکن است == > «تغییری هر چند نسبی و کم ولی در جهت برون رفت ایران از این بحران» ایجاد شود،
و در حالت در خانه نشستن و قهر پیشه کردن == > هیچ تغییری و احتمال اوضاع فجیعتر از قبل !

(دوباره بروید و حرفهای مسعود بهنود و صادق زیباکلام را بخوانید بدقت و فکر کنید...)
آری . . . من رأی می دهم ، پس هستم !
عبور از خاتمی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک