رسته‌ها
عبور از خاتمی
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
نویسنده: جمعی از نویسندگان

این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
148
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/01/15
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی

تعداد دیدگاه‌ها:
1557
نقل قول : این گوی و این هم میدان: چیزهای اساسی و بزرگ تر و آزادی واقعی را بروید به دست بیاورید و خودتان هم از آن استفاده کنید به ما هم ندهید. ولی من یکی قول می دهم اگر توانستم به سهم خودم چیز کوچک تر و به قول شما «دم دستی» به دست بیاورم تا جایی که به من مربوط و در توان من است همه را سهیم کنم.
اول عکس رفسنجانی بعد خاتمی حالا هم روحانی.
لابد اگر جنتی هم به جبهه ی اصلاحیون می پیوست ، جنتی با هزار سال عمر ، از طرف شما ، تبدیل به نوح زمان برای رهبری کشتی شکسته ی ملت معرفی میشد!!!!
یا شاید اگر خود آقا محمود توبه می کرد و اخر امری خودشو به رفسنجانی و اصلاح طلبها آویزون می کرد ، اونوقت همین سینه چاکان و چشم به راهان فردایی که هرگز نمیرسد ، از محمود یه اسطوره می ساختند و اشتباهاتش را به پای جایز الخطا بودن همه ی انسانها می گذاشتند !!!!
اون آزادی ای که شما میخواهید ما را در خودش سهیم کنید انقدر کوچک است که توان آن را ندارد که حتی یه شهروندی که از درد سرطان به تخت کشیده شده است و تا یک ساعت دیگر قرار است بمیرد را ارضا کند. آن آزادی را بگذارید برای خودتان و تنها تنها نوش جانش کنید.
مجله ی اصلاح طلبها تا چند ماه قبل از انتخابات به این دلیل که امید داشت شخص رفسنجانی پا به میدان می گذارد و عرصه را به دست می گیرد مابقی کاندیدها را شدت می کوبید اتفاقا در مورد همین روحانی می نوشتند : « فرد محافظه کاری که تنها می تواند گروهی خاص از اصولگرایان را با خود همراه کند ...... » !!!!
حال با توجه به این جمله به من بگویید که سیاست کثیف است یا قدرت طلبها؟؟؟؟؟؟
من همین چند دقیقه پیش رفتم شعبه ی مسجد مهدیه ی قزوین و رایم را برای آقای روحانی به صندوق انداختم.و هر وقت هم که در جایی از جمله کتابناک زمینه برایم وجود داشته باشد خدا را انکار می کنم علیت و نفس را رد می کنم اخلاق را نسبی معرفی می کنم ادیان را تختئه می کنم به گشت ارشاد ایراد می گیرم قانون اساسی را نقد می کنم ناسیونالیسم افراطی را رد می کنم می کنم و از حق آزادی بیان که تا هر اندازه ای به من داده شود استفاده می کنم.

دوست عزیز در عمل به همه چیزهایی که با آن مخالف بودی مشروعیت داده ای
آیت الله خامنه ای: هر رأیی که مردم به یکی از هشت کاندیدای محترم بدهند، در درجه اول، رأی به جمهوری اسلامی و رأی اعتماد به ساز و کار انتخابات است.
با این جمله جناب رهبر!! موافقم حرف دلش را زد
من هم اگر فردا دری به تخته خورد و یک جنبش اجتماعی شکل گرفت کسی را سرزنش نمی کنم که شما همان بودید که رای ندادید.با وجود اینکه خیلی ها را در این شبکه های ماهواره ای می شناسم که سال 88 همین حرف های امروز را می زدند و امروز مدعی رهبران در بند شده اند!

نمی دانم منظور شما از مدعی چیست
وی همان حرف های چهارسال پیش را من یکی میزنم
از حصر غیرقانونی موسوی و....... انتقاد میکنم گرچند هنوز باور دارم صحبت هایم درست بود
قسمت زیر نظری کپی پیستی از دوستی است (با عرض پوزش)
اولش گفتند اگر رهبران جنبش سبز رفع حصر شوند در انتخابات شرکت می کنیم
بعدش گفتند اگر زندانیان سیاسی آزاد شوند در انتخابات شرکت می کنیم
بعد گفتند اگر خاتمی کاندید شود در انتخابات شرکت می کنیم
بعد گفتند اگر رفسنجانی تایید صلاحیت شود در انتخابات شرکت می کنیم...
.
.
.
هیچ کدام از این اتفاقات نیفتاد، اما این ها هنوز می گویند ما در انتخابات شرکت می کنیم!!
چون شرکت در انتخابات برای این ها یک وظیفه است. چون حفظ نظام جمهوری اسلامی تحت هر شرایطی برای این ها یک اصل است. حتی اگر شورای نگهبان فقط دو نفر از این هشت کاندیدا را تایید صلاحیت می کرد و قرار بود مثلا بین حداد عادل و غرضی یک نفر رییس جمهور شود، باز هم این ها می رفتند در انتخابات شرکت می کردند و در توجیه عمل نادرست خود می گفتند به غرضی رای می دهیم تا حداد عادل انتخاب نشود!!!
اگر رای ندهیم ==> آینده،
در خوشبینانه‌ترین حالت؛ تداوم امروز است !
اگر رای بدهیم==> آینده،
در بدبینانه‌ترین حالت، تداوم امروز است !!
دوستان اول اینکه اگر ما تحریمی ها راه کار درستی نداشته باشیم به معنی این نیست که نقد ما غلط است و کار شما درست

دوست من یک قسمت از بحث را ناتمام گذاشتی ! وقتی شما راهکار درستی ندارید،از کسانی نخواهید پیرو شما شوند،و این تبلیغ رای ندادن هم هیچ چاره ای را دوا نمی کند،هر وقت دوایی پیدا کردید،آنوقت حق تجویز دارید.
در غیر اینصورت با قهر کردن هیچ کار + ای نکرده اید،جز همان حرف های کلیشه ای و نخ نمای و پز اپوزیسیون برداشتن،که ببین،ببین ! شناسنامه ام تا بحال مهر نخورده!
و نا امیدی و یاس مطلق که شما روز به روز بیشتر به قهقرا می برد !
«در هر دو حالت درست است که رای من یک نفر اثری ندارد اما پیش وجدان خودم راحت هستم که در شرایط سختی مثل امروز ایران کاری را با فکر انجام دادم که پیش بینی نتیجه اش از حد توان من خارج بود. و بنابراین به سرزنش های هیچ کس اهمیت نمی دهم»
پیشتر نیز گفتم و دلایلم رو روشن بیان کردم،ولی هیچ پاسخ معقولی مثل همیشه از جماعت همیشه ناراضی ایرانی نشنیدم،جز شعر و شعار و توهین و تحقیر کسانی که رای می خواهند بدهند و مخالف شما فکر می کنند ! پیشتر نیز گفتم:
«بحث های سیاسی بیش از هر بحث دیگری با حبّ و بغض همراه است،چرا که هر کس با توجه به منافعش ( حالا هر چه می خواهد باشد، عمل می کند) و معمولا موجب کینه و اختلاف بین افراد می شود...
هر کسی آزاد است رأی بدهد یا ندهد،هیچکس هم حق ندارد دیگری را بخاطر رای دادن یا عدم رای،خائن به وطن و بی شعور و ... بخواند، هر کسی دلایل خودش را برای خود دارد،ما نیز در جایگاه قضاوت درباره ی خوبی و بدی،و خدمت و خیانت فرد نیستیم !»
و اضافه کنم : البته که هر کس آزاد است از روی دل خواستن رای بدهد یا ندهد،ولی شما هیچ آلترناتیو معقول دیگری ندارید،
در یک حالت ممکن است == > «تغییری هر چند نسبی و کم ولی در جهت برون رفت ایران از این بحران» ایجاد شود،
و در حالت در خانه نشستن و قهر پیشه کردن == > هیچ تغییری و احتمال اوضاع فجیعتر از قبل !

مشکل شما اینست که منکر این تغییر نسبی نیز هستید،و این از شما دوستان انسان هایی می سازد که اگر صدها ساعت هم بحث کنیم مرغشان یک پا دارد . . .
آری . . . من رأی می دهم ، پس هستم !
budah نوشت:
ای کسانی که می رویید رای بدهید فقط یه چیزی یادتان نرود فردا کسی حق ندارد در کتابناک از بودن گشت ارشاد حجاب اجباری از گرانی و قانون اساسی حتی رئیس جمهور منتخب چرا به دید تحقیر به مردم نگاه می کنند هر چیزی که به این نظام مقدس ربط داشته باشد معترض باشه از ما گفتن بود خودم اولین نفرم که بقه شو میگیرم برید حماسه ملی خود را به انجام برسانید و خوش بگذرد و ازادی کوچک و دم دستی که بودن راحتی حالا این بیاد بهتره مهمتر است تا چیز های اساسی و بزرگ تر و ازادی واقعی....
میدونم تند بود ولی باید گفته میشد

من همین چند دقیقه پیش رفتم شعبه ی مسجد مهدیه ی قزوین و رایم را برای آقای روحانی به صندوق انداختم.و هر وقت هم که در جایی از جمله کتابناک زمینه برایم وجود داشته باشد خدا را انکار می کنم علیت و نفس را رد می کنم اخلاق را نسبی معرفی می کنم ادیان را تختئه می کنم به گشت ارشاد ایراد می گیرم قانون اساسی را نقد می کنم ناسیونالیسم افراطی را رد می کنم می کنم و از حق آزادی بیان که تا هر اندازه ای به من داده شود استفاده می کنم.
یکی از الفبای دموکراسی که امروز ورد زبان هر کسی شده که اصلا آن را نشناخته این است که رای دادن یا ندادن یا به چه کسی رای دادن امر خصوصی هست.شما می توانید به بقیه توصیه کنید که رای ندهید یا بدهید یا توصیه کنید که به فلان کس رای بدهید اما این که اگر فلان کار را کرد «من یقه اش را می گیرم» یا "دیدی گفتم! دیدی گفتم!" برازنده ی ما نیست.این یعنی هر کس مثل من فکر نمی کند من یقه اش را می گیرم که می شود قانون جنگل.
من هم اگر فردا دری به تخته خورد و یک جنبش اجتماعی شکل گرفت کسی را سرزنش نمی کنم که شما همان بودید که رای ندادید.با وجود اینکه خیلی ها را در این شبکه های ماهواره ای می شناسم که سال 88 همین حرف های امروز را می زدند و امروز مدعی رهبران در بند شده اند!
budah نوشت:
برید حماسه ملی خود را به انجام برسانید و خوش بگذرد و ازادی کوچک و دم دستی که بودن راحتی حالا این بیاد بهتره مهمتر است تا چیز های اساسی و بزرگ تر و ازادی واقعی....

این گوی و این هم میدان: چیزهای اساسی و بزرگ تر و آزادی واقعی را بروید به دست بیاورید و خودتان هم از آن استفاده کنید به ما هم ندهید. ولی من یکی قول می دهم اگر توانستم به سهم خودم چیز کوچک تر و به قول شما «دم دستی» به دست بیاورم تا جایی که به من مربوط و در توان من است همه را سهیم کنم.
ای کسانی که می رویید رای بدهید فقط یه چیزی یادتان نرود فردا کسی حق ندارد در کتابناک از بودن گشت ارشاد حجاب اجباری از گرانی و قانون اساسی حتی رئیس جمهور منتخب چرا به دید تحقیر به مردم نگاه می کنند هر چیزی که به این نظام مقدس ربط داشته باشد معترض باشه از ما گفتن بود خودم اولین نفرم که بقه شو میگیرم برید حماسه ملی خود را به انجام برسانید و خوش بگذرد و ازادی کوچک و دم دستی که بودن راحتی حالا این بیاد بهتره مهمتر است تا چیز های اساسی و بزرگ تر و ازادی واقعی....
میدونم تند بود ولی باید گفته میشد
آتش بدون دود.. نادر ابراهیمی ..جلد اول صفحه 96(داستانی عاشقانه ..بسیار زیبا..پیشنهاد من به شما دوستان)
توضیح: زمانی که بزرگ قبیله ترکمن از دنیا می رود.مردم قبیله تصمیم می گیرند از بین دو نفر یکی را به عنوان جانشین انتخاب کنند.
یکی پسر بزرگ قبیله (قارنوا)بوده که بزدل و ترسو بوده..و دیگری شجاع ترین فرد قبیله(گالان اوجا).. مردم برای رای دادن به دو دسته تقسیم می شوند..
و در اخر پسر بزرگ قبیله با اراء بیشتر انتخاب می شود. افرادی که طرف شجاع ترین فرد قبیله بودند تصمیم به کوچ می گیرند.بقیه ماجرا:
در بین راه هنگام شب گوشه ای اتراق می کنند یکی از افراد قبیله (توماج) در اندیشه به راه افتاد و سراسر اردو را گشت در چند نقطه کنار دیگران نشست و پرسید:
می دانید به کجا می رویم؟ نه توماج،نمی دانیم،اما مگر فرقی میکند؟ واقعا فرقی نمیکند؟ نه ما به شما اطمینان داریم.شما ما را گمراه نمی کنید.گالا اوجا و
یاشولی حسن(ملای قبیله) هم این کار را نمی کنند.از این گذشته صحرا که پرتگاه ندارد که ما را لبه ی پرتگاه ببرید.و پایین بریزید.برادر تو فقط از پرتگاه می ترسی
از فردا و فرداها نمی ترسی؟ما عمری بی فردا بوده اییم توماج!عمری آواره بوده اییم....
توماج کنار مخدوم نشست و گفت:نگاه کن مخدوم هیچکس نمیداند ما به کجا می رویم.همه میگویند کاروانی که کاروانسالارش گالان اوجا و یاشولی حسن باشند
بی شک به بیراهه نخواهد رفت.این اعتماد کور بزرگترین دلیل درماندگی ماست.آری اینگونه اند مردمی که حق دانستن و قضاوت کردن،
این حیاتی ترین حقوق خویش را به دیگران واگذار می کنند،و راه شان را نه با تکیه بر اگاهی و شناخت،بل بر اساس اعتماد یکپارچه به رهبران می پیمایند
و تسلیم اراده ی کسانی می شوند که مصالح ایشان چه بسا همیشه با مصالح و ارمان های توده ها یکی نباشد.
امروز چشم به حرکت رهبری می دوزند که روزگاری،به دلیلی،کسب حیثتی کرده است - شاید کاذب - و به راه او می روند.
و فردا به دلیلی دیگر روی از او می گردانند و به جبهه ی دیگری نقل مکان می کنند، و در همه حال ساده لوحانه و معصومانه آلت فعل اند و برانگیخته شده
و به دست کسانی که منافع شان رشد آگاهی توده ها را ایجاب نمی کند. و نه ان هنگام که راهبران و پیشگامان مظهر اراده ی آگاه توده ها نباشند،
وتا توده ها سوای شعور تاریخی شان خود به مرحله ی عینی لحظه به لحظه ی حوادث نرسند،فریب خوردن،و به بیراهه کشانده شدن،و تن به تقدیر آوارگی
و درماندگی سپردن،برای توده ها،امری ست نه چندان غریب و بعید.آنان که نمی جویند،نمی پرسند و نمی شناسند،خیل کوران را مانند،
دلبسته به عصای بینایی،و وای اگر آن بینا به راه خویشتن برود،نه راهی که کوران را ارزوست،و وای اگر آن به ظاهر بینا،خود در معنای کوری باشد
که عصای بیگانه ایی را گرفته باشد...و تا روزگار چنین است خوب یا بد ستاره حکومت خواهد کرد.....
28 صفحه قبل یه کامنت گذاشتم و یه سوال پرسیدم ولی جوابی ندیدم
دلیل دوستان برای ادعای تقلب در انتخابات چیه؟
درود ملاجان
گفتنی ها رو گفتیم اما به قول قدیمی ها :
"نرود میخ آهنین در سنگ"
راستی یه کامنتی تو این لینک گذاشتم یه سر بزن احتمالا خوشت بیاد!
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=43173#306428
آدمها دو دسته شده اند، مهم نیست کدام دسته بزرگ تر است یا کدام دسته درست می اندیشد؛
یک دسته می گویند رای بدهیم!
یک دسته می گویند رای ندهیم!
دسته ی اول باز به دو دسته تقسیم می شوند:
1. دسته ای که به جلیلی رای می دهند تا همین وضعی که هست بماند.
2. دسته ای که به کس دیگری رای می دهند تا جلیلی نیاید و این وضعی که هست نماند.

ترجیح می دهم اگر قرار شد در دسته ی رای دهندگان جای بگیرم، جزو دسته ی اول باشم چون به گمانم دسته ی دوم رقت انگیزتر از آنی ست که آدم به عضویتش افتخار کند.
گرت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد.
سبز باشید و سربلند.
مردم بیمار هستند که حکومتهای بیمار رو میسازند! (پارسا پیروز فر - در چشم باد)
اصلا فردا تشریف ببرین جای ما هم رای بدین!!!
بی خیال ... ؛
به قول مولانا:
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
عبور از خاتمی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک