عبور از خاتمی
درباره:
سید محمد خاتمی
امتیاز دهید
نویسنده: جمعی از نویسندگان
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
بیشتر
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی
خدائی از من مردمی تر؟
اگه قول بدید کاندید شدم بهم رای بدید کل کتابای کتابناک رو میآرم سر سفره هاتون البته بعید میدونم جایی برای کتاب باشه، چون کل سفره پر شده از بشکه نفت و دبه گازوئیل و سایر اقلام و فرآورده های پتروشیمیایی![/quote]
مبارکه8-)8-)
این درجه رو داشتن به من میدادنا نامردا :((
بوی نفت خفه مون کرد زودتر کتاب بیار سر سفره هامون :D
خدائی از من مردمی تر؟ ;-(
اگه قول بدید کاندید شدم بهم رای بدید کل کتابای کتابناک رو میآرم سر سفره هاتون البته بعید میدونم جایی برای کتاب باشه، چون کل سفره پر شده از بشکه نفت و دبه گازوئیل و سایر اقلام و فرآورده های پتروشیمیایی!
در این هیچ شکی نیست که تنها راه برون رفت از این سیر قهقرایی،اصلاحاته...اما خاتمی خودشو ثابت کرده برادر! در شرایطی که همه چیز مهیا بود(هم حمایت مردمی و هم کثرت نخبگان اصلاح طلب) این مرد جز یه سری اقدامات بینتیجه و سازش های پنهان! هیچ کار خاصی نکرد!
..
البته بنده هم مثل شما بعید میدونم که خاتمی تاییدصلاحیت بشه.مخصوصا اینکه دیروز فلاحیان علنا گفت که احتمال تایید خاتمی و مشایی توسط شورای نگهبان کمه!(به هر حال حرف فلاحیان رو باید کمی جدی گرفت، حتما یه چیزی میدونه)
و صدالبته اگر تائید بشه، بنده هیچ کسی رو از رای دادن بهش نهی نمیکنم! اما
[quote='مهرپویا1370']
انتخابات یک فرصتی است که قانون اساسی به مردم و جامعه ی مدنی داده است.جامعه ی مدنی می تواند از این فرصت از این تریبون استفاده کند.چرا باید این فرصت را سوزاند؟[/quote]
!!!
کدام تریبون برادر؟ مثل اینکه واقعا فکر میکنید هنوز میزان رای ملت است؟؟؟؟ نه دوست من! بعد از مجلس ششم دیگه اساتید ریسک نمیکنن...همه چیز کاملا در کنترله، خیالت راحت...
بنده حس شما رو کاملا درک میکنم و خودم هم از جوگیری و انقلابی حرف زدن گریزانم و بدم میاد...اما...
دوست عزیز، اول این رو بگم که بنده از طرفدارای سرسخت خاتمی بودم...کل بهار 76 من به پخش پوستر خاتمی و تبلیغ گذشت!!
خاتمی برای نسل ما تنها روزنه امید برای کمی نفس کشیدن بود...این مقدمه بیربط رو گفتم تا یادآوری کرده باشم که بنده طرفدار سرسخت اصلاحات بوده و هستم...
هیچکس منکر فضای نسبتا باز دوران خاتمی نیست...در طول تاریخ ایران!بهترین کتابها در اون زمان منتشر شد...موسیقی داشت کمی نفس میکشید...فضای بین المللی در برابر ایران کمی تلطیف شد...وغیره..
اما خاتمی اون چیزی نبود که انتظار اصلاحات رو برآورده کنه!
پس از حوادث هجدهم تیر، واکنش خاتمی آیا جز تسلیم و سکوت بود؟ اصلا به دلایل به وجود اومدن هجده تیر برگردیم؛ اعتراض به توقیف سلام...غیر از این بود که در دوران اصلاحات برطبق وعده های خاتمی ،باید فضای آزادی بیان و گفتگو فراهم میشد؟ اما دیدیم که بیشترین تعداد تعطیلی مطبوعات رو داشتیم...
هر روزی که یک نشریه متولد میشد ، از اون ور دوتا توقیف میشد...
واکنش خاتمی به قتلهای زنجیره ای چی بود؟
اصلا این کشتار روشنفکران چرا و به چه مجوزی صورت گرفت؟ همه میدونیم که اون موج کشتار سازمان یافته ،بدون اطلاع مقامات و سرویسهای اطلاعاتی غیرممکن بود...
آیا رئیس جمهوری که پشتوانه بیست میلیون رای واقعی مردمی داشت اینگونه باید در برابر سرکوب جنبش دانشجویی منفعل میبود؟ اینطور باید به موج حذف و خفقانی که توسط نیروهای (؟) در جامعه پخش میشد واکنش نشون میداد؟
((تمام اینها با این فرض هست که خاتمی خودش با این حرکات مخالف بوده باشه))...
.
فکر کنم یکی از معدود وعده های خاتمی که درست از آب دراومد این بود : دراواخر دوره دومش ،خاتمی به درستی گفت: انشالله رئیس جمهور بعدی میاد و میبینید...این رو همه مون دیدیم!!
ما ایرانی ها !!!!!
ممنون از تذکر بجا و به موقع ات
در واقع دوستان عزیز روی صحبت من با آقای مهرپویا گوینده این مطلب که **انتخابات یک فرصتی است که قانون(!) اساسی به مردم و جامعه ی مدنی داده است** بوده اما سهوا" این مطلب رو از جانب پرشین کینگ عزیز پنداشتم
من از هر دو بخش این عبارت قانون و اساسی در مورد انتخابات به خنده می افتم!
آنجا که آزادی نیست اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد، اجازه نمی دادند که رای بدهید!
بیاید کمی واقع بین باشیم فرقی میان عمامه و تاج نیست
در بندها بس بندیان، انسان به انسان دیده ام
از حکم بر تا حکم ران، حیوان به حیوان دیده ام
در مکر او در فکر این، در شکر او در ذکر این
از حاجیان تا ناجیان ، شیطان به شیطان دیده ام
دیدی اگر بی خانمان، از هر تباری صد جوان
من پیرهای ناتوان ، دربان به دربان دیده ام
ای روزگار دل شکن ،هر دم مرا سنگی مزن
من سنگها در لقمه نان، دندان به دندان دیده ام
آن کس که شد خصم ستم، نوبت بر او چون زد رقم
تیغ زبانش خون چکان، فرمان به فرمان دیده ام
از خود رجز خوانی مکن، تصویر گردانی مکن
من گردن گردنکشان، رسمان به رسمان دیده ام
در مروه گر جوئی صفا، از کاروان ها شو جدا
من مستی این اشتران، کوهان به کوهان دیده ام
چون از تو برگردد زمان، وای از نگاه دوستان
من صیقل این ناصحان، سوهان به سوهان دیده ام
شرح ستم بس خوانده ام، آتش به آتش مانده ام
من اشک چشم کودکان، دامن به دامان دیده ام
از این کله تا آن کله، فرقی ندارد شیخ و شه
من پاسدار و پاسبان، ایران به ایران دیده ام
ماتم چه گویم زین وطن، کز برگ برگ این چمن
من خون چشم شاعران، دیوان به دیوان دیده ام
چکش به فرق من مزن، ای صبر پولادین من
من ضربت پتک زمان سندان به سندان دیده ام
تکفیر کن تکبیر گو، تزویر کن تزویر جو
من امر و نهی این و آن بهتان به بهتان دیده ام
یک وقت سو تفاهم نشود من منظورم از "کسان" اصلا شما یا هیچ یک از اعضای این سایت نبود.منظورم کسانی هستند که سال 56 و 57 پول مردم را در چمدان کردند و از کشور فرار کردند و امروز در لوس آنجلس و سن دیگو و... با همان پول های بی زبان شبکه های صد من یک غاز راه انداخته اند و زندانیان سیاسی و جنبش های مردم را مسخره می کنند.
شاید شما نظرتان نسبت به آنان این نباشد اما به هر حال منظور من شما نبودید.
اصلا همه خوندیم
بازم می نویسم
شعر "پل" رو
آخه تو
معشوقمی آزادی...
زنده باد آزادی
آزادی”
بر روی دفتر های مشق ام
بر روی درخت ها و میز تحریرم
بر برف و بر شن
می نویسم نامت را.
روی تمام اوراق خوانده
بر اوراق سپید مانده
سنگ ، خون ، کاغذ یا خاکستر
می نویسم نامت را.
بر تصاویر فاخر
روی سلاح جنگیان
بر تاج شاهان
می نویسم نامت را.
بر جنگل و بیابان
روی آشیانه ها و گل ها
بر بازآوای کودکیم
می نویسم نامت را.
بر شگفتی شبها
روی نان سپید روزها
بر فصول عشق باختن
می نویسم نامت را.
بر ژنده های آسمان آبی ام
بر آفتاب مانده ی مرداب
بر ماه زنده ی دریاچه
می نویسم نامت را.
روی مزارع ، افق
بر بال پرنده ها
روی آسیاب سایه ها
می نویسم نامت را.
روی هر وزش صبحگاهان
بر دریا و بر قایقها
بر کوه از خرد رها
می نویسم نامت را.
روی کف ابرها
بر رگبار خوی کرده
بر باران انبوه و بی معنا
می نویسم نامت را.
روی اشکال نورانی
بر زنگ رنگها
بر حقیقت مسلم
می نویسم نامت را.
بر کوره راه های بی خواب
بر جاده های بی پایاب
بر میدان های از آدمی پُر
می نویسم نامت را.
روی چراغی که بر می افروزد
بر چراغی که فرو می رد
بر منزل سراهایم
می نویسم نامت را.
بر میوه ی دوپاره
از آینه و از اتاقم
بر صدف تهی بسترم
می نویسم نامت را.
روی سگ لطیف و شکم پرستم
بر گوشهای تیز کرده اش
بر قدم های نو پایش
می نویسم نامت را.
بر آستان درگاه خانه ام
بر اشیای مأنوس
بر سیل آتش مبارک
می نویسم نامت را.
بر هر تن تسلیم
بر پیشانی یارانم
بر هر دستی که فراز آید
می نویسم نامت را.
بر معرض شگفتی ها
بر لبهای هشیار
بس فراتر از سکوت
می نویسم نامت را.
بر پناهگاه های ویرانم
بر فانوس های به گِل تپیده ام
بر دیوار های ملال ام
می نویسم نامت را.
بر ناحضور بی تمنا
بر تنهایی برهنه
روی گامهای مرگ
می نویسم نامت را.
بر سلامت بازیافته
بر خطر ناپدیدار
روی امید بی یادآورد
می نویسم نامت را.
به قدرت واژه ای
از سر می گیرم زندگی
از برای شناخت تو
من زاده ام
تا بخوانمت به نام:
آزادی.
سروده ی پل الوار
ترجمه ی بامداد حمیدیا
راسنی همین یه واژه کافیه!!!
نه....
زنده باد آزادی...
انتخابات یک فرصتی است که قانون اساسی به مردم و جامعه ی مدنی داده است.جامعه ی مدنی می تواند از این فرصت از این تریبون استفاده کند...
!!!