عبور از خاتمی
درباره:
سید محمد خاتمی
امتیاز دهید
نویسنده: جمعی از نویسندگان
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی
فاتحه مملکت بخونین
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
ارحمن ارحیم
.............
;-(
خدا را شاکریم که به علت تحریم خارج صندلیهای بی پایه مصرف داخلی یافت و همگی در 24 خرداد یکجا بفروش رسید .
و خدا را هزاران بار شکر که یک منجی روحانی از آسمان برایمان نازل کرد .
جناب sagaro،اگر اشتباه نکنم همین بود.امیدوارم درست باشه:-)
وشعارله یا علیه این وآن سرمیدهند؛پاسخشان را که پیش ترنوشته ام میتواننددرصفحات ١٠تا١٢کامنتها ملاحظه بفرمایند. بنده با موبایل نتوانستم نقل قول کنم. اگردرخوریافتیدنقل قول فرمایید:-)
http://www.nazareakhar.ir/
با نظرسنجیهای اینترنتی قبل از روز انتخابات هم مقایسه کنید
واقعا داریم از شراین افراطی ها که با هشت سال حکومت؛کشور رو به مرز نابودی کشوندن؛راحت میشیم..؟؟؟؟
تو این هشت سال:
گرونی شده یا ارزونی؟؟..
ارزش پول ملی چند برابر شده یا به یک پنجم دوره اصلاحات رسیده؟؟..
بیکاری بیشتر شده یا کمتر؟؟...
مردم شادتر شدن یا عبوستر و نگرانتر؟؟...
قدرت خرید مردم بیشتر شده یا کمتر؟؟....
عزت ایران و ایرانی بیشتر شده یا کمتر؟؟...(کارمون بجایی رسیده که حتی تو ترکمنستان هم به اتباع ایرانی بی حرمتی میشده؟؟...)
دروغ و لاف زدن کمتر شده یا بیشتر؟؟...
بی سوادها و بی خاصیتها به پستهای مهمی رسیدن یا سر جاشون بودن؟؟...
کارخونه ها ورشکست شدن یا با سیاستهای درست!!!!!!!!دولت شکوفاتر شدن؟....
جان کلام:آیا مردم از این افراطی ها راضی بودن یا نه؟؟...
....
خوشحالم....
امیدوارم برای همیشه پرونده این جماعت افراطی بسته شده باشه....
مردم دیگه با چه زبونی به شما بگن که این تفکر رو قبول ندارن؟؟؟....
...
حالا برید با اون شریعتمداری بیمار و اون مقاله ها و اون پیش بینی هاش تو کیهان خوش باشید....
2- تأخیرها به نظرم غیرمنطقی بود...
--- از یک طرف در جواب خبرنگاری که پرسید چرا 88 زود اعلام کردید گفته اند که الان طبیعی رفتار کردیم پس یعنی 88 غیرطبیعی بوده ؟!
--- از یک طرف هم انتخابات شوراها رو گفتند که بعد از ریاست جمهوری شروع به شمارش میکنند
--- رأی ها هم گفتند ترکیبیه! یعنی ممکنه بخشیش از تهران باشه بخشیش از شهرستان ... در صورتی که شهرستان ها اکثراً چندساعت بعد پایان رأی گیری شمارش شدند
--- بازار شایعات هم خیلی داغه ... به هر حال اهمیتی نداره و منتظر میمونیم چی قراره پیش بیاد
3-
شما به طور پیشفرض علاوه بر اینکه گفته اید روحانی توهین کرده به طور پیشفرض قبول کرده اید نصف مردم حماسه ساز ایران به کسی رأی میدهد که به رزمندگان اهانت کند!؟؟
البته که دفاع از عدم دخالت نظامی ها ربطی به رزمنده و شهید و این چیزا ندارد ...
4-
ظاهراً آرای سفید و باطله اکثراً در درصد گیری محسوب میشود خود تلویزیون یه مدت کوتاه اینو رعایت نکرد
Conversion, software version 7.0
نرم افزار نسخه هفت تغییر مذهب
looking at life through the eyes of a tired hub
جستجوی زندگی میان چشمان یک چرخ لاستیک
eating seeds as a pastime activity
خوردن غلات همچون زمان موثر گذشته
the toxicity of our city, of our city
مسمومیت شهر ما ، شهر ما
New, what do you own the world
مدرنیته ، دنیای شما چه کرده ؟
how do you own disorder, disorder
چگونه به بی نظمی و آشوب رسید ، نابسامانی
Now somewhere between the sacred silence
حال ، جایی میان سکوتی مقدس
Sacred silence and sleep
سکوتی مقدس و خواب
disorder, disorder, disorder
نابسامانی، نابسامانی، نابسامانی
More wood for the fires, loud neighbours
هیزم بیشتری برای آتش افروزی ، محله های پر سروصدا
flashlight riveries caught in the headlights of a truck
جای چراغ های کامیون را چراغ قوه خواب و خیال گرفته
When I became the sun
وقتی خورشید شوم
I shone life into the man's hearts
زندگی را در قلب های انسان ها می تابانم
به نقل از منابع موثق.
مردی با چشمان بزرگ گفت «نه هرگز»
مردی با دهان بزرگ گفت «باشه بیا با هم معامله کنیم»
مرد بزرگ دهان صاحب باغ زیبایی شد.
در مقابل مرد بزرگ چشم گرسنگی می کشید چون خیلی فقیر بود.
مرد بزرگ دهان از میوه های باغش می خورد و هرروز را در خوشی و آسایش می گذراند اما هرگز متوجه اتفاقی که در باغش می افتاد نبود. باغ او در حال خشک شدن بود و او زمانی فهمید که دیگر خیلی دیر شده بود. باغ نابود شده بود و امکان نداشت به وضع سابق برگردد. مرد بزرگ دهان در باغ خشکیده خود نشست و گریان و نالان با خود گفت «کاش با شیطان معامله نمی کردم»
مرد بزرگ چشم از شدت گرسنگی در حال مرگ بود و در حالی که چشمان بزرگش مملو از اشک شده بود با خود گفت «کاش با شیطان معامله می کردم»