عبور از خاتمی
درباره:
سید محمد خاتمی
امتیاز دهید
نویسنده: جمعی از نویسندگان
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی
عجب:-(
ملا جان بی خیال.
تو رو خدا کیف امشبمان را با این کارتون خراب نکنید.
تا ما هستیم،شما هم هستید دوست عزیز;-):-)
ببخشید ولی شاه خائن همچین آش دهن سوزی هم نبود.
خیلی جالب بود.ولی خب چرا باید چنین بده بستانی صورت بگیره؟مگر چه اتفاقی افتاده که حاکمیت حاضره تمام سخنان این 4 ساله خودش رو زیر پا بذاره و با اونها کنار بیاد؟:-(
یک روز با بودنش گرم ، یک روز با نبودنش گرمتر.
دوستان خوش مشرب و یاران مطلع، ایزد نگهدارتان.
به رفتگان بگوئید باز آیند؛ ملا رفت.
چنین به نظر میرسه که حاکمیت قصد دادن امتیازات مشروط دیگری به اصلاحات رو داره؛ که یکی از اونها آزادی رهبران جنبش سبز خواهد بود اما اول باید رهبری جنبش به سمت شخصیتهایی مانند هاشمی و خاتمی تغییر پیدا کنه تا توجیهی برای آزادی از حبس یارانشان باشه و به نظر میرسه این پیام رو روحانی و همفکرانشان دریافت کردند؛ این چهار سال باید بده و بستانهای زیادی بین دولت و حاکمیت رو شاهد باشیم ؛ که اگر امتیازات برای دولت و به نفع مردم ارزشمند باشه اونوقت باید به تاثیر رای دادن دوستان اذعان کرد
فکر نمیکنید اگر شاه هم میومد برای نوشتن چنین شعر حماسی و بزرگی کمی زود بود؟؟؟؟؟!!!!
در قدم اول، نشون داد که آدم قدر شناسیه و از اون خواصّی که ازش حمایت کردن و عامل اصلی پیروزیش شدن، تشکر کرد. واقعن که دستش درد نکنه.
پیام روحانی خطاب به مردم ایران
اما این را هم بدانید که صرفا انتخاب ایشان به عنوان رییس جمهور کافی نیست و یک فرد و حتی یک جریان خاص نمی تواند برای ما دموکراسی به ارمغان بیاورد.
این همان خطایی هست که منتقدان خاتمی مرتکب آن می شوند.می گویند:«مگه تو اون هشت سال این اصلاحات چه گلی به سر ما زد؟»!!... بدبخت آن ملتی که به دنبال قهرمان می گردد.من منکر یک سری اشتباهات و سستی های آقای خاتمی نمی شوم.اما می پرسم تو خودت چه گلی به سر خودت و جامعه ات زدی که آن زمان توقع داشتی خاتمی به سرت بزند؟یک لحظه به رفتار خودمان نگاه کنیم:آکنده از تئوری های توطئه و فرضیات دایی جان ناپلئونی(کار کار انگلیساست , بی بی سی با اینا دستش تو یه کاسه هست ) آکنده از غرور کاذب (خاک بر سرتان که رفتید رای دادید , لیاقتتان همین است) آکنده از تهمت , آن هم تهمت به همفکران و هم آرمان هایمان(تو طرفدار فلان حکومت هستی ولی روت نمیشه بگی , شما دشمن دموکراسی هستید )
امروز هم قرار نیست آقای روحانی معجزه کند.انتخاب روحانی در همان دور نخست به انضمام درصد نسبتا قابل توجه تحریم کنندگان _که به هر حال باید درکشان کرد_می تواند به منزله ی به جریان افتادن خون تازه ی دیگری هر چند اندک در بدن نحیف جامعه ی مدنی باشد که از زمان محمدعلی شاه ده ها سال زیر چکمه ها و نعلین ها له می شد.
تنها با میارزه ی مستمر و پایداری و پیگیری اهدافمان می توانیم جامعه را به سمت دموکراسی و عقلانیت سوق دهیم.نگاه کنید که از همین ساعات اولیه رسانه های فاشیستی و اقتدارگرا که در برابر رای غیرمنتظره ی ملت شوکه شده اند چگونه پروژه فرافکنی را کلید زده اند.بنگرید که چگونه بدون توجه به جهت گیری فکری رای ملت و پیام آن به جریان اصول گرا(به قول حاج حسین داخل پرانتز «بخوانید» اقتدارگرا) این رای را به حساب خودشان واریز می کنند و قصد دارند با تمسک به این لطف بزرگ که منت گذاردند و رای ملت را در همین انتخابات نیم بند شمردند لکه ی ننگ 88 را از دامان سیاه خود پاک کنند حال آنکه این لکه ی ننگی که با خون نداها و صانع ها و سهراب ها تا اعماق وجود پلیدشان را گرفته است پاک شدنی نیست.
بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود .
بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آن جا که آزاد است منزلگاهی بجوید .
(این وطن هرگز برای من وطن نبود . )
بگذارید این وطن رویایی باشد که رویا پروران در رویای خویش داشته اند.
بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود
سرزمینی که در آن ، نه شاهدان بتوانند بی اعتنایی نشان دهند
نه ستمگران اسبایچینی کنند
تا هر انسانی را ، آنکه از او برتر است از پا درآورد .
(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)
آه ، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن ، آزادی را
با تاج ِ گل ِ ساخته گی ِ وطن پرستی نمی آرایند .
اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست ، زنده گی آزاد است
و برابری در هوایی است که استنشاق می کنیم .
( در این «سرزمین ِ آزاده گان» برای من هرگز
نه برابری در کار بوده است نه آزادی . )
از : لنگستون هیوز
ترجمه از : احمد شاملو