عبور از خاتمی
درباره:
سید محمد خاتمی
امتیاز دهید
نویسنده: جمعی از نویسندگان
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی
من نمیدونم شما کجای ایران زندگی میکنید و چرا فکر میکنین تغییر حکومت و براندازی نظام و... به راحتی آب خوردن هستش!
من غرب کشور زندگی میکنم و زمان جنگ ایران و عراق بچه بودم ولی برام تعریف کردن که چه بلاهایی سر مردم اومده.کسایی که جنگ رو دیدن حاظرن هر سختی ای رو تحمل کنن ولی دوباره تو همچین شرایطی نباشن.
شما زمانی میتونی همچین حرفهایی بزنی که همه مردم مثل شما فکر کنن،اگه مردم همه یک عقیده داشتن و نظام یه عقیده دیگه،بله انقلاب گزینه خوبی بود!ولی یک دست صدا نداره.و وقتی مردم تو کشور ما حداقل سه جور طرز فکر متفاوت وجود داره تنها راه اینه که با هم یه جوری کنار بیان؛نه اینکه نمایندۀ یه گروه به قدرت برسه و بقیه رو درو کنه.
در ضمن کشوری که هر سی سال یه بار بخواد انقلاب کنه خدا بهش رحم کنه!این یعنی مردمش خودشونم نمیدونن چندچندن!
بر اساس کدام تجزیه و تحلیل کارشناسی به چنین نتیجه ای رسیده اید؟ بهتر نیست حتی در صورت تمایل به ماندن این نظام به شعور سياسي خود و هم میهنان تان توهین نفرمایید؟
من نمونه های بهتری برای جایگزینی نظام های استبدادی دارم: لهستان - چکسلواکی سابق - کشورهای آسیای میانه (انقلاب های رنگی یا مخملی) نظیر اوکراین، گرجستان،... - حتی بهار عربی در تونس و مصر و بسیاری از کشورهای دیگر که مسلما اگر از نظر تجربه سیاسی و سابقه مبارزات مدنی پایین تر از جامعه ما نباشند، بالاتر هم نیستند.
در همه این کشورها نظام های استبدادی با خواست و اراده مردم و مبارزات مدنی و بدون خشونت سرنگون شدند. هیچ کدام شان هم افغانستان و عراق نشدند. متاسفانه این هم مقایسه نادرستی است که وابستگان به حکومت، بویژه اصلاح طلبان برای کنترل مردم در چارچوب نظام دائما مطرح می کنند. دوستان را ارجاع می دهم به دیدگاه پیشین خود درباره ترفند جدید اصلاح طلبان (تولید لولو خورخوره های داخلی و خارجی).
مشکل شما دوستان دقیقا همین جاست که گمان می کنید با شرکت در انتخابات و رای دادن، احتمالا یک شاهکار تاریخی انجام داده اید و رسالت خود را در قبال میهن به نحو احسن به انجام رسانده اید. به همین دلیل مخالفان و تحریم کنندگان انتخابات را به انفعال و بی تفاوتی و غر زدن متهم می سازید!
محض اطلاع شما دوستان باید عرض کنم ما خیلی بیشتر از غر زدن کار انجام داده ایم. روز 18 تیرماه سال 1378 شما کجا تشریف داشتید؟ من میدان انقلاب بودم. 5 روز بعد همین آقای حسن روحانی که الان برایش کف می زنید و هورا می کشید آمد و دانشجویان معترض را اراذل و اوباش پست و حقیر نامید. شاید شما از این مسایل خبر ندارید و از چنین امامزاده ای طلب معجزه می کنید. اما من هرگز چنین موجودی را لایق ریاست جمهوری این مملکت (حتی در این حکومت!) نمی دانم.
روز 30 خرداد 1388 شما کجا تشریف داشتید؟ من خیابان آزادی بودم. برخی از دوستان که نهایت هنرشان شرکت در انتخابات و جوهری کردن انگشت شان است و از مشارکت سیاسی فقط همین را یاد گرفته اند یا بهتر بگویم یادشان داده اند، طبیعی است که در چنان روزهایی احتمالا ماندن در خانه را به بیرون آمدن و روبرو شدن با بسیاری از مسایل ترجیح بدهند. پس به ما هم حق بدهید در روز حماسه سیاسی شما و امثال حسن روحانی ها، ما در خانه بمانیم و به این نیرنگ بازی ها مشروعیت بیشتری نبخشیم.
در دو دیدگاه به تفصیل پاسخ شما را دادم. اما متاسفانه هر دو دیدگاه حذف شد. اگر خواستید می توانید راهکارهای پیشنهادی مرا از ناظر سایت بپرسید!
یه چیز جالب چند وقت پیش تو یه سایت خبری خوندم ( یا تابناک یا عصر ایران درست یادم نیست)
دیدگاه مردم کشور های مسلمان نسبت به ایران: اردن 85 درصد نظر منفی!!! ترکیه 78 درصد نظر منفی!!! سوریه (فک کنم) 65 درصد نظر منفی!!!
و اما.... برادران مسلمان در فلسطین که هفتاد سال جنگ اونا انگار جنگ ما بوده 55 درصد نظر منفی!!!
:)) خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است؛ کارم از گریه گذشته است بدان می خندم!
الان هم میگیم حکومت اینطوریه،اصلاح طلب اینطوریه،اصولگرا اون طوریه؛ولی خودمونم نمیدونیم اگه ما باشیم چیکار میتونیم بکنیم؟و چیکار باید بکنیم؟
من ترجیح میدم به جای اینکه بشینم یه گوشه و غصه بخورم که چرا اوضاع اینطوریه حداقل کاری که از دستم برمیاد رو انجام بدم.
دوستان عزیزی که از اوضاع انتقاد میکنید،خوب راه حلتون چیه؟!
مثلأ اگه ما تو انتخابات شرکت نمیکردیم چه اتفاقی می افتاد؟مشکلی حل می شد؟جنگ می شد؟نظام از بین میرفت؟
اگه نظام از بین بره چی میشه؟ما تازه میشیم یه کشوری مثل افغانستان و عراق تازه شاید بدتر از اینها.فکر میکنین آمریکا و اروپا و حتی کشورای مسلمان دلشون به حال ما میسوزه؟!
باور کنید تنها راه ما اینه که تو همین نظام با هم متحد بشیم و سعی کنیم اوضاعمون رو بهتر کنیم.بنظرم معنای اصلاح طلبی هم همینه.
و یه چیز هم یادتون باشه،یه حکومت ایده آل اصلأ وجود نداره
دوست عزیز میشود بگویید اینهایی را که گفتید از چه کسی خواستارید؟؟ بنده هم خواستار این هستم که همین الان برم سر شغلم صاحب خونه و ماشین بشم و ازدواج کنم اما نمیدونم به چه کسی بگویم که کارم را راه بندازد پس چاره ای ندارم جز اینکه یک عمر غر بزنم!!!:-(
تازه اون عینکی کنار حیدری هم رای اورد،یه همچین مردم همیشه در صحنه ای هستیم،
کسی از این حضرات اصلاح طلب انتظار ندارد قبل از تشکیل دولت تغییرات عظیم و شگرفی انجام بدهند! اما حداقل در نشست خبری اش می توانست همان حرف های قبل از انتخابات را تکرار کند و بگوید که برای تحقق وعده هایش کوشش لازم را به خرج می دهد. نه اینکه قبل از انتخابات با قاطعیت بگوید ما اگر بیاییم زندانیان سیاسی را آزاد می کنیم. بعد از پیروزی در انتخابات بگوید این مسایل فقط دست رییس جمهور نیست و باید با قوای دیگر تعامل شود...
مطمئن باشید اگر این آقای روحانی به یکی از چند وعده ای که داده (و در دیدگاه قبلی ذکر کردم)، فقط به یکی از این وعده ها عمل کند، من همین جا رسما بابت تمام حرف های گذشته ام از اصلاح طلبان و تک تک طرفدارانشان عذرخواهی می کنم و از تمام مواضع گذشته و حال خود ابراز ندامت و برائت خواهم نمود! شخصا امیدوارم چنین اتفاقی بیفتد. امیدوارم دولت آقای روحانی بتواند سیاستی در پیش گیرد که تحریم های بین المللی برداشته شود، یا زندانیان سیاسی را آزاد کند. از صمیم قلب امیدوارم که چنین اتفاقاتی رخ دهد. اما افسوس که هرگز چنین نخواهد شد. ما بدبین نیستیم. واقع بین هستیم. سیاست عالم خواب و خیال و رویاپردازی نیست دوست من.
این هم یکی از ترفندهای اصلاح طلبان برای کشاندن مردم به پای صندوق های رای بود. ترفندی بنام تولید "لولو خورخوره های داخلی و خارجی". بیایید در انتخابات شرکت کنید که ایران سوریه نشود! بیایید به روحانی رای بدهید تا جلیلی انتخاب نشود! کجای ایران به سوریه و عراق و افغانستان شباهت دارد؟ این دیگر چه مقایسه ای است؟ انتخاب میان "بد و بدتر" یا انتخاب میان "چاله و چاه" شعار چه کسی یا گروهی بود؟ در بحث های ذیل همین کتاب حداقل 20 بار این استدلال را مطرح کردند که برویم بین بد و بدتر انتخاب کنیم. حال خود بگویید تفکر چه کسانی خیانت به وطن است؟ ما خواستار حاکمیت ملی و برگزاری انتخابات آزاد هستیم. انتخاباتی که همه عقاید و سلایق سیاسی بتوانند به میدان بیایند و در معرض قضاوت و رای مردم قرار گیرند. آیا این خیانت به وطن است؟