رسته‌ها
بخت گشایی با وقت قبلی!
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 43 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 43 رای
این کتاب مجموعه رباعیات سعید ربیعی می باشد که در سال 1389 از سوی انتشارات "فصل پنجم" روانه ی بازار گردید و در همان سال با استقبال گسترده علاقمندان ادبیات مواجه شد و چاپ اول آن تمام شد. رباعی های این کتاب که با زبانی امروزی و طنزی گزنده به مسائل و دغدغه های بشر امروزی می پردازد در دو فصل دسته بندی شده اند که فصل اول شامل رباعیاتی است که بار طنز آنها بیشتر است و فصل دوم رباعیاتی را دربرمیگیرد که با نگاهی تلخ تر - و شاید جدی تر - به دنیا می نگرد. عمده موضوعات مطرح شده در این کتاب عشق و ناکامی ، مادی گرایی و زندگی ماشینی و ... میباشد:

خوشحال شو: عاشق ِ شما هستم من !
هر چند که از شـما جــُــدا هستم من !
من عاشق ِ هر کسی شدم شوهر کرد؛
می بینی عجب بخت گشا هستم من ؟!
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
82
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Ahoora64
Ahoora64
1392/01/14

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بخت گشایی با وقت قبلی!

تعداد دیدگاه‌ها:
14
کتاب زیبایی است وعلاوه برعشق ازدردهای مردم ومشکلات جامعه نیز با زبان طنزسخن گفته
دلنشین و زیبا در عین سادگی هالویی دگر خواهد شد این شاعر!
خوشحال شو: عاشق شما هستم من!
هر چــــند که از شـما جــدا هستم من!
من عاشق هر کسی شدم شوهر کرد
میبینی عجب بـخـت گشـا هستم من؟!

زیـــبا بود:x
دوبیتی
نه دیگر در پی دیدارِ یارم
نه حتی از نبودش سوگوارم
مرا انگار کامل آفریدند
گمانم "نیمه ی دیگر" ندارم!
(سعید ربیعی -
... در آینه
تو رد می شی از آغوشم، مث یه روح سرگردون!
من اینجا موندم آواره، من اینجا گیجم و حیرون...
تو رو تو آینه می بینم یه شعر تازه می خونی؛
تا من پلکامو می مالم، سرت رو برمی گردونی!
نذار ساکت بشه سازم ، بزن بازم زیر آواز
تو این تاریکی مطلق منو یاد خودم بنداز!
همین که تو یه وقتایی تو رویاهام پا می ذاری
منو رد می کنی کم کم، از این روزای تکراری!
عزیزم قبله ی قلبم هنوزم سمت چشماته
هزارساله که انگاری توی آیینه هام جاته!
یه حسی از ته قلبم توی چشم تو جا مونده
کجا پیدات کنم آخه تو این تهران وامونده؟
سعید ربیعی
عاشق شده ام خوده خدا خواهم شد............یعنی یه دیوان شعر من این کتاب رو نخوندم بلکه خوردم آقای ربیعی ممنون:x:x:x
امروز که خورده به شرف چوبِ حراج
خون در دلمان شده ازین باج و خراج
دیگر کف خانه ام چه فرش و چه حصیر
......................................... !
سیب که سهل است برو زهرو بیار
هر کس که شبی در ِ اتاقم آمد
با قصدِ ربودنِ چراغم آمد...!
بسپار بگویند که در منزل نیست
این بار اگر عشق سراغم آمد!
:baaa:[center][/center]

یک تور سپید و صورتی بر تن شد
یک دختر ساده و رمانتیک، زن شد:x
دیروز تمام ِ فکر ِ او شعرش بود:x
امروز تمام ِ غصه اش روغن شد :((
تا در دلتان گلایه جا می گیرد،
غم در دل من دوباره پا می گیرد
یک ثانیه لبخند بزن، باور کن:
از اخم شما دل خدا می گیرد!
بخت گشایی با وقت قبلی!
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک