رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

خاطرات شهید مرتضی آوینی

خاطرات شهید مرتضی آوینی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 63 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 63 رای
منبع کتاب، کتاب همسفر خورشید می باشد که راویان خاطرات، از دوستان و همرزمان شهید می باشند

صدای گنجشک ها، فضای حیاط را پر کرده بود. بابای مدرسه جارو به دست از اتاقش بیرون آمد. مرتضی! مرتضی! حواست کجاست؟! زنگ کلاس خورده و مرتضی هراسان وارد کلاس شد. آقای مدیر نگاهی به تخته سیاه انداخت. روی آن با خطی زیبا نوشته شده بود: «خلیج عقبه از آن ملت عرب است». ابروانش به هم گره خورد. هر کس آن را نوشته، زود بلند شود. مرتضی نگاهی به بچه های کلاس کرد. هنوز گنجشک ها در حیاط بودند. صدای قناری آقای مدیر هم به گوش می رسید. دوباره در رؤیا فرو رفت. یکی از بچه ها برخواست و گفت: «آقا اجازه! این را آوینی نوشته است». فریاد مدیر مرتضی را بخود آورد: «بیا دم دفتر تا پرونده ات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه». معلم کلاس جلو آمد و آرام به مدیر چیزی گفت. چشمان مدیر به دانش آموزان دوخته شد. قلیان احساسات کودکانه مرتضی گویای صداقت باطنی اش بود و مدیر ... ، سید مرتضی، آرام و بی صدا سرجایش بازگشت. اما هنوز صدای گنجشکان حیاط و قناری آقای مدیر به گوش می رسید. آزادی مفهوم زیبای ذهن کودک شد.
فهرست؛ مفهوم زیبای آزادی، تعلقات سید مرتضی، نخل تنومند، ندامت، خضر زمان، زندگی و نماز، مرد بارانی، دفتر سپید قلمی سرخ، داروی درد وصال، سفر حج، در حضور غربت یاران، در باغ شهادت باز است، گل سرخ، مروارید گم شده یقین، برهوت، معنای زندگی، قداست اشک، گلچین بی قراری، مروارید گم شده رهبر، تشییع باشکوه، آخرین لبیک، راز چشمان سید مرتضی، شناخت مرتضی، سفر به کوی دوست، شهید آشنا، مرده اوییم و بدو زنده ایم، بال در بال ملائک، و ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
princi pino
princi pino
1391/11/01
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خاطرات شهید مرتضی آوینی

تعداد دیدگاه‌ها:
18
هنر آن است که بمیری، پیش از آنکه بمیرانندت و مبدأ و منشأ حیات آنان اند که اینگونه مرده اند.
شهید سید مرتضی آوینی،سید شهیدان اهل قلم
جنوب جای عجیبی است، آسمانش نیز
بهشت شاهدِ ما و فرشته‌گانش نیز
بهل که در بگشایند او جنوبی بود
کلون کنند و بگویند روزِ خوبی بود...
رضا امیر خانی
http://www.aviny.com/Aviny/amirkhani.aspx
شهید آوینی مرد بزرگی بود . نه برای بزرگ بودنش برای سالیان عمر . او بزرگ بود برای گفتن از بزرگ هایی که اکنون در سینه خاک آرمیده اند . او بزرگ بود برای آنکه از دوکوهه گفت و این که ارزش هر مکان به انسان های بزرگی است که در آن مکان زندگی می کنند. او بزرگ بود برای این که می فهمید و آنچه را می فهمید بر کاغذ می آورد .
ما برای دیدن آدم ها عادت کرده ایم اول به شناسنامه شان نگاه کنیم و همین، چه زود ما را کوچک می کند. مگر نه این که افتخار یک سرزمین به فرزندانش است؟ آوینی از فرزندان بزرگ سرزمینش گفت تا ما بشناسیم و در کوچکی هایمان نمانیم ... و
به عقاید هم احترام بگذاریم.
دیدگاه هایی که به حاشیه رفته بودند حذف شد
کاربران گرامی مرحمت فرمایند و فقط در مورد کتابها نظرات گرانبارشان را بیان فرمایند. در غیر این صورت هم مارا برای حذف دیدگاه هایشان به زحمت می اندازند و هم ممکن است در صورت ادامه این روند دسترسی آنها به کتابناک محدود شود
آوینی یک آدم ریاکار بود !!! خودش اعتراف کرده است که در دوران روشنفکربازی اش کتاب را بدون اینکه بخواند در دستش می گیرد !!
آیا واقعا این کار کرده است !!! اگر کرده است که می شود آدم نان به نرخ روز خور !! حالا شما خوشت نمی آید چیزی از حقیقیت کم نمی کند کسی که از این ادا ها د رمی آورد می شود عضور حزب باد !!
اما چرا اعتراف می کند چونکه می خواهد بگوید که روشنفکر فقط ادعا و پز است عین همون موقع های من!!
کسی که تا شب 22 بهمن روشنفکر بود فردا صبح می شود عالم عارف و در رد غرب کتابهای عظیم (گرچه توخالی )می نویسد و غرب را طرد می کند به نظر شما یک آدم ریا کار نیست!! شما می توانید بگویید پرچسب زدن است این آدم تغییر روحی کرد!!!
اما من به اندازه شما خوشبین نیستم چرا!!!
چونکه حرف هایی که می زند اصلا حرف خودش یا یا حتی حرف اسلام نیست !! ممکن است بعضی ها فریب ظاهر را بخورند !! اما آنچه که در کتاب هایش نوشته است بوی همان روشنفکر را می دهد بوی تجدد ستیزی هایدگری !!!
اما یک سری کابر در اینجا هستند که فکر می کنند هر گردی گردو است و هر که ظاهرش اسلامی باشد خوب است و باید ازش طرفداری بشود !!!! اگر می گویم این آقا یک هیچ بزرگ است چونکه هم زندگی شخصی اش و هم تفکرات آخر به همینجا می رسد!!!
مطالب داخل متن همه دارای راوی است و خود سید هیچ جایی از خودش تعریف نکرده
وارثان از درخت آویزان کاش از درخت پایین میامدند و با مطالعه سطحی کتاب به سید تهمت تعریف از خود نمیدادند.
هر کس در دوران خود شاهد ظلم و ستمی باشد و به آن اعتراض نکند انسان نیست و در صورت سکوت کردن، با ظالم همکاری کرده است.
کسی که هدف از زندگیش اینه که راه اجدادش را بره ( در راستای تکامل ) توقعی بیشتر از اجدادش ازش نمیره
شهادت !!
ایثار!!
ازخودگذشتگی !!
ترک دنیا و شب زنده داری !!
همه اینها میشه نان به نرخ روز خوردن و ...
نه توقعی نیست بگذار که وارثان نسل میمونها به سبک خودشان زندگی کنند و بمیرند .
.
نوشته ای از او را در زیر می آورم در باب هنر:
«هنر یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق. هنر زبان غربتِ بنی آدم است در فرقتِ دارالقرار و از همین روی همه با آن اُنس دارند؛ چه در کلام جلوه کند، چه در لحن و چه در نقش؛ اُنسی دیرینه به قدمت جهان. هنر زبان بی زبانی است و زبان همزبانی.
مستی زوال عقل است و از این رو همرهِ بی خودی است، اما خمار مستی فانی است و حتی شُرب مدام نیز علاج درد نمی کند. تا زنده ایم هوشیاریم و هوشیار اسیر خود است، مگر آنکه شراب مرگ در کشیم که یکسره از عقل و از خود می رهاندمان؛
این سرّی است که در موُتوُا قَبلَ اَن تَموُتوُا فاش کرده اند؛ بنوشید و بمیرید:
این قصه عجب شنو از بخت واژگون / ما را بکشت یار به انفاس عیسوی
خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن / کاین عیش نیست ! در خور اورنگ خسروی.
عاشقان عاشق بلایند.
دُرّ حیات در احتجاب صدف عشق است و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت؛در ژرفای اقیانوس بلا. عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد، چگونه به دریا زنند؟
کار عشق به شیدایی و جنون می کشد و کار جنون به تغزُّل؛ تغزل ذاتِ هنر است. جنون سرچشمه هنر است و همه، از آن « زمزمه های بی خودانه » آغاز می شود که عاشق با خود دارد، در تنهایی. جنونش را می سراید، و این یعنی تغزل. باباطاهر را ببین! « عریان » است از لباس عقل، و همین جنون برای آنکه شاعر شود کافی است:
مو آن رندُم که عصیان پیشه دیرُم .
به دستی جام و دستی شیشه دیرُم ،
اگر تو بی گناهی، رو مَلک شو !
من از حوا و آدم ریشه دیرُم . . .

امیدوارم دیگر از این برچسب های بیهوده به «غیر خودی ها» (دو طرفِ دینی و لائیک را عرض می کنم) نزنیم.
یا حق.
همین آوینی (پس از آگاهی به زندگی و آثارش) مصداق بارز کسانی است که این احکام کلی شما رو نقض می کند.
کسانی که با بی انصافی و بی اطلاعی او را نان به نرخ روز خور می دانند هم....
و متاسفانه بحث زیر این کتاب از همینجا به انحراف رفت! (کلا سعی کنید بحث را در زیر کتاب ها به حاشیه نبرید)
نه دانشی نسبت به این مرد دارند و نه انصاف را رعایت کرده اند،این آدم همیشه ضد جریان رایج در این مملکت بود،و همیشه هم پیشرو بود در کارهایش...مرد عارف را چه با شکم و زیر شکم؟؟
آوینی دردی داشت که خیلی ها ندارند... و این درد هایش هم به او اجازه نمی داد به شکم و زیر شکمش فکر کند،
کدامتان حاضرید و جراتش را دارید به جبهه های پر از گلوله و خمپاره بروید و فیلم مستند! تهیه کنید؟؟؟ اصلا سال 56 که این مرد تغییر مسیر داد هیچکس روحش هم خبر دار نبود که 57 انقلاب بشه! چه نان به نرخ روز خوری ای؟ هر کسی که انقلابی بود رو که نمیشه بگیم نان به نرخ روز خور،چون با مزاج ما سازگار نیست.... یه چیزی بگویید بگنجد...
خاطرات شهید مرتضی آوینی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک