رنج های ما: مجموعه داستان
نویسنده:
علی فیاض
امتیاز دهید
مقدمه:
خواننده عزیز، همانطور که می بینی عنوان این نوشته ها رنج های ما است. رنج هایی که به خوبی می دانیم کم نیستند رنج هایی که همچون خوره به جان و روحمان افتاده اند و ذره ذره وجودمان را با حرص و ولعی سیری ناپذیر می خورند. هر کدام از ما در صندوقخانه حافظه و خاطراتمان بخشی از این رنج ها را با خود یدک می کشیم.
رنج هایی که نه تنها عزیزانمان را به خاک سیاه نشانده است، بلکه در گوشه و کنار سرزمینمان و حتی بیرون از آن هموطنان و همنوعان دیگرمان را نیز بی نصیب نگذاشته است و خیلی ساده هر کدام از ما مطمئنا روزی در کوچه و
خیابان محله مان شاهد مصیبتی بوده ایم که بر آشنایی فرود آمده است. برای شما هم شاید پیش آمده باشد که کارگر محله تان را که بیکاری فلجش کرده بود و از خجالت شناخته شدن، در محله دور افتاده دیگری دیده باشید که با شرم جانگاهی دست گدایی را فراپیش دیگران در از کرده باشد. و یا زنی که خود به تنهایی می بایست مسئولیت سرپرستی سه - چهار کودک یتیمش را برعهده بگیرد... و یا در جامعه بی که استبداد بیداد می کند و دست های سیاه اختناق هر روز فرزندی را خفه می کند، پدر و مادری را دیده باشید که تعادل روحی خود را از دست داده باشند... رنج های ما قابل شمارش نیستند و شرح و تفصیل آنها نیازمند سیاه کردن هزاران دفتر است
رنج های ما یادآوری سرنوشتی است که بر ما رفته است و می رود. و تکرار آنها در اینجا نه برای زانوی غم به بغل گرفتن و سر در گریبان خویش فرو بردن، که برای آن است تا واقعیتی را که هم اکنون با آن دست به گریبانیم به بوته فراموشی نسپریم، که فراموشی آنها فراموشی خودمان است و فراموشی خودمان مقدمه نابینایی و نادانی و ندانم کاری و از سرنوشت خویش نیاموختن. شاید بیان دردها و رنج هایمان، مقدمه بی باشد برای مبارزه با عوامل و شرایطی که علت العلل «رنج های ما» هستند.
سوئد - گوتنبرگ
۱۳۷۴/۱۹۹۵
خواننده عزیز، همانطور که می بینی عنوان این نوشته ها رنج های ما است. رنج هایی که به خوبی می دانیم کم نیستند رنج هایی که همچون خوره به جان و روحمان افتاده اند و ذره ذره وجودمان را با حرص و ولعی سیری ناپذیر می خورند. هر کدام از ما در صندوقخانه حافظه و خاطراتمان بخشی از این رنج ها را با خود یدک می کشیم.
رنج هایی که نه تنها عزیزانمان را به خاک سیاه نشانده است، بلکه در گوشه و کنار سرزمینمان و حتی بیرون از آن هموطنان و همنوعان دیگرمان را نیز بی نصیب نگذاشته است و خیلی ساده هر کدام از ما مطمئنا روزی در کوچه و
خیابان محله مان شاهد مصیبتی بوده ایم که بر آشنایی فرود آمده است. برای شما هم شاید پیش آمده باشد که کارگر محله تان را که بیکاری فلجش کرده بود و از خجالت شناخته شدن، در محله دور افتاده دیگری دیده باشید که با شرم جانگاهی دست گدایی را فراپیش دیگران در از کرده باشد. و یا زنی که خود به تنهایی می بایست مسئولیت سرپرستی سه - چهار کودک یتیمش را برعهده بگیرد... و یا در جامعه بی که استبداد بیداد می کند و دست های سیاه اختناق هر روز فرزندی را خفه می کند، پدر و مادری را دیده باشید که تعادل روحی خود را از دست داده باشند... رنج های ما قابل شمارش نیستند و شرح و تفصیل آنها نیازمند سیاه کردن هزاران دفتر است
رنج های ما یادآوری سرنوشتی است که بر ما رفته است و می رود. و تکرار آنها در اینجا نه برای زانوی غم به بغل گرفتن و سر در گریبان خویش فرو بردن، که برای آن است تا واقعیتی را که هم اکنون با آن دست به گریبانیم به بوته فراموشی نسپریم، که فراموشی آنها فراموشی خودمان است و فراموشی خودمان مقدمه نابینایی و نادانی و ندانم کاری و از سرنوشت خویش نیاموختن. شاید بیان دردها و رنج هایمان، مقدمه بی باشد برای مبارزه با عوامل و شرایطی که علت العلل «رنج های ما» هستند.
سوئد - گوتنبرگ
۱۳۷۴/۱۹۹۵
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رنج های ما: مجموعه داستان
جالب بود
من هنوز نخوندم :zzz:
خوب بود.