میهمانی دشت مگیدو
نویسنده:
آمین اشکور
امتیاز دهید
داستان میهمانی دشت مگیدو اثری از آمین اشکور که در پاییز 91 توسط نشر گردون برلین چاپ شد.
دربارهی کتاب:
داستان میهمانی دشت مگیدو حرف باید ها و نباید ها نیست. حتی به چرایی و چگونگی هم نمی پردازد.زندگی را آنطور که هست و شاید در آینده باشد(شیوه تفکر نسل های گذشته ، بیشتر حال ،و همچنین آینده) توصیف میکند حتا گهگاه با چاشنی طنز. داستان به مسائلی مانند ترس ، بی هویتی، تعصب ورزی، تعدی یا احترام به اندیشه و حقوق دیگران،دغدغه فکری آدم ها و… به شیوه خاص میپردازد، و از نگاه سه راوی؛ دو روایت اول شخص و یک روایت سوم شخص که برخلاف معمول دانای کل نیست. فقط آن چیزی را که دیده یا شنیده بسادگی توصیف میکند.
قسمتی از داستان از زبان زنی مطلقه حکایت میشود که در خانه پدرش زندگی میکند و ارتباط چندانی با اجتماع بیرون ندارد. همه هم و غمش این است که نامزد جدیدش از محل کارش انتقالی بگیرد تا هر چه زودتر ازدواج کنند و بروند سر خانه و زندگی شان که شبی خاص، خواب دوست صمیمی دوران کودکی و بزرگسالی اش را که چند وقت پیش فوت شده میبیند. این خواب که شامل سفر دنیای زیرین دوستش است، بخاطر پیوندی که با زندگی واقعی اش دارد، آن زن را دچار مالیخولیا میکند و باعث میشود به هر دری بزند تا تعبیرش را بیابد..
بیشتر
دربارهی کتاب:
داستان میهمانی دشت مگیدو حرف باید ها و نباید ها نیست. حتی به چرایی و چگونگی هم نمی پردازد.زندگی را آنطور که هست و شاید در آینده باشد(شیوه تفکر نسل های گذشته ، بیشتر حال ،و همچنین آینده) توصیف میکند حتا گهگاه با چاشنی طنز. داستان به مسائلی مانند ترس ، بی هویتی، تعصب ورزی، تعدی یا احترام به اندیشه و حقوق دیگران،دغدغه فکری آدم ها و… به شیوه خاص میپردازد، و از نگاه سه راوی؛ دو روایت اول شخص و یک روایت سوم شخص که برخلاف معمول دانای کل نیست. فقط آن چیزی را که دیده یا شنیده بسادگی توصیف میکند.
قسمتی از داستان از زبان زنی مطلقه حکایت میشود که در خانه پدرش زندگی میکند و ارتباط چندانی با اجتماع بیرون ندارد. همه هم و غمش این است که نامزد جدیدش از محل کارش انتقالی بگیرد تا هر چه زودتر ازدواج کنند و بروند سر خانه و زندگی شان که شبی خاص، خواب دوست صمیمی دوران کودکی و بزرگسالی اش را که چند وقت پیش فوت شده میبیند. این خواب که شامل سفر دنیای زیرین دوستش است، بخاطر پیوندی که با زندگی واقعی اش دارد، آن زن را دچار مالیخولیا میکند و باعث میشود به هر دری بزند تا تعبیرش را بیابد..
آپلود شده توسط:
dokhtare paeizi
1391/09/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میهمانی دشت مگیدو
دوست دارم برداشتتان را راجع به قسمت پایانی داستان یعنی گفتگوی دو خواهر و شخصیت دختر در آنجا (که با دختر بخشهای قبلی متفاوت است) بدانم.
ممنون
بر فرض آنکه نویسنده دیدگاه دئیستی داشته باشد (بقول شما برای مشخص شدن رومی بودن یا زنگی بودن) با این شرایط دیگر دلیلی بر وجود تحیر نمیبینم؟! او انتخاب خود را کرده!(احتمالا با یقین!)مگر اینکه منظور شما این باشد بجز دیدگاه های دینی، بودن در دیدگاههای دیگر تحیر و سردرگمی به همراه دارد....
علت تحیر؟!؟!:stupid::-(
اول کمی تفکر درمورد نظر شما :-(:-( وسپس تایید نظرات شما دوست عزیز8-)8-)8-)
به نظر من نویسنده قصد نداشته دیدگاه خودش را معرفی کند و بگوید دیدگاه من ترکیبی از تمام اینهاست یا یکی از آنها. اینکه شما میفرمایید اگر کسی یکی از این دیدگاه ها را قبول کند حتی اگر مخالف دیدگاه شما باشد آن را می ستایید، خب تمام آن افراد نماینده دیدگاه خود بودند نه نویسنده دیدگاه همه را قبول داشته! پس معنی تساهل و تسامحی که در داستان در آن میهمانی دیده شد درست است. از طرفی نویسنه از آن دیدگاهها جانبداری نکرده بلکه آن صاحبان دیدگاهها بودند که از نظر نویسنده در آن میهمانی حاضر بودند تا برای اصلاح کار تمام اشتباهاتشان را افشا کنند (و آیا از نظر نویسنده عملی هست یا نه بهتر است پاسخ این پرسش در داستان جستجو شود که به زیرکی پاسخ داده شده!)و این شاید تخیل زن متوفی یا بهتر بگویم خواب زن مطلقه بوده است که این گفتگوی ما هم شاید تعبیر ما از آن خواب است.
از طرفی نویسنده در هیچ کجای داستان آن دشت را بهشت ننامیده و اگر این هم اندیشی و گردهمایی اضداد آنقدر زیباست که آن را بهشت نامیدید پس من باید به نویسنده تبریک بگویم بابت معرفی بدون توضیح و توصیف بهشت! با اینکه در بسیاری از کتابها به بیان مختلف بهشت توصیف شده بسیاری قادر به تشخیص آن نبوده اند اما شما این مکان و این میهمانی را بهشت نامیدید برایم جای بسی شگفتی داشت. [/quote]
به طور کلی نویسنده همه جا همه چیز و همه کس را چنان مبهم معرفی کرده که هر کس با پیش زمینه های خویش درکی از داستان داشته باشد و بله موافقم شاید این عدم جانبداری ناشی از این موضوع باشد (بر اساس دیدگاه شما). پیشتر در کامنت ها گفتم که دیدگاه شخصی نویسنده که از پس داستان برایم مشخص شده دیدگاه دئیستی (خدای عارفانه و نه شریعت) ایشان بوده و البته روح پلورالیسم (گوناگونی اندیشه ها) که از این دیدگاه برآمده است و امیدوارم ناشی از تحیر ایشان در بین این دو وادی نباشد.
حقیقتا اگر چنین تسامح بزرگوارانه ای در بین تمامی اندیشه ها می توانست وجود داشته باشد زمین بهشتی می بود، چونان میهمانی دشت مگیدو.
سپاس از نظرتون که جمود دیدگاه صرفا منطق محور بنده رو با روح شاعرانه تری تلطیف کرد.
البته هنوز وقت نشده همه کتاب را بخوانم
کتاب جالبی بود ولی من با نظرات نویسنده زیاد موافق نیست
من نظرات حقیقت جویانه امثال راسل را ترجیح می دهم به نظر میرسد نویسنده کلی گویی میکند و یکی به نعل میزند یکی به میخ
نظرات من در مورد مرگ و خواب نظرات علمی است نه فلسفی و علمی
دوست عزیز dokhtare paeizi سپاس از معرفی کتاب مشخص هست به این کتاب علاقه دارید و این کتاب ذهنتان را درگیر کرده است امیدوارم بتوانید (بتوانیم) بهترین ها را انتخاب کنید و تصمیم درستی بگیریم
شاد باشید:x
دوست عزیز شاید جملات بنده گویا نبوده است. عرض کردم که درست نیست که ما همزمان بتوانیم هر دو نوع تفکر را بپذیریم و باید دست به انتخاب بزنیم و به نظرم نویسنده جسارت انتخاب یک دیدگاه (فلسفی) و نفی دیدگاه دیگر به جهان (دین) را نداشته و در این بین متحیر مانده است. زیاد شنیدم که می گویند باید حد میانه ای بین دیدگاه ها برگزید چون هرکدام گوشه ای از حقیقت را عیان می کنند و که با شیوه های مختلف صورت می گیرد. به نظرم این دیدگاه افراد سهل انگار و فاقد اندیشه مستقل است.
«تفکر نادرستی است که گمان بریم باطل دانستن سایر دیدگاه ها نوعی رادیکالیسم است و بهتر است لاادری گری پیش گیریم. تنها راه تساهل و تسامح در برابر دیدگاه های ناهمسو و اعتقاد به پلورالیسم و تنوع در جامعه است.»
در برخی محافل اگر شما از یک دیدگاه جانبداری کنید حتی با وجود منطقی بودن متهم به رادیکالیسم می شوید که برداشت اشتباهیست. بیان تمام دیدگاه ها و جانبداری یکسان از آنها به نظر من نوعی لاادریگری است (امیدوارم با خداناباوری آکنوستیک اشتباه نشود) و فاقد ارزش است. من این دیدگاه را به همراه سایر دیدگاه های مماشات گر مذموم دانسته ام ولی داشتن دیدگاه خالص و مستقل را حتی اگر مخالف دیدگاه من (دینی) باشد می ستایم و این تساهل و تسامح است.
امیدوارم مطلب را رسانده باشم.[/quote]
به نظر من نویسنده قصد نداشته دیدگاه خودش را معرفی کند و بگوید دیدگاه من ترکیبی از تمام اینهاست یا یکی از آنها. اینکه شما میفرمایید اگر کسی یکی از این دیدگاه ها را قبول کند حتی اگر مخالف دیدگاه شما باشد آن را می ستایید، خب تمام آن افراد نماینده دیدگاه خود بودند نه نویسنده دیدگاه همه را قبول داشته! پس معنی تساهل و تسامحی که در داستان در آن میهمانی دیده شد درست است. از طرفی نویسنه از آن دیدگاهها جانبداری نکرده بلکه آن صاحبان دیدگاهها بودند که از نظر نویسنده در آن میهمانی حاضر بودند تا برای اصلاح کار تمام اشتباهاتشان را افشا کنند (و آیا از نظر نویسنده عملی هست یا نه بهتر است پاسخ این پرسش در داستان جستجو شود که به زیرکی پاسخ داده شده!)و این شاید تخیل زن متوفی یا بهتر بگویم خواب زن مطلقه بوده است که این گفتگوی ما هم شاید تعبیر ما از آن خواب است.
از طرفی نویسنده در هیچ کجای داستان آن دشت را بهشت ننامیده و اگر این هم اندیشی و گردهمایی اضداد آنقدر زیباست که آن را بهشت نامیدید پس من باید به نویسنده تبریک بگویم بابت معرفی بدون توضیح و توصیف بهشت! با اینکه در بسیاری از کتابها به بیان مختلف بهشت توصیف شده بسیاری قادر به تشخیص آن نبوده اند اما شما این مکان و این میهمانی را بهشت نامیدید برایم جای بسی شگفتی داشت.
پس از مطالعه ان شاءالله نظر خواهم داد