آشوب گرایان: تاریخ آنارشیست های جهان
نویسنده:
روددیکو کد وارد
مترجم:
علی جعفری
امتیاز دهید
در سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۴، روزگار قدرتنمایی آشوبگرایان در اروپا و آمریکا است. زمانی که اتوموبیل اختراع شدهاست. سینما و هواپیما به بازار آمده و کودکان دریافتهاند که با دوچرخه میتوان از خانه و کاشانهی پدری گریخت. زمانی که هزاران نفر قادرند با قطار یا اتوبوس به کنار دریا رفته و از حمام آفتاب بهره بگیرند. زمانی است که میگویند، ادوارد پنجم، تعطیلات آخر هفته را اختراع کرد. آن ایام،عصری است که صداهای گوشخراش، تنها صدای مادندگاربر همهجا است. حتی اقلیت اشراف زمیندار، نیز از این تحولات بیبهره نماندهاند. در روسیه و اسپانیای درهم و برهم، نشانههای شهرنشینی و صنعت خودنمایی را آغاز کردهاند. حرکتی که با بدیها و خوبیهایش به آن سالها،تحرک، تولید انبوه و منطق مبارزه را هدیه کرد.
آشوبگرایان نیز، کمتر از آن روزگار، تحرک و رؤیاپروری نداشتند. تحرکشان بلای جان پلیس کشورها شدهبود. رفتار احساساتیشان سرلوحهی همهی روزنامهها. فلسفهی مبارزاتی و نظریههای انقلابیشان، همهی نظریهها و فلسفههای سامان یافتهی انقلابی موجود را پشت سر گذاشته بود. جستوجوی تعریفهای مشخصتر باعث گمراهی خواهد شد. آشوبگرایان جزئی از مردم بودند، با این تفاوت که به شدت در جهت عکس حرکت مردم حرکت میکردند.
در این دوره، حرکت و تغییرات اجتماعی، اگرچه سرعت بیشتری یافته بود، ولی هنوز نظام مرکزیت و کنترلی در کار بود. از خدمات اجتماعی انگلستان تا قانون مالکیت زمین در روسیه، همهی شئونات اجتماعی- اقتصادی، به ویژه در جهت سیاست طبقهی کارگر، نظام و مرکزیت بیشتری مییافت. اگر قرن هجدهم، به دلیل گرسنگی کارگران و قیام دهقانان بیزمین، پرورانندهی آشوبها شناخته میشود؛ پایان قرن نوزدهم، دوران گسترش اتحادیههای کارگری، احزاب جامعهگرا و انقلابهای طرحریزیشده، شمرده میشود.
آشوب گرایان، گروهی بودند که کاملاً در برابر جریان حرکتهای اجتماعی عمل میکردند. در سازماندهی و مرکزیت یا مرجعیت هر مقامی که با اعتقاد آنها، مبنی بر نفی هر نوع حکومتی با هر گونه نظام سلطه، تضاد و دشمنی داشتند و آن را نفی میکردند. آنها پذیرفته بودند، ریشهی همهی زشتیها از حکومتها است. این حکومت چه لاییک بودهباشد، چه مذهبی . چه حزبی و یا فردی. آنها همهی بیماریهای اجتماعی قرن نوزدهم را ناشی از نوع رفتار و عملکرد حکومتها میداستند و حکومت را عامل نابرابری و بیعدالتی میشمردند.
بیشتر
آشوبگرایان نیز، کمتر از آن روزگار، تحرک و رؤیاپروری نداشتند. تحرکشان بلای جان پلیس کشورها شدهبود. رفتار احساساتیشان سرلوحهی همهی روزنامهها. فلسفهی مبارزاتی و نظریههای انقلابیشان، همهی نظریهها و فلسفههای سامان یافتهی انقلابی موجود را پشت سر گذاشته بود. جستوجوی تعریفهای مشخصتر باعث گمراهی خواهد شد. آشوبگرایان جزئی از مردم بودند، با این تفاوت که به شدت در جهت عکس حرکت مردم حرکت میکردند.
در این دوره، حرکت و تغییرات اجتماعی، اگرچه سرعت بیشتری یافته بود، ولی هنوز نظام مرکزیت و کنترلی در کار بود. از خدمات اجتماعی انگلستان تا قانون مالکیت زمین در روسیه، همهی شئونات اجتماعی- اقتصادی، به ویژه در جهت سیاست طبقهی کارگر، نظام و مرکزیت بیشتری مییافت. اگر قرن هجدهم، به دلیل گرسنگی کارگران و قیام دهقانان بیزمین، پرورانندهی آشوبها شناخته میشود؛ پایان قرن نوزدهم، دوران گسترش اتحادیههای کارگری، احزاب جامعهگرا و انقلابهای طرحریزیشده، شمرده میشود.
آشوب گرایان، گروهی بودند که کاملاً در برابر جریان حرکتهای اجتماعی عمل میکردند. در سازماندهی و مرکزیت یا مرجعیت هر مقامی که با اعتقاد آنها، مبنی بر نفی هر نوع حکومتی با هر گونه نظام سلطه، تضاد و دشمنی داشتند و آن را نفی میکردند. آنها پذیرفته بودند، ریشهی همهی زشتیها از حکومتها است. این حکومت چه لاییک بودهباشد، چه مذهبی . چه حزبی و یا فردی. آنها همهی بیماریهای اجتماعی قرن نوزدهم را ناشی از نوع رفتار و عملکرد حکومتها میداستند و حکومت را عامل نابرابری و بیعدالتی میشمردند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آشوب گرایان: تاریخ آنارشیست های جهان
نیست کلا!