گلدن آرک
نویسنده:
شکوه میرزادگی
امتیاز دهید
مجموعه ۸ داستان با عناوین:
گلدن آرک، ستاره در مه، جان جوان، اسب ها و مه، های گیت در مه، خطی آبی بر کاغذ های زرد شده، اگر آفتابی باشد، خواب نهنگ.
از داستان گلدن آرک:
بعدازظهر خیابان «کنتیش تاون»، در غروب زودرس اوایل ماه دسامبر همیشه رنگ خاکستری تیره ای به خود می گیرد؛ ذرات ریز و پراکنده برف همچون عروسک هایی سفید پوش به همراه موسیقی موتور اتومبیلها و صدای حرکت چرخ هاشان بر سطح مرطوب و لغزنده خیابان، می رقصند و در میان بخارهای برخاسته از زمین گم می شوند. به نظر نمی رسد که لندن امسال هم کریسمس سفید را تجربه کند.
«گلدن آرک» با شیشه های بخار گرفته رو به همین خیابان قرار دارد و من در این بعدازظهر دهم دسامبر هزار و نهصد و نود و هشت، پشت همین شیشه ها در انتظار آمدن پیرمردم؛ انتظاری که نفسم را به شماره می اندازد و همچون رودی داغ از رگ هایم می گذرد. و می دانم که در این اضطراب تنها نیستم؛ سلیمان هم هست، گداخته در تب انتظار، و دیگران هم - همه ی آنها که در کافه ی «گلدن آرک» منتظر نشسته اند...
گلدن آرک، ستاره در مه، جان جوان، اسب ها و مه، های گیت در مه، خطی آبی بر کاغذ های زرد شده، اگر آفتابی باشد، خواب نهنگ.
از داستان گلدن آرک:
بعدازظهر خیابان «کنتیش تاون»، در غروب زودرس اوایل ماه دسامبر همیشه رنگ خاکستری تیره ای به خود می گیرد؛ ذرات ریز و پراکنده برف همچون عروسک هایی سفید پوش به همراه موسیقی موتور اتومبیلها و صدای حرکت چرخ هاشان بر سطح مرطوب و لغزنده خیابان، می رقصند و در میان بخارهای برخاسته از زمین گم می شوند. به نظر نمی رسد که لندن امسال هم کریسمس سفید را تجربه کند.
«گلدن آرک» با شیشه های بخار گرفته رو به همین خیابان قرار دارد و من در این بعدازظهر دهم دسامبر هزار و نهصد و نود و هشت، پشت همین شیشه ها در انتظار آمدن پیرمردم؛ انتظاری که نفسم را به شماره می اندازد و همچون رودی داغ از رگ هایم می گذرد. و می دانم که در این اضطراب تنها نیستم؛ سلیمان هم هست، گداخته در تب انتظار، و دیگران هم - همه ی آنها که در کافه ی «گلدن آرک» منتظر نشسته اند...
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1392/07/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گلدن آرک