تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخ خطی
نویسنده:
نجیب مایل هروی
امتیاز دهید
کتاب تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی یکی از مهمترین آثار نسخه شناسی زبان فارسی است.
خاصیت غالب تمدن، هر چه باشد، اهالی آن ناگزیرند به آن تکیه کنند؛ زیرا استوارترین و ماندگارترین موردی که محل اتفاق اهالی آگاه و اندیشمند هر تمدنی است خاصیت غالب آن تمدن است. آثاری هم که از دیگر تمدنها به تمدن زنده نفوذ میکند و وجه غالب آن خاصیت را تقویت مینماید بیشتر از رنگ و لون همان خاصیت غالب در تمدن زنده است.
تمدن اسلام، که با معجزه کتاب پا به عرصه جهان بشری گذارد، با خاصیت غالبش روی به رشد و تعالی نهاد. یافتهها و پدیدههای «کتاب»، که در تمدنهای باستانی یونان و ایران و چین مجال طرح یافته بود، نرم نرمک به این خاصیت غالب در تمدن اسلامی نزدیک شد. نخست در بیت الحکمه پدیدههای نسخه پردازی و کتاب آرایی یونانی و اسکندرانی مترجمان و نسخه پردازان را به خود معطوف کرد. در همین دوران، با ورود دبیران ایرانی به حیث «کاتب» در دیوان عباسیان، یافتههای طبقه دبیران ایران عهد ساسانی به حوزه نسخه و نسخه پردازان رسوخ کرد. وجود نسخههای آثار مانوی در نخستین قرون هجری نیز دانشوران و نسخه پردازان مسلمان را به خود معطوف داشت. نسخههای آثار مانوی، به لحاظ تذهیب و زیبایی، حس زیباییشناسی نسخه پردازان مسلمان را تحرک بخشید.
این همه سعی و کوشش در حوزه نسخهپردازی و کتاب آرایی از یک سو و از دیگرسو سیر علمی دانشمندان و طالبان علم در جهان اسلام، که بر پایه وسواسهای علمی به نسخهنویسی و مقابله و اصلاح نسخههای آثار مورد نظر میپرداختند، «معجزه کتاب» را در جهان اسلام به «تمدن کتابباورانه» پیوند زد و میراثی بر جای گذارد به نام «نسخ خطی»؛ که پس از فترتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی سخت کرامند است و سخت وزین و هم سازنده و سزاوار سپاس و پاس و پاسداری.
این کتاب به نسخ خطی میپردازد یکی از مهمترین کتابهای نسخهشناسی است.
بیشتر
خاصیت غالب تمدن، هر چه باشد، اهالی آن ناگزیرند به آن تکیه کنند؛ زیرا استوارترین و ماندگارترین موردی که محل اتفاق اهالی آگاه و اندیشمند هر تمدنی است خاصیت غالب آن تمدن است. آثاری هم که از دیگر تمدنها به تمدن زنده نفوذ میکند و وجه غالب آن خاصیت را تقویت مینماید بیشتر از رنگ و لون همان خاصیت غالب در تمدن زنده است.
تمدن اسلام، که با معجزه کتاب پا به عرصه جهان بشری گذارد، با خاصیت غالبش روی به رشد و تعالی نهاد. یافتهها و پدیدههای «کتاب»، که در تمدنهای باستانی یونان و ایران و چین مجال طرح یافته بود، نرم نرمک به این خاصیت غالب در تمدن اسلامی نزدیک شد. نخست در بیت الحکمه پدیدههای نسخه پردازی و کتاب آرایی یونانی و اسکندرانی مترجمان و نسخه پردازان را به خود معطوف کرد. در همین دوران، با ورود دبیران ایرانی به حیث «کاتب» در دیوان عباسیان، یافتههای طبقه دبیران ایران عهد ساسانی به حوزه نسخه و نسخه پردازان رسوخ کرد. وجود نسخههای آثار مانوی در نخستین قرون هجری نیز دانشوران و نسخه پردازان مسلمان را به خود معطوف داشت. نسخههای آثار مانوی، به لحاظ تذهیب و زیبایی، حس زیباییشناسی نسخه پردازان مسلمان را تحرک بخشید.
این همه سعی و کوشش در حوزه نسخهپردازی و کتاب آرایی از یک سو و از دیگرسو سیر علمی دانشمندان و طالبان علم در جهان اسلام، که بر پایه وسواسهای علمی به نسخهنویسی و مقابله و اصلاح نسخههای آثار مورد نظر میپرداختند، «معجزه کتاب» را در جهان اسلام به «تمدن کتابباورانه» پیوند زد و میراثی بر جای گذارد به نام «نسخ خطی»؛ که پس از فترتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی سخت کرامند است و سخت وزین و هم سازنده و سزاوار سپاس و پاس و پاسداری.
این کتاب به نسخ خطی میپردازد یکی از مهمترین کتابهای نسخهشناسی است.
آپلود شده توسط:
Molla nasredin
1391/11/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخ خطی
کتابخانه سلطنتی البته کتابخانهای است که از بقایای کتابهای کتابخانه سلطنتی مراغه که خواجهنصیرالدین طوسی رئیس کتابخانه بود، در زمان هلاکوخان مغول. این کتابها همیشه متعلق به کتابخانه سلطنتی بوده و این سلسله پادشاهان تا زمان اواخر قاجاریه بهخصوص در زمان سلاطین صفویه این کتابخانه را از مراغه نقلمکان کردند آوردند در اصفهان. البته مقدار زیادی کتاب هم شاهان صفوی اضافه کردند. زمان زندیه هم کتابخانه بوده، زمان افشار هم بوده تا میرسد به دوران قاجار…
زمان قاجار قسمت عمدهای از این کتابها را آقامحمدخان قاجار از چنگ مردمی که اینها را یا به غارت برده بودند یا خانواده سلطنتی صفویه بودند میخواستند حفظ بکنند، درهرصورت به هر وضعی بود او گرفت، گرفت جمع کرد. خودش که نتوانست کاری بکند ولی فتحعلیشاه قاجار، چون خیلی علاقه به کتاب داشت و اصلاً به شعر خیلی علاقه داشت، بهخصوص به خط، اصلاً خطوط هفتگانه ایرانی را خیلی خوب میشناخت و تشویق میکرد که هنرمندها این خطوط را کامل بکنند. بنیانگذار این کتابخانه به این صورت فتحعلیشاه قاجار بود که یک اتاقی را در کاخ گلستان، بخصوص برای کتابخانه ساختند و البته آنوقت کتابخانهها مثل حالا که نبوده، فرم همین انبار بوده روی هم میگذاشتند تا زمان محمدشاه.
فتحعلیشاه که میرود، بعد کتابخانۀ محمدشاه میشود، ولی حاج میرزا آغاسی چون خیلی علاقه به کتاب نداشته، فقط کتابی که او دوست داشت قرآن بوده و کتاب ادعیه.چند تا از بهترین کتابهای ایرانی را که نادرشاه از هند آورده بود، یعنی کتابهایی که تمام تذهیب داشت مرصع، مزین به جواهر، به طلا به لاجورد، با بهترین عکسها، حاج میرزا آغاسی اینها را میبخشید در زمان محمدشاه. به شدتی که ناصرالدین میرزا که ولیعهد بوده، شکایت پیش پدرش میکند که اگر این صدراعظم بخواهد این کتابها همه را ببخشد دیگر بعد از چند وقت چیزی باقی نمیماند، محمدشاه هم روی علاقهای که به پسرش داشت از همان اواخر عمر محمدشاه که ناصرالدین میرزا ولیعهد بود، کتابخانه را میدهد دست ناصرالدین میرزا.
وقتی محمدشاه میمیرد، ناصرالدینشاه خودش کتابخانه را اداره میکند یعنی در حقیقت باید بگوییم ناصرالدینشاه از قسمت ذوق و سلیقه و عشق به کتابخوانی و کتابداری هردو یک شخص ممتاز بود و سعی میکرد از گوشه و کنار ایران کتابهایی که عتیقه و قدیمی است اینها را با قیمتهای گزاف خرید و جمعآوری میکرد… در زمانی که ناصرالدینشاه رئیس کتابخانه بود، خودش لقب داده بود به خودش که رئیس کتابخانه من هستم. کلید کتابخانه همیشه توی جیب جلیقهاش بود. عجیب، عشق و علاقهای داشت، هیچوقت حتی شبها این کلید کتابخانه ازا و جدا نمیشد. خب، در آنوقت خیلی کتابخانه رونق داشت، شاید در حدود اینجور که نوشته، جزو نوشتههایی که بنده پیدا کردم خواندم، در حدود پانزده هزار کتاب نسخه خطی داشته، کتاب خطی خیلی نفیس، خیلی نفیس و چند هزار جلد هم، چندین هزار شاید در حدود بیست هزار جلد کتاب چاپی مثلاً بوده، چاپیهایی که خود آن چاپیها هم اصلاً قیمتی بوده چون چاپ با هندوستان و کلکته بوده یا چاپ لیدن. کتابهای اصلی حتی مثلاً انجیلهایی که اولین چاپ کلکته و اولین چاپ لیدن بوده، قرآن همینطور.
درهرحال وقتی بعد از ناصرالدینشاه، مظفرالدین شاه پادشاه میشود او این علاقه را به کتاب خیلی نداشته... او لسان الدوله را رئیس کتابخانه میکند. او هم نمیتوانم حالا بگویم یا از روی ندانستن چی بوده، مقدار زیادی از این کتابها را از کتابخانه خارج میکند و به یهودیها میفروشد که یعنی منشأ و ریشه کتابخانه خطی بریتیش میوزیوم که رئیسش آن پروفسور با زیل گری هست، اینها کتابهایی است که از کتابخانه سلطنتی به توسط یهودیها به آنجا رفته است. درهرحال آنوقت خیلی دزدی شد در کتابخانه، خیلی به مقدار زیادی از بهترین کتابها را دزدیدند. مثلاً آن مرقع گلشنی که نادرشاه از هندوستان به غنیمت گرفته بود، چندین صفحه از این مرقع گلشن در همین زمان از کتابخانه سلطنتی خارج شد و رفت به کتابخانه بریتیش میوزیوم...
تا آخر قاجار این کتابخانه دیگر از آن حالت که توی یک اتاق تمیز باشد و به آن برسند، بیرون آمد، یعنی در این مدت، از زمانی که ناصرالدینشاه که مرد تا اواخر سلطنت رضاشاه که تقریباً میشود، در حدود هشتادوپنج سال اینجا کتابخانه نبود، یک انباری بود، توی زیرزمین این کتابها را ریخته بودند، همینجور توی گونی و بعضی صندوقهای چوبی شکسته، درش هم در آن اتاق هم مهروموم بود، هیچکس نه با آنجا کارداشت نه هیچچیز که بهمرورزمان این کتابها تمام بیشترش از بین رفت.
مصاحبه بدری کامروز (آتابای) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول