رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.
مروارید مهر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 538 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 538 رای
در ۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۰۵ در تهران متولد شد. پدر و مادر او هر دو از ادبیات و شعر سررشته داشتند و پدربزرگ مادری او میرزا جوادخان مؤتمن‌الممالک از شاعران روزگار ناصری بود.
مشیری دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در مشهد و تهران به پایان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت، اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه روزنامه‌نگاری داشت از همان جوانی وارد فعالیت مطبوعاتی در زمینه خبرنگاری و نویسندگی شد و بیش از سی سال در این حوزه کار کرد.
مشیری سالها عضویت هیات تحریریه مجلات سخن، روشنفکر، سپید و سیاه و چند نشریه دیگر را داشت. از سال ۱۳۲۴ در وزارت پست و تلگراف و تلفن و سپس شرکت مخابرات ایران مشغول به کار بود و در سال ۱۳۵۷ بازنشسته شد.
او در سال ۱۳۳۳ با خانم اقبال اخوان ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نام‌های بابک و بهار از او به یادگار مانده‌است.
مشیری سال‌ها از بیماری رنج می‌برد و در بامداد روز جمعه ۳ آبان ماه ۱۳۷۹ خورشیدی در سن ۷۴ سالگی درگذشت.
[ویرایش]دفترهای شعر

۱۳۳۴ تشنه طوفان
۱۳۳۵ گناه دریا
۱۳۳۷ نایافته
۱۳۴۰ ابر
۱۳۴۵ ابر و کوچه
۱۳۴۷ بهار را باور کن
۱۳۴۷ پرواز با خورشید
۱۳۵۶ از خاموشی
۱۳۴۹ برگزیده شعرها
۱۳۶۴ گزینه اشعار
۱۳۶۵ مروارید مهر
۱۳۶۷ آه باران
۱۳۶۹ سه دفتر
۱۳۷۱ از دیار آشتی
۱۳۷۲ با پنج سخن‌سرا
۱۳۷۴ لحظه‌ها و احساس
۱۳۷۸ آواز آن پرنده غمگین
۱۳۷۹ تا صبح تابناک اهورایی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
gorbenare
gorbenare
1388/06/21

کتاب‌های مرتبط

موسیقی سکوت
موسیقی سکوت
5 امتیاز
از 1 رای
Love is the name of a human
Love is the name of a human
4.2 امتیاز
از 5 رای
پروانه های شب
پروانه های شب
3.7 امتیاز
از 6 رای
شورآب: برگزیده شعر
شورآب: برگزیده شعر
4.5 امتیاز
از 4 رای
با من طلوع کن
با من طلوع کن
4.4 امتیاز
از 351 رای
دستی میان دشنه و دل
دستی میان دشنه و دل
4.4 امتیاز
از 27 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مروارید مهر

تعداد دیدگاه‌ها:
27
از ژرفای آن غرقاب
در آن شب تاریک و آن گرداب هول انگیز ،
حافظ را
تشویش توفان بود و « بیم موج » دریا بود !
ما ، اینک از اعماق آن گرداب ،
از ژرفای آن غرقاب ،
چنگال توفان بر گلو ،
هر دم نهنگی روبرو ،
هر لحظه در چاهی فرو ،
تن پاره پاره ، نیمه جان ، در موج ها آویخته ،
در چنبر این هشت پایان دغل ، خون از سراپا ریخته ،
صد کوه موج از سرگذشته ، سخت سرگشته ،
با ماتم این کشتی بی ناخدای بخت برگشته ،
هرچند ، امید رهایی مرده در دل ها ؛
سر می دهیم این آخرین فریاد درد آلود را :
- « ... آه ، ای سبکباران ساحل ها ... ! »
مهر می ورزیم ...
جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است ،
جنگل شب تا سحر تن شسته در باران ،
خیال انگیز !
ما ، به قدر جام چشمان خود ،
از افسون این خمخانه
سرمستیم
در من این احساس :
مهر می ورزیم ،
پس هستیم !
سلام
چرا گزینه ی دریافت نداره ؟؟؟؟؟ :-(:stupid:
ازدرخت شاخه در آفاق ابر،
برگ های ترد باران ریخته !
بوی لطف بیشه زاران بهشت،
با هوای صبحدم آمیخته !
***
نرم و چابک، روح آب،
می کند پرواز همراه نسیم .
نغمه پردازان باران می زنند،
گرم و شیرین هر زمان چنگی به سیم !
***
سیم هر ساز از ثریا تا زمین .
خیزد از هر پرده آوازی حزین .
هر که با آواز این ساز آشنا،
می کند در جویبار جان شنا !
***
دلربای آب، شاد و شرمناک،
عشقبازی می کند با جان خاک !
خاک خشک تشنه دریا پرست،
زیر بازی های باران مست مست !
این رود از هوش و آن آید به هوش،
شاخه دست افشان و ریشه باده نوش !
***
می شکافد دانه، می بالد درخت،
می درخشد غنچه همچون روی بخت!
باغ ها سرشار از لبخند شان،
دشت ها سرسبز از پیوندشان ،
چشمه و باغ و چمن فرزندشان !
***
با تب تنهائی جانکاه خویش،
زیر باران می سپارم راه خویش .
شرمسار ازمهربانی های او،
می روم همراه باران کو به کو .
***
چیست این باران که دلخواه من است ؟
زیر چتر او روانم روشن است .
چشم دل وا می کنم
قصه یک قطره باران را تماشا می کنم :
***
در فضا،
همچو من در چاه تنهائی رها،
می زند در موج حیرت دست و پا،
خود نمی داند که می افتد کجا !
***
در زمین،
همزبانانی ظریف و نازنین،
می دهند از مهربانی جا به هم،
تا بپیوندند چون دریا به هم !
***
قطره ها چشم انتظاران هم اند،
چون به هم پیوست جان ها، بی غم اند .
هر حبابی، دیدهای در جستجوست،
چون رسد هر قطره، گوید: - « دوست! دوست ... !»
می کنند از عشق هم قالب تهی
ای خوشا با مهر ورزان همرهی !
***
با تب تنهائی جانکاه خویش،
زیر باران می سپارم راه خویش.
سیل غم در سینه غوغا می کند،
قطره دل میل دریا می کند،
قطره تنها کجا، دریا کجا،
دور ماندم از رفیقان تا کجا !
***
همدلی کو ؟ تا شوم همراه او،
سر نهم هر جاکه خاطرخواه او !
شاید از این تیرگی ها بگذریم .
ره به سوی روشنائی ها بریم .
می روم، شاید کسی پیدا شود،
بی تو، کی این قطره دل، دریا شود؟
وضعیت حق‌تکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست:stupid::stupid::stupid:
تا کِی باید با ابن جمله رو به رو شیم؟؟؟؟؟؟
کجاست پس این کتاب؟ چرا من نمی تونم دانلود کنم پس؟؟
بعضی کتابها نداره گزینه دریافت رو !!
درود درود
آفرین بر گوهرهای ایران زمین
مرسی اکه میشه زمان انتظار برا دانلود بعدی را کمتر کنید 3 دقیقه خیلی زیاده
مروارید مهر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک