آخرین سنگر آزادی
نویسنده:
جعفر پیشه وری
امتیاز دهید
به کوشش: رحیم رئیس نیا
مجموعه مقالات میرجعفر پیشهوری در روزنامه حقیقت، ارگان اتحادیه عمومی کارگران ایران ۱۳۰۰ - ۱۳۰۱
تلاش و تکاپوی گسترده ای که نیروهای سیاسی ایران از سال های پایانی جنگ اول جهانی و بویژه بعد از گشایش حاصل از فروپاشی تزاریسم در ۱۹۱۷، برای تامین استقلال و اصلاح وضعیت نابسامان کشور آغاز کردند، پس از طی مراحل چند، با تحکیم مبانی حکومت استبدادی رضاخان سردار سپه در سال های نخست دهه ۱۳۰۰ شمسی، جهاتی یافت به کلی متفاوت از ارمان های مطرح شده در خلال انقلاب مشروظیت ایران. اگر انقطاع تجارب تاریخی، یعنی محروم شدن نسلی از تجارب نسل پیش را - آن هم در درجه اول به دلیل حاکمیت ادواری ارتجاع - یکی از مهمترین مشکلات ایران معاصر به حساب آوریم، تلاش هایی از قبیل تسهیل دستیابی نسلی به تجارب نسل پیش، یعنی تاریخ و تاریخ نگاری را می توان حربه ای کارا دانست در مبارزه با این دشواری عمده. میر جعفر جوادزاده خلخالی که بعدها به پیشه وری شهرت یافت و از چهره های مهم تحولات ایران در سال های بعد از جنگ جهانی دوم بود، در سال های نخست دهه ۱۳۰۰ شمسی، با پشت سر داشتن تجربه ای انقلابی در میان کارگردان ایرانی باکو و نهضت انقلابی ایران از سال های بعد از جنگ اول جهانی، برای مدتی کوتاه – پنج ماه – نگارش بخش عمده ای از سرمقاله های روزنامه حقیقت را بر عهده داشت.
بیشتر
مجموعه مقالات میرجعفر پیشهوری در روزنامه حقیقت، ارگان اتحادیه عمومی کارگران ایران ۱۳۰۰ - ۱۳۰۱
تلاش و تکاپوی گسترده ای که نیروهای سیاسی ایران از سال های پایانی جنگ اول جهانی و بویژه بعد از گشایش حاصل از فروپاشی تزاریسم در ۱۹۱۷، برای تامین استقلال و اصلاح وضعیت نابسامان کشور آغاز کردند، پس از طی مراحل چند، با تحکیم مبانی حکومت استبدادی رضاخان سردار سپه در سال های نخست دهه ۱۳۰۰ شمسی، جهاتی یافت به کلی متفاوت از ارمان های مطرح شده در خلال انقلاب مشروظیت ایران. اگر انقطاع تجارب تاریخی، یعنی محروم شدن نسلی از تجارب نسل پیش را - آن هم در درجه اول به دلیل حاکمیت ادواری ارتجاع - یکی از مهمترین مشکلات ایران معاصر به حساب آوریم، تلاش هایی از قبیل تسهیل دستیابی نسلی به تجارب نسل پیش، یعنی تاریخ و تاریخ نگاری را می توان حربه ای کارا دانست در مبارزه با این دشواری عمده. میر جعفر جوادزاده خلخالی که بعدها به پیشه وری شهرت یافت و از چهره های مهم تحولات ایران در سال های بعد از جنگ جهانی دوم بود، در سال های نخست دهه ۱۳۰۰ شمسی، با پشت سر داشتن تجربه ای انقلابی در میان کارگردان ایرانی باکو و نهضت انقلابی ایران از سال های بعد از جنگ اول جهانی، برای مدتی کوتاه – پنج ماه – نگارش بخش عمده ای از سرمقاله های روزنامه حقیقت را بر عهده داشت.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آخرین سنگر آزادی
در خاتمه بار دیگر تکرار می کنیم. دیگر توافقات و مذاکرات سودی نخواهند بخشید. چشم امید همه خلق ، فرقه و رهبران آن به [یاری کشور شماست] و نجات را در [کمک آن] می بینند. آنچه شما باید بکنید تنها دادن مقدار کمی سلاح [ به ماست].
اکنون دهها هزار دهقان فقط سلاح میخواهند. اگر شما این کمک را بما بکنید هم آزادی مردم ایران و هم سیاست شوروی از خطر خواهد رست. وگرنه خطر بسیار نزدیک و بسیار عظیم است.
مجددا تاکید می کنیم. امکان دارد قوام حمله را برای مدت کوتاهی متوقف سازد، نباید فریب این کار را خورد. اینکار مانووری بیش نخواهد بود. ما ذره ای تردید نداریم که او خود را قاطعانه برای نابودی نهضت آذربایجان آماده می کند و [بنابرین] راه دیگری برای ما نمانده است.
خطر بلاتکلیفی و وضعیت مبهم بیشتر از حمله است. این وضع ما را به تدریج خواهد فرسود، [تضعیف] خواهد نمود و نابود خواهد کرد.
بی صبرانه در انتظار کمک مختصر شما هستیم.
با احترام صمیمانه: پیشه وری – پادگان – شبستری – دکتر جاوید – غلام دانشیان
(ترجمه نامه از: سیروس مددی)
منبع: سایت اخبار روز http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=7412
شکست سیاست شوروی در مسئله نفت در ایران، به معنی شکست سیاست ترقیخواهانه در ایران است. این شکست ضربه بزرگی به جنبشهای دموکراتیک در خاور زمین خواهد زد. زیرا همانگونه که جنبش آذربایجان تاثیر عظیم و مثبتی بر جای نهاده است، شکست آن نیز تاثیر منفی عظیمی برجای خواهد نهاد.
ما باز هم تکرار می کنیم: کار از آن گذشته است که با مذاکرات و توافق ها حل شود. هر اندازه که دولت شوروی برای صلح و مسالمت تلاش می کند، دولتهای انگلیس و امریکا ، دولت ایران را صد چندان به جنگ و خونریزی تحریک می کنند و امکانات این جنگ و خونریزی را فراهم می نمایند. دریافت مبالغی کلان از امریکا توسط قوام یک افسانه نیست. سیل اسلحه از انگلستان و سایر کشورهای ارتجاعی بسوی ایران سرازیر شده است. سلاحهایی که از ……. توسط واگونها بارگیری شده اند، مستقیما در زنجان تخلیه می شوند و علیه ما مورد استفاده قرار می گیرند. ما از دولت شوروی کمک زیادی نمی خواهیم. ما می گوییم بهانه به دست سیاست خائنانه ضد شوروی داده نشود، حتی دولت شوروی می تواند چنین وانمود کند که دیگر بما علاقمند نیز نیست. اما حالا که دولت تهران نمی خواهد با میانجیگری دولت شوروی مسئله با مسالمت حل شود، [ما میخواهیم] دولت شوروی هم بما امکان دهد که ما نیز با دولت تهران با همان روشی که او در پیش گرفته است، رفتار کنیم.
حال که قوام، انگلیسی ها و امریکاییها می گویند مسئله آذربایجان مسئله ای داخلی است، ما اینرا بفال نیک می گیریم و ما نیز می گوییم چنین است. بگذار هنگامی که به آذربایجان حمله می کنند، فدائیان آذربایجان سر آنها را به سنگ بکوبند. ما نیز می گوییم مسئله آذربایجان مسئله ای داخلی است. ما این مسئله داخلی را خودمان حل می کنیم. کسی حق ندارد در شورای امنیت و یا در یک کشور خارجی علیه اتحاد شوروی هیاهو بپا کند.
اولا مادام که مرزهایمان باز هستند و قدرت ملی مان پابرجاست مقدار کمی به ما سلاح داده شود. زیرا اگر کار به این روال پیش رود، این کار دیگر ممکن نخواهد شد. ما براحتی قادریم این سلاحها را چنان مخفیانه بدست قوای ملی برسانیم که نیروی مخالف از آن مطلع نشود. پس از شروع و شدت درگیری انجام این کار بسیار سخت خواهد بود. ما سلاح زیادی نمی خواهیم. منظور ما اندک مقداری است تا فدائیان ناگزیر نشوند با دست خالی جلوی دشمن بروند.
ثانیا حالا که قوام جنگ را شروع کرده و به ریختن خون برادران ما پرداخته است، اجازه داده شود ما نیز از هر سو او را در تنگنا قرار دهیم، تا از این طریق امکان قیام آزادیخواهان همه جای ایران را فراهم کرده، نهضت بزرگی در سراسر ایران آغاز نماییم و با سرنگون ساختن حکومت ارتجاعی تهران، حکومتی دموکراتیک بجای آن مستقر سازیم.
اگر این کار به صلاح نیست، بگذارید از تهران کاملا قطع رابطه کنیم و حکومت ملی خویش را بوجود آوریم.( [مردم ما] به راه حل اخیر بیشتر تمایل دارد.). سیاست شوروی هر کدام از این دو راه را که انتخاب کند، ما می توانیم آنرا شرافتمندانه اجرا کنیم و موفق گردیم.
شما خود خوب می دانید که توده را همیشه نمیتوان بپا خیزاند. و [نهضت] را همیشه نمیتوان بوجود آورد. زمینه برای نهضت عظیم توده ای همه وقت فراهم نمی گردد. در نتیجه علتهای بسیار و فداکاریهای عظیم، یک نیروهای ترقیخواه اجتماعی در ایران و یک نهضت بزرگ در آذربایجان شکل گرفته است. این نهضت حامی مستقیم دولت شوروی و پشتیبان سیاست شوروی در ایران است. این نیرو سلاح برنده ای برای سیاست شوروی است که از طریق آن اتحاد شوروی نیز مانند خلقهای ایران قادر به انجام کارهای بزرگ خواهند گشت. این نیرو نیرویی است که آماده فداکاریهای عظیم در راه منافع عمومی [مردم و جامعه] است و اگر از دست داده شود، به این زودی قدرت جدیدی نخواهد توانست بوجود آید.
ما نمی دانیم که چرا خلقهای ستمدیده یونان و اندونزی و یا نقاط دیگر می توانند مسلحانه در راه آزادی خویش مبارزه کنند، ولی ما باید با دست خود، خود را تسلیم جلادان کنیم. این نه فقط حرف ما، بلکه گفته آشکار مردم ما و اعضای برجسته فرقه ماست. فرقه ما و خلق ما بما می گویند که با اینهمه دلایل و مدارکی که در در دست داریم، دیگر نمی توانیم حرف و نوشته را باور کنیم و به قوام السلطنه و دیگران اعتماد نماییم. قوام می رود و دیگری بجای او می آید. اگر ما با نیروی مسلح خود ارتجاع را در هم نکوبیم، سیاست هرگز به سود ما نخواهد چرخید. هیچ تضمینی برای ما وجود ندارد و ما نمی توانیم خود را گول بزنیم. امکان امروزی را نباید از دست داد. ما اگر چنین کنیم تاریخ همواره ما را مذمت خواهد کرد. در جهان هیچ ملتی خود بدست خویش قدرت خود را نابود نکرده است. ما نیز نباید چنین کنیم.
حمله خائنانه نیروی اعزامی قوام به ما، هیجان شدیدی در میان مردم ما بوجود آورده است.مردم گروه گروه به فرقه مراجعه می کنند و برای دفاع از آزادی سلاح می خواهند. این نیز بیانگر جدی روحیه مردم ماست. روحیه چند فئودال و یا چند عنصر ارتجاعی دیگر مانند امیرنصرت اسکندری، جمال امامی، سرلشکر مقدم و ذوالفقاریها ، نمی تواند بیانگر روحیه خلق باشد. روحیه آنها ـ که آقایی و زمینهایشان را از دست داده اند ـ روشن است که چگونه می تواند باشد. ولی توده های شهری و روستایی که آزادی و زمین بدست آورده اند، آماده هرگونه فداکاری در راه دست آوردهایشان هستند. اگر ما امروز امکان دهیم که آزادی آنان از بین برود، دیگر بپا خیزاندن آنان ممکن نخواهد گشت. آنها دیگر به کسی اعتماد نخواهند کرد. توده نه فقط از ما، بلکه از همه نیروهایی که با شعار آزادی بمیدان می آیند نا امید و مایوس خواهد گشت. نیرو و قدرت ما نیز در گرو اعتماد و ایمان مردم به ماست.
مسئله نفت هنگامی می تواند بسود اتحاد شوروی حل شود که نیروهای اجتماعی پشت آن باشند. همین نیروها اکنون در نقاط دیگر ایران بشکل فوق العاده ای در حال سرکوب شدن و از بین رفتن اند. ولی [هنوز] کاملا از بین نرفته اند. نیروی ما در آذربایجان، نیروی مهمی است. ما دارای امکانات جدی برای وارد آوردن فشار به حکومت تهران هستیم. این امکانات ما می تواند نیروهای آزادیخواه و دموکراتیک دیگر نقاط ایران را تقویت کند. متاسفانه اگر کار به این منوال پیش رود، نیروی ما نیز بسرعت از دست خواهد رفت. آن هنگام قوام و دیگر مرتجعین هر چه را که بخواهند ـ بی آنکه مانعی بر سر راه باشد ـ انجام خواهند داد. در کل باید اعتراف کرد که در سیاست، حساب باز کردن روی حسن نیت قوام و یا یک کارمند دیگر دولتی کاری [«بیهوده»] است. طرفدار جدی سیاست شوروی، بخش مترقی و آزادیخواه خلق است و همین نیرو است که باید تقویت و حمایت شود. بهمین خاطر است که باید نهضت آذربایجان را حفظ کرد و از آن مراقبت نمود.
(هفدهم آذر 1325)
از طریق آقای کراسنیخ سرکنسول اتحاد شوروی در تبریز به دولت شوروی…
شما خود بسیار خوب می دانید که پس از بازگشت نمایندگان ما از تهران ، مطبوعات دست راستی و ارتجاعی آنجا، برای نابودی آزادی و مجموعه دستاوردهای نهضت دموکراتیک ما، با لحنی بسیار جدی و پر حرارت ضرورت حمله نظامی به آذربایجان را تبلیغ می کردند. قوام السلطنه نیز که قبلا از اعزام نیرو برای تامین آزادی انتخابات سخن می گفت، در تلگرافات و بیانیه های خود علنا و رسما اعلام کرد که برای خاتمه دادن به نهضت و نابودی سران آن به آذربایجان حمله خواهد کرد. سرانجام این مسئله در حرف و نوشته محدود نماند و ساعت هفت قبل از ظهر روز سیزدهم همین ماه [آذر]، نیروهای مسلح اعزامی او ، در منطقه رجعین ۱۲ ساعت تمام پستهای فدایی مارا زیر آتش تفنگ، مسلسل، توپ و تانک گرفتند و کوشیدند وارد اراضی ما شوند. گذشته از این، برخلاف موافقتنامه امضا شده، نیروی مسلح به زنجان اعزام نموده و برخلاف نامه رسمی معاونش مظفر فیروز، فئودال مشهور ذوالفقاری و دیگران را نه تنها از زنجان دور نکرده، حتی به او درجه سرهنگی داده ، مسلح نموده به مقابله با ما فرستاده است.
اینها همه نشان می دهند که قوام ـ هنوز مرکب امضایش پای موافقتنامه با ما و زیر نامه هایش به دکتر جاوید ـ استاندار آذربایجان ـ خشک نشده ـ با بیشرمی آنها را نقض کرده و نیت پلید خود را علنی ساخته است. روشن است که او در اندیشه اجرای تعهدات رسمی ای که در باره حل مسالمت آمیز مسئله آذربایجان به نمایندگان شوروی ـ که خود آنها را واسطه سازش با ما قرار داده ـ نیست. در چنین حالتی تنها یک راه در برابر خلق آذربایجان باقی می ماند و آن راه، دفاع از آزادی با نیروی سلاح خود و قهرمانی جوانان خویش است.
خلق ما به خوبی دریافته است که ضامن آزادی او، نه توافق ها، نوشته ها، موافقتنامه ها و تلگرافها، بلکه فقط نیروی بازو و قدرت سرنیزه اش خواهد بود. خلق ما نمی تواند قشون و قوای مسلحی را ـ که بدنبال نامه های مسالمت جویانه قوام به دکتر [« جاوید »] به آذربایجان فرستاده می شوند ـ نبیند. قوام قادر است این کار را هر دقیقه که بخواهد انجام دهد و هیچ سند و موافقتنامه ای نمی تواند از این حرکت خائنانه او جلوگیری کند.
ما هشت ماه تمام است که برخلاف احساسات مردم ما، بر خلاف آرزوها و تمایلات اعضا و فعالان فرقه مان؛ بخاطر پیشرفت امور و حل مسالمت آمیز اختلافات؛ با در نظرداشت سیاست جهانی دوست بزرگمان اتحاد شوروی و با توجه به میانجیگری دولت شوروی، کوشیده ایم سیمای قوام را دموکراتیک و مترقی جلوه دهیم و حتی در مواقعی برخلاف فکر و اعتقاد خویش از او تعریف و تمجید نیز نموده ایم. هدف این بوده است که کار از جانب ما مختل نشود. حتی زمانی که فدائیان ما امکان تسخیر قزوین، رشت و تهران را نیز داشتند، ما از نفوذ و احترام خویش استفاده کرده و جلوی آنها را گرفته ایم تا بهانه بدست او نیفتد. این گذشتهای ما را جهانیان می دانند و شما بهتر از همه می دانید.