لذات فلسفه
نویسنده:
ویل دورانت
مترجم:
عباس زریاب خویی
امتیاز دهید
این کتاب محصول دیگری از تلاشهای ویل دورانت، پژوهشگر تاریخ تمدن است که در مباحث روشنگر متعددی در زمینههای گوناگون، از قبیل شناخت، حقیقت، ماده، ذهن، ماتریالیسم، ایدئالیسم، حیات، مسائل مربوط به اخلاق، عشق، زناشویی، زیباییشماسی، فلسفه تاریخ، سرنوشت تمدن، فلسفه سیاسی، دموکراسی، حکومت، فرهنگ، جادو، دین و غیره بررسی شده است.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی لذات فلسفه
یه لحظه به این فکر کنین که ما نمیبایس فکر کنیم
بله اینکه میفرمایید کاملا درسته : در تعریف منطق اومده : آلة قانونیة تعصم مراعتها الذهن عن الخطاء فی الفکر .
منطق وسیله ایست که به واسطه مراعات آن ذهن از خطای در فکر باز میماند .
اما منظور از این عبارت اصلا این نیست به نظر من . این عبارت ناظر به اینه که خواهش های نفسانی ما که در مقابل عقلانیت هستند از منطق برای اثبات غرایض شخصی سوء استفاده میکنه . لذا ناظر به یک مساله اخلاقیه نه این که بخواد منطق رو بکوبه . چرا که خود نویسنده هم میخواد حرف منطقی بزنه .
دوست نازنینم !
این حرف من نیست .
یه بخش از همین کتابه .
در ضمن بیشتر ما انسانها به قدری درگیر خودخواهی ها و نفسانیت هستیم که حتی اگر استدلال هم میکنیم دنبال اثبات خودمون هستیم . نتیجتا با منطق در پی آراستن اغراض شخصی و قومی خودمون هستیم .
من خودم رو استثنا نمیکنم .
بلکه دلیل بر خلاف ادعای آقای فالفی هست که ثابت میکنه:
1منطق ابزار صحیح فکر کردنه ؛و تفلسف که خود فکر کردنه پس منطق بهترین ابزار برای فلسفه است
بر خلاف بقیه گفته های شما هم شاهد وجود دارد
فالفی عزیز
برای بیاناتت دلیلی وشاهدی هم داری؟
نه عزیز نگران نباش
من یک ماهه همین ذرت دستمه هنوز تمومش نکردم.......
اگه باهات دوست بشم میای توی پروفایلم ذرت های منو میخوری .;-)
چرا پروفایلت در دسترس کسی نیست؟
دلمان خواست شما از دوستان ما باشی..........ای داد
از لحاظر «ماشین» توانگر و از نظر «غایات و مقاصد» فقیر هستیم.
آن تعادل ذهنی که وقتی،از ایمان دینیِ گرمی بر می خاست،از میان رفته است.
علم،مبانی فوق طبیعیِ اخلاقیات ما را از ما گرفته است،
و گویی همه ی جهان در اصالت فردیتی درهم و برهم،که نشانه ی قطعه قطعه شدن نامنظم خوی و منش است،«گم گشته» است.
ما بر روی زمین با سرعتی بی سابقه حرکت می کنیم،و نمی دانیم،و فکر نکرده ایم که «کجا می رویم؟»
و آیا در اینجا برای «نفوس ناآرام» خود سعادتی پیدا خواهیم کرد؟
ما با دانش خود،که ما را با قدرت خود «مست» کرده است «نابود» می شویم،
ما بدون «حکمت» نجات نخواهیم یافت...
«ویل دورانت،از مقدمه ی همین کتاب»