مرزهای آگاهی
نویسنده:
ارنست پوپل
مترجم:
مهرنوش خاشابی
امتیاز دهید
عنوان اصلی کتاب: Grenzen des Bewusstseins, Über Wirklichkeit und Welterfahrung
عنوان انگلیسی: Mindworks, Time and Conscious Experience
شکل گیری زمان و واقعیت در عملکرد مغز
این کتاب شامل 20 فصل شامل مباحثی همچون چارچوب همزمانی، کوتاهترین زمانهای واکنش، آیا مغز به ساعت نیاز دارد؟، محدودیت زمانی آگاهی، مدت زمان در آستانه کسالت، آیا آگاهی وابسته به زبان است؟ و... تشکیل شده است. این کتاب بحثی طولانی را در زمینه مفهوم آگاهی و رابطه آن با تجربه زمانی مطرح میکند و به مساله آگاهی زمان بر اساس علم اعصاب میپردازد.
بیشتر
عنوان انگلیسی: Mindworks, Time and Conscious Experience
شکل گیری زمان و واقعیت در عملکرد مغز
این کتاب شامل 20 فصل شامل مباحثی همچون چارچوب همزمانی، کوتاهترین زمانهای واکنش، آیا مغز به ساعت نیاز دارد؟، محدودیت زمانی آگاهی، مدت زمان در آستانه کسالت، آیا آگاهی وابسته به زبان است؟ و... تشکیل شده است. این کتاب بحثی طولانی را در زمینه مفهوم آگاهی و رابطه آن با تجربه زمانی مطرح میکند و به مساله آگاهی زمان بر اساس علم اعصاب میپردازد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مرزهای آگاهی
در این کتاب مولف در رابطه با مفهوم زمان و اینکه زمان چگونه یافت می گردد مطالب زیر را بررسی می شود:
1_مفهوم همزمانی و اینکه حسهای مختلف ما ادراکات مختلفی از همزمانی دارند(به طور مثال حسهای شنوایی و بینایی)
2_زمان لازم برای درک رویداد مستقل
3_توانایی تشکیل توالی رویدادها و ارتباط آن با ساعت مغزی
4_ وحدت بخشی به ادراکات در یک گشتالت حال که حدود سه ثاینه طول می کشد و نقد سخن کانت در اینکه زمان فقط بر اساس همزمانی و توالی قابل اداراک است.
5_قانون روانشناسان گشتالتی که معتقدند که هر چیزی که به آگاهی در می آید به صورت به هم پیوسته است(کل) و شناخت به هیچ هرج و مرجی اجازه ورود نمی دهد.(تجربه زمان حال)صفحه 86
6_تجربه مدت زمان و پارامترهایی از قبیل اینکه شرکت فعالانه گذشت زمان را سریعتر نشان می دهد(زمان کوتاهتر می شود)،هنگامی که موضوع یا رویداد مورد علاقه ماست زمان کوتاهتر است(مثلا مسافرت)،
7_تناقضی که در گذشت زمان وجود دارد با نقل این سخن توماس مان:
درباره کسالت و ملال تصورات نادرست بسیاری شایع است.در مجموع گمان می کنند که جالب بودن و تازگی "محتوای" زمان را می راند یعنی کوتاه می کند،حا آنکه یکنواختی و خلا گردش زمان را دشوار می کند و از رفتن بازش می دارد.
این نظر مصداق قطعی و حتمی ندارد.خلا و یکنواختی ممکن است لحظه و زمان را کش دهد و تمدید کند،ولی هرگاه زمان را در ابعاد بزرگ و بزرگتر در نظر بگیریم،حتی کوتاهش هم می کند و تا سر حد نابودی می راند،از سوی دیگر محتوای سر شار و جالب به خوبی امکان دارد ساعت و حتی روز را کوتاه کند و سبکبال بپراند اما در اندازه بزرگ به گردش زمان وسعت و وزن و استحکام می بخشد چندان که سالهای پر حادثه بسیار کند می گذرند تا آن سالهای تهی سبک مایه که به وزش باد به پرواز در می آیند.صفحه 108(اشاره به کیفیت زمان و مثالی که از عمر طولانی تر چهل ساله ای نسبت به هشتاد ساله می نماید و شعر مولانا:
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه جز تو پاک نیست)
8_نقش حافظه و تاثیر مهم آن در مفهوم مدت زمان.و نتیجه ای بسیار جالی که از آن گرفته می شود:
از این تفکرات نقطه نظرهایی برای نظم و ترتیب در طبیعت اتخاذ می گردد:
حافظه فقط وقتی معنی دار است که دنیا کاملا نامشخص نیست،و به عبارت دیگر در دنیا هرج و مرج نیست.به عبارت دیگر در یک "سیستم بسته"،به دلیل نبود ارتباط با موقعیت های گذشته حافظه اصلا نمی تواند تکوین یابد و نتیجتا هیچ تجربه زمانی به وجود نخواهد آمد.
9_نقش ارزیابی های عاطفی در آزادی انسانی و محدودیت ادراکات ارگانیکی(محدودیت حیوان ناطق از همه نظر حسی،ادراکی،طبقه بندی و ...)
10_اشاره به اینکه صحبت میان انسانهای علاقه مند به یکدیگر می تواند خلاقانه باشد(مربوط به ناخودآگاه و از دیدگاه ما ارادت)
نکته جالب توجه اینکه بر اساس آزمایشات تجربی انجام شده تجربه زمان حال به "حداکثر حدود سه ثانیه"در انسان محدود می شود و طبیعتا خواننده می تواند این تصور را داشته باشد که اگر بتوان این مدت را به روشی افزایش داد چقدر مفاهیمی نظیر گذشته وآینده دچار تغییر می شوند.
ضمنا اینکه کجای مغز انسان مسئولیت وحدت بخشی به ادراکات بسیار متعدد و متنوع مختلف حسی،عاطفی،طبقه بندی و ... را دارد و تشکیل یک گشتالت حال را دارد مسئله ای است نا مشخص:
با تصور مکان های مجزا برای کارکردها،در حالی که در محدوده این قسمتها ارتباط مستقیم میان فعالیت سلولهای مغزی و ادراکات به نظر می رسد که وجود دارد(در صفحات پیشین موارد مختلف اثبات شده)،ما الزما به مسئله جالبی بر می خوریم که تمام محققان در زمینه مغز را اشفته کرده و برای آن تا به حال فقط حدسیات ارائه شده.
کجا دوباره همه چیز با هم ترکیب می گردد،هنگامی که قبلا توسط مغز از هم جدا می شود؟
صفحه 179
یکی از پاسخها روان(روح یا نفس یا دل یا قلب و ....) است که سر کارل پوپر در کتاب "خود و مغزش" به آن پرداخته.
متشکرم دوست گرامی کتابناکی khar tu khar 8-)
امیدوارم این کتاب بتواند بمن کمک کند . مدتها دنبال یک همچین کتابی بودم ( محدودیت زمانی آگاهی )و آیا اعصاب در این کار دخیل هست یا نه ؟