وزارت ترس
نویسنده:
گراهام گرین
مترجم:
پرویز داریوش
امتیاز دهید
282 صفحه
✔️ «وزارت ترس» رمانی پلیسی از نویسنده معروف و پرکار انگلیسی، گراهام گرین است که در لیست ۱۰۰ رمان برتر قرن به انتخاب دانیل برت نیز قرار دارد.
آرتور، مردی که تازه از بیمارستان روانی مرخص شده، در حال رفتن به خانه است که یک گاردنپارتی توجهش را جلب میکند، به آنجا میرود و در یک مسابقه برنده یک کیک میشود، اما درواقع اشتباهی رخ داده است و او نباید برنده کیک میشد زیرا این کیک پیام بخصوصی برای یک شخص خاص دارد. افراد سازمانی که پشت این گاردنپارتی است برآن میشوند تا کیک را پس بگیرند اما آرتور حاضر نمیشود آن را پس بدهد و همین موضوع جنگ و گریزهای بعدی را به وجود میآورد.
گزیده ای از کتاب:
در گاردنپارتی چیزی آنچنان وسوسهانگیز و مقاومتناپذیر وجود داشت که توجه بیچونوچرای آرتور رو را به خود جلب میکرد. غرش آوای دستهی موزیک و صدای تَقتَق توپهای چوبییی که به نارگیلها میخوردند او را به صیدی بیاراده و دستوپابسته تبدیل میکرد. البته آن سال، به خاطر وقوع جنگی که هنوز هم ادامه داشت، نارگیل نایاب بود: آثار این جنگ را میشد از فاصلههای نامرتبی که بین خانههای خیابان بلومزبری به وجود آمده بود، دید ــ دودکش مسطحی در نیمهی بالای یک دیوار که شبیه دودکش نقاشیشده روی یک خانهی عروسکی بیارزش بود و کلّی آینه و کاغذدیواری سبز و از آن طرف نبش بعدازظهر آفتابی صدای خشخش روفتن خردهشیشهها، مثل صدای برخورد موجهای خستهی دریا روی ساحلی سنگلاخی. با اینهمه میدان با پرچمهای کشورهای مستقل و تودهای از پارچههای رنگارنگ، که پیدا بود کسی از زمان جشنهای آزادی حفظشان کرده، برای ایجاد فضایی شاد، منتهای سعیاش را کرده بود. آرتور رو مشتاقانه به نردهها نگاه کرد ــ نردههایی که هنوز بیآنکه از بمبارانها آسیبی دیده باشند برپا بودند. گاردنپارتی او را درست همچون معصومیت، معصومیتی که با کودکی، با باغچهی خانهی کشیشی، و دخترانی در لباسهای سفید تابستانی و عطر پرچینهای پوشیده از گیاه و امنیت درآمیخته بود، به خود جلب میکرد...
بیشتر
✔️ «وزارت ترس» رمانی پلیسی از نویسنده معروف و پرکار انگلیسی، گراهام گرین است که در لیست ۱۰۰ رمان برتر قرن به انتخاب دانیل برت نیز قرار دارد.
آرتور، مردی که تازه از بیمارستان روانی مرخص شده، در حال رفتن به خانه است که یک گاردنپارتی توجهش را جلب میکند، به آنجا میرود و در یک مسابقه برنده یک کیک میشود، اما درواقع اشتباهی رخ داده است و او نباید برنده کیک میشد زیرا این کیک پیام بخصوصی برای یک شخص خاص دارد. افراد سازمانی که پشت این گاردنپارتی است برآن میشوند تا کیک را پس بگیرند اما آرتور حاضر نمیشود آن را پس بدهد و همین موضوع جنگ و گریزهای بعدی را به وجود میآورد.
گزیده ای از کتاب:
در گاردنپارتی چیزی آنچنان وسوسهانگیز و مقاومتناپذیر وجود داشت که توجه بیچونوچرای آرتور رو را به خود جلب میکرد. غرش آوای دستهی موزیک و صدای تَقتَق توپهای چوبییی که به نارگیلها میخوردند او را به صیدی بیاراده و دستوپابسته تبدیل میکرد. البته آن سال، به خاطر وقوع جنگی که هنوز هم ادامه داشت، نارگیل نایاب بود: آثار این جنگ را میشد از فاصلههای نامرتبی که بین خانههای خیابان بلومزبری به وجود آمده بود، دید ــ دودکش مسطحی در نیمهی بالای یک دیوار که شبیه دودکش نقاشیشده روی یک خانهی عروسکی بیارزش بود و کلّی آینه و کاغذدیواری سبز و از آن طرف نبش بعدازظهر آفتابی صدای خشخش روفتن خردهشیشهها، مثل صدای برخورد موجهای خستهی دریا روی ساحلی سنگلاخی. با اینهمه میدان با پرچمهای کشورهای مستقل و تودهای از پارچههای رنگارنگ، که پیدا بود کسی از زمان جشنهای آزادی حفظشان کرده، برای ایجاد فضایی شاد، منتهای سعیاش را کرده بود. آرتور رو مشتاقانه به نردهها نگاه کرد ــ نردههایی که هنوز بیآنکه از بمبارانها آسیبی دیده باشند برپا بودند. گاردنپارتی او را درست همچون معصومیت، معصومیتی که با کودکی، با باغچهی خانهی کشیشی، و دخترانی در لباسهای سفید تابستانی و عطر پرچینهای پوشیده از گیاه و امنیت درآمیخته بود، به خود جلب میکرد...
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/12/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی وزارت ترس
Ministry of Fear
وزارت ترس
فیلمنامه: استون میلر (بر اساس داستانی از گراهام گرین)
کارگردان: فریتس لانگ
فیلمبردار: هنری شارپ
بازیگران: ری میلاند – مارجری رینولدز – دان دوریا – هیلاری بروک – پرسی وارام
موزیک: میکلوش روشا – ویکتور یانگ
۱۹۴۴ پارامونت – سیاه و سفید - ۸۶ دقیقه
در کوران جنگجهانیدوم، استفاننیل(میلاند) که از آسایشگاه بیماران روانی ترخیص شده، در گردابی از آشوب و دسیسه گرفتار میآید و رویاروی شماری از جاسوسان نازی قرار میگیرد که در لندن فعالیتهای تروریستی انجام میدهند...
استفان کمی دیر درمییابد که نباید چیزی را باور کند. وصف کابوسگونۀ لانگ از عرصۀ زندگی زیر بمباران بیامان چنان دهشتانگیز است که ماندن در تیمارستان پسندیدهتر از پرسهزدن در شهر بهنظرمیرسد. از دید استفان هیچ پدیدهای - از شخصیتها گرفته تا زمان و مکان و اشیاء - آن چیزی نیست که انتظار میرود باشد.
از سکانس های بهیادماندنی فیلم میتوان به کوپۀ قطار اشاره کرد که پیرمرد نابینانما سربزنگاه با چوبدست بر سر میلاند میکوبد و با چالاکی شگفتآوری میگریزد؛ عصایی که در یک دَم کارکرد چماق را پیدا میکند. از دیگر نماهای فراموش نشدنی فیلم صحنهایست که دان دوریا با یک قیچی
بزرگ – شبیه قمه - شماره تلفن میگیرد (بجای بکارگیری انگشت نشانه). دوریا سهبار در سهنقشِ بهظاهر گوناگون زهر خود را در کام استفان
مینشاند. او حتی دو بار میمیرد! این حالوهوای مالیخولیایی نشانۀ گرایش لانگ از اکسپرسیونیسم محض به آمیختهای از اکسپرسیونیسم و
سوررآلیسم بوده است.
او در طول عمر طولانیش در غالب معرکههای سیاسی و انقلابی گوشه و کنار جهان حاضر و ناظر بود و ماجراهای داستانهایش عمدتاً در متن همین وقایع قرن بیستم میگذرد، آثاری که ابهامات انسان نوین در این دنیای ناآرام را مینماید. این کتاب یکی از آثار ادبی برجستهٔ جهان است. (خلاصه :آرتور رو در حال رفتن به خانه است که جذب یک گاردن پارتی می شود و در آنجا برنده یک کیک می شود که در حقیقت نباید می شد چون این کیک پیام ویژه ای برای شخص به خصوصی دارد افراد سازمان بسیج می شوند تا کیک را پس بگیرند اما آرتور حاضر نمی شود و همین امر سبب جنگ و گریزهای بدی و کشیده شدن آرتور به ماجرا می شود .)