رسته‌ها
بهار را باور کن
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 797 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 797 رای
این دفتر شامل 32 شعر میباشد

در ۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۰۵ در تهران متولد شد. پدر و مادر او هر دو از ادبیات و شعر سررشته داشتند و پدربزرگ مادری او میرزا جوادخان مؤتمن‌الممالک از شاعران روزگار ناصری بود.
مشیری دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در مشهد و تهران به پایان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت، اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه روزنامه‌نگاری داشت از همان جوانی وارد فعالیت مطبوعاتی در زمینه خبرنگاری و نویسندگی شد و بیش از سی سال در این حوزه کار کرد.
مشیری سالها عضویت هیات تحریریه مجلات سخن، روشنفکر، سپید و سیاه و چند نشریه دیگر را داشت. از سال ۱۳۲۴ در وزارت پست و تلگراف و تلفن و سپس شرکت مخابرات ایران مشغول به کار بود و در سال ۱۳۵۷ بازنشسته شد.
او در سال ۱۳۳۳ با خانم اقبال اخوان ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نام‌های بابک و بهار از او به یادگار مانده‌است.
مشیری سال‌ها از بیماری رنج می‌برد و در بامداد روز جمعه ۳ آبان ماه ۱۳۷۹ خورشیدی در سن ۷۴ سالگی درگذشت.
[ویرایش]دفترهای شعر

۱۳۳۴ تشنه طوفان
۱۳۳۵ گناه دریا
۱۳۳۷ نایافته
۱۳۴۰ ابر
۱۳۴۵ ابر و کوچه
۱۳۴۷ بهار را باور کن
۱۳۴۷ پرواز با خورشید
۱۳۵۶ از خاموشی
۱۳۴۹ برگزیده شعرها
۱۳۶۴ گزینه اشعار
۱۳۶۵ مروارید مهر
۱۳۶۷ آه باران
۱۳۶۹ سه دفتر
۱۳۷۱ از دیار آشتی
۱۳۷۲ با پنج سخن‌سرا
۱۳۷۴ لحظه‌ها و احساس
۱۳۷۸ آواز آن پرنده غمگین
۱۳۷۹ تا صبح تابناک اهورایی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
42
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1386/07/20

کتاب‌های مرتبط

برگ برگ احساس
برگ برگ احساس
0 امتیاز
از 0 رای
بارورتر از بهار
بارورتر از بهار
4.2 امتیاز
از 5 رای
همان که خودت می دانی!
همان که خودت می دانی!
3.6 امتیاز
از 9 رای
تیک تاک بی پروا
تیک تاک بی پروا
4.5 امتیاز
از 4 رای
پیکر عریان واژگان
پیکر عریان واژگان
3 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بهار را باور کن

تعداد دیدگاه‌ها:
35
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن خواهی برایت آن بماند
بپایت ثروتی افزون بریزد
که چشم دشمنت حیران بماند
تنت سالم سرایت سبز باشد
برایت زندگی آسان بماند
تمام فصل سالت عید باشد
چراغ خانه ات تابان بماند
ممنون از تنکمانی عزیز که تبریک گفتن و چه کتاب خوبی هم انتخاب کردن از استاد مشیری!
من هم نوروز رو تبریک میگم به تمام دوستانی که اسمشونو بردید به علاوه سایر دوستان:
نیوشا،باران،آتش،sadaf zakhari،اتیفرد،خلیفه شب،mr ali،labbasian،rain rainy،sarina،asal 2012،
سال نو مبارک
بهار را باور کن
باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها
برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خاک چه کرد
هیچ یادت هست
توی
تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چهکرد
هیچ یادت هست
حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتاگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن

پیشاپیش عید باستانی وطنمان ایران را به همه دوستان عزیز و کار بران محترم کتابناک تبریک میگوییم ... به امید آن روزی که تمامی ما آدمها با هر عقیده و تفکر و سلیقه" کیلر ، من ، تردید ، مسعود،سی آر تی ، ملا ، پرشین ، سعید، ساگارو ،نوبلمن ،کبیر اندر کبیر و.....و خانمها که همیشه مقدمه بودند و هستند که بنده دیگه اسم شخص خاصی نمیبرم ؛ و اگر هم اسم این دوستان و عزیزان را بردم به خاطر اینکه هر کدوم میتوانند نماینده قشری از افراد جامعه بودند و هستند و ....:x:x:xبا هم و در کنار هم با صلح و صفا زندگی بکنیم .. :x:x امیدوارم که هر شخصی آرزوی خوب و عالی که داره برآورده بشه:x:x
(( این دیدگاه بدلیل نگارش فینگلیش حذف گردید ))
[edit=aqanader]1391/12/29[/edit]
سلام بر همه
فریدون مشیری سلطان سهل و ممتنع گویی در شعر نو
حقیقتا بی همتا بود
خدایش بیامرزاد و روحش شاد
سیه چشمی به کارعشق استاد
به من درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
به جز او عالمی را بردم از یاد:x
مرسي خوب بود وباز هم تكرار مي كنم مخصوصا به خاطر اينكه اسكن شده نبود .تمام شعرهاي اين مجموعه هم شعر نوهستش كه من اگرچه دوست دارم ومي خونم ولي جزو طرفداران آن نيستم8-)
به قول سهراب
حوض نقاشی من بی ماهی است.
بهار را باور کن
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک