ژاک قضا و قدری و اربابش
نویسنده:
دنی دیدرو
مترجم:
مینو مشیری
امتیاز دهید
✔️ رمان «ژاک قضا و قدری و اربابش» را بسیاری اثری ضد رمان خواندهاند. نویسنده از همان آغاز رمان فضایی را خلق کرده که پیش از او کمتر در تاریخ رماننویسی رمان دیده شده است. کتاب نخستین بار در سال 1796 منتشر شد. دیدرو که در زمره ی بزرگترین نویسندگان عصر روشنگری قرار می گیرد، در این رمان چارچوب های رایج داستان نویسی در زمانه ی خود را به چالش کشید.
ژاک که به همراه ارباش در فرانسه در سفر است، به شکلی رفتار می کند که انگار واقعاً در دنیای شلوغ و غیرقابل پیش بینی اطرافش آزاد و رها است. در طول سفر این دو نفر، شخصیت های مختلفی به آن ها می پیوندند و داستان های ریز و درشت فراوانی روایت می شود که همین موضوع، دیدی جامع و کامل از جامعه ی قرن هجدهمی به مخاطب می بخشد. با این که به نظر می رسد ژاک همیشه مسیرش را خودش انتخاب می کند، اما او به این باور فلسفی معتقد می ماند: هر تصمیمی که ژاک می گیرد، هر چقدر هم که غیرقابل پیش بینی باشد، از پیش تعیین شده است.
بیشتر
ژاک که به همراه ارباش در فرانسه در سفر است، به شکلی رفتار می کند که انگار واقعاً در دنیای شلوغ و غیرقابل پیش بینی اطرافش آزاد و رها است. در طول سفر این دو نفر، شخصیت های مختلفی به آن ها می پیوندند و داستان های ریز و درشت فراوانی روایت می شود که همین موضوع، دیدی جامع و کامل از جامعه ی قرن هجدهمی به مخاطب می بخشد. با این که به نظر می رسد ژاک همیشه مسیرش را خودش انتخاب می کند، اما او به این باور فلسفی معتقد می ماند: هر تصمیمی که ژاک می گیرد، هر چقدر هم که غیرقابل پیش بینی باشد، از پیش تعیین شده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ژاک قضا و قدری و اربابش
مینو مشیری مترجم کتاب می گوید:
«این رمان پس از مرگ دنی دیدرو (از بزرگترین فیلسوفان و دانشمندان عصر روشنگری فرانسه و از اصحاب دائرة المعارف) منتشر شد و در میان تحسینگنندگان آن بزرگانی چون:
گوته، شیللر، هگل، مارکس، فروید، استاندال، بالزاک، بودلر و ژید بودند. در میان نویسندگان معاصر نیز میلان کوندرا رمان «ژاک قضا و قدری» را مسحور کننده توصیف می کند و با اقتباس از یک قصه از این اثر نمایشنامهای به نام ژاک و اربابش در سال 1975 مینویسد.
بر این باورم که 400 سال تاریخ رمان بدون \"ژاک قضا و قدری و اربابش\" کامل نیست. این یک رمان فلسفی به زبان طنز است که به مسئله جبر و اختیار میپردازد. اما ابداً یک رمان خشک فلسفی نیست. مشکل میتوان این اثر را در قالب خاصی گنجاند.
این لحن و فضا هرگز پیش از دیدرو در تاریخ رماننویسی دیده نشده است. نویسنده اطلاعات معمول را به خوانندهاش نمیدهد. او به مراتب از عصر خودش فراتر میرود و مرزهای سنتی میان مقولات مختلف اندیشه و دانش و مرزهای میان ژانرهای ادبی و شیوههای بیان را میشکند. در این نوشتار چند لایه دیدرو هوشیارانه با زبان طنز به تقلید معیارها و شگردهای معمول آثار تخیلی میپردازد تا آنها را به تمسخر بگیرد و نفی کند، به همین دلیل است که \"ژاک قضا و قدری و اربابش\" را یک ضد رمان خواندهاند.»
*چند سال پیش آوازه ی این رمان فلسفی طنز گونه را شنیدم،و بسیار دوست داشتم آن را بخوانم،چه خوب که الان دوباره چشمم به آن افتاد،از کبیر اندر کبیر عزیز بابت آپلود بسیار سپاسگزارم:x