رسته‌ها
پسر حاجی باباجان
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 61 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 61 رای
✔کتاب به صورت نمایش‌نامه بوده و در سه پرده و دو میان پرده به رشتهٔ تالیف درآمده است.

پسر حاجی باباجان، مانند دیگر کتاب‌های ایرج پزشکزاد بسیار ساده و روان نوشته شده است. شخصیت پردازی مناسب و بیان کامل واکنش‌های نسبت به وقایعی که اتفاق می‌افتد درست و مناسب بیان شده است. گرچه سال‌ها از نگارش اثر معروف دایی جان ناپلئون (کتاب) و سریالی با همین عنوان به نام دایی‌جان ناپلئون (مجموعه تلویزیونی) گذشته است اما در طول متن بارها و بارها می توان رنگ و بوی آن را در این کتاب نیز مشاهده کرد. حتی می توان به نوعی مشابه سازی نیز اشاره نمود.

کتاب به صورت نمایش‌نامه است. سه پرده و دو میان پرده. با چهار شخصیت:
جعفر: معروف به جف – بیست و دوساله با کمی لکنت زبان که بیشتر در بیان میم های اول مشکل دارد.
سیروس: سی و هشت ساله – مهندس
حاجی میرزا علی آقا: پدر جف – پنجاه و هفت هشت ساله
مینو: دختر جوان – بیست و شش هفت ساله
میس ناتالی: همان مینو با قیافه مبدل
صدای شاعر: الف. میم. پدیده

جعفر که عاشق مینوست ولی مینو به او محل نمی‌گذارد، تصمیم به خودکشی می‌گیرد و برای نوشتن نامه خداحافظی از دنیا و مینو که خیلی هم پرسوز و گداز باشد و شعری هم چاشنی آن باشد از شاعری به نام الف. میم. پدیده، و برای رساندن آن به دست مینو از سیروس کمک می‌گیرد. سیروس برای جلوگیری از خودکشی وی به نزد او می‌آید و به طوری که خود جعفر هم متوجه نمی‌شود، وی را منصرف می‌کند و برای این که جعفر پولی بدست آورد و کار و کاسبی راه بیاندازد، شاید کسانی چون مینو به او روی خوش نشان بدهند نقشه‌ای می‌کشد و حاجی میرزا علی آقا را که از خرید و فروش ملک در ایران به نان و نوایی رسیده را به آمریکا می‌کشانند و ...
پسر حاجی باباجان، چون سایر کتاب‌های این نویسنده بسیار مفرح است و روان و ساده. شخصیت ها کاملا معرفی می‌شوند و واکنش‌های آن‌ها نسبت به وقایعی که اتفاق می‌افتد، درست و بجاست. شخصیت حاجی میرزا علی آقا که از تلفن‌های او با تهران وی را می‌شناسیم نشان می‌دهد که پزشک‌زاد با این‌که خیلی سال است در خارج از کشور بوده است ولی این قشر تازه به دوران رسیده را بسیار خوب می‌شناسد.

زیباترین بخش کتاب به نظر جایی است که الف.میم. پدیده از پشت تلفن شعری را می‌خواند و جعفر آن را می‌نویسد. دو سه خطی از این گفتگو را با هم می‌خوانیم:
پدیده: عشق را سقراط وار...
جف – (درحال نوشتن) عشق را چی چی بار؟
پدیده: وار، نه بار. سقراط وار. سقراط حکیم نشنیدی؟
جف: چرا می‌می‌دانم. یک حکیم سقراط بود توی محله‌مان. ما بچه که بودیم (می‌خندد) بی انصاف هی فلوس و سولفات دوسود به نافمان می‌می‌بست.
پدیده: عشق را سقراط وار در جام نگاه تو سرکشیدیم.
جف: سرکشیدیم؟ مثل شربت؟
پدیده: آره. سر سطر، و ازلی ترین اندوهمان را با داغ سوگ سرود، سر سطر.
جف: با داغ چی چی رود؟
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
116
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1391/09/18

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
نجات یافته
نجات یافته
4 امتیاز
از 9 رای
جغد کور: پنج بازی
جغد کور: پنج بازی
4.3 امتیاز
از 3 رای
تمثال یا هر کسی مثل دیگری
تمثال یا هر کسی مثل دیگری
4.3 امتیاز
از 301 رای
ناگهان WC
ناگهان WC
3.6 امتیاز
از 7 رای
زن نیک سچوآن
زن نیک سچوآن
3.9 امتیاز
از 9 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی پسر حاجی باباجان

تعداد دیدگاه‌ها:
9
خاله زنکی و مثل برنامه های تلویزیونی.
:-)
دوستانی که هنوز موفق به دانلود این کتاب نشدند از google search کنند ، نتیجه خواهند گرفت.
موفق باشید:x
دااااااااااااااااااننننننننننننننننننننللللللللللللوووووووووووووووووودددددددددددددددد
دوستان اگرpdf کتاب پسر حاجی باباجان نوشته ایرج پزشک زاد رادارید برای ایمل من بفرستید آیادر تهران می توان نسخه کاغذی ان را یافت در صورت اطلاع راهنماییم کنید تشکر از لطف تمام دوستان کتابتاکی
[email protected]
من نمیتونم کتابو دانلود کنم ؟ چراااا؟
منم این کتاب رو خوندم بسیار زیبا و خوندنی،با زبانی ساده نوشته شده و در عین حال بسیار پر معنی
از خر تو خر عزیز بابت آپلود این اثر بسیار سپاسگزارم
پسر حاجی باباجان نام اثری طنز از طنزپرداز معروف ایران، ایرج پزشکزاد است که در تابستان سال ۱۳۸۷ خورشیدی توسط انتشارات پژوهه چاپ شده است. کتاب به صورت نمایش‌نامه بوده و در سه پرده و دو میان پرده به رشتهٔ تالیف درآمده است.
پسر حاجی باباجان، مانند دیگر کتاب‌های ایرج پزشکزاد بسیار ساده و روان نوشته شده است. شخصیت پردازی مناسب و بیان کامل واکنش‌های نسبت به وقایعی که اتفاق می‌افتد درست و مناسب بیان شده است. گرچه سال‌ها از نگارش اثر معروف دایی جان ناپلئون (کتاب) و سریالی با همین عنوان به نام دایی‌جان ناپلئون (مجموعه تلویزیونی) گذشته است اما در طول متن بارها و بارها می توان رنگ و بوی آن را در این کتاب نیز مشاهده کرد. حتی می توان به نوعی مشابه سازی نیز اشاره نمود.
جعفر مانند سعید نقطه آغازی و پایانی داستان و عاشق سینه چاک مینو است.
سیروس مانند اسدالله میرزا مردی اهل معاشرت با زن هاست که طبع شعری دارد و نقش محوری داستان را به دوش می کشد.
حاج میرزاعلی آقا مانند دایی جان مرد سن و سال داری است که غالب شوخی‌ها با دست اندازی او و عقایدش به پیش می رود.
مینو نیز مانند اختر یا زن شیرعلی با دلفریبی داستان را به پیش می برد و چشم نوازی می کند.
جعفر عاشق مینو است ولی مینو به او محل نمی‌گذارد و در نتیجه تصمیم به خودکشی می‌گیرد و برای نوشتن نامهٔ خداحافظی از دنیا و مینو که خیلی هم پرسوز و گداز باشد شعری هم چاشنی آن می کند. از شاعری به نام الف. میم. پدیده، استفاده کرده و برای رساندن آن به دست مینو از سیروس کمک می‌گیرد. سیروس برای جلوگیری از خودکشی وی به نزد او می‌آید و طوری که خود جعفر هم متوجه نمی‌شود، وی را منصرف می‌کند و برای این که جعفر پولی بدست آورد و کار و کاسبی راه بیاندازد، شاید کسانی چون مینو به او روی خوش نشان بدهند نقشه‌ای می‌کشد و حاجی میرزا علی آقا را که از خرید و فروش ملک در ایران به نان و نوایی رسیده را به آمریکا می‌کشانند و ...
زیباترین بخش کتاب به نظر من جایی است که الف.میم. پدیده از پشت تلفن شعری را می‌خواند و جعفر آن را می‌نویسد. دو سه خطی از این گفتگو را با هم می‌خوانیم:
پدیده: عشق را سقراط وار...
جف: (درحال نوشتن) عشق را چی چی بار؟
پدیده: وار، نه بار. سقراط وار. سقراط حکیم نشنیدی؟
جف: چرا می‌می‌دانم. یک حکیم سقراط بود توی محله‌مان. ما بچه که بودیم (می‌خندد) بی انصاف هی فلوس و سولفات دوسود به نافمان می‌می‌بست.
پدیده: عشق را سقراط وار در جام نگاه تو سرکشیدیم.
جف: سرکشیدیم؟ مثل شربت؟
پدیده: آره. سر سطر، و ازلی‌ترین اندوهمان را با داغ سوگ سرود، سر سطر.
جف: با داغ چی چی رود؟
قابل توجه مدیریت محترم سایت:هرگونه انتشاراین کتاب حتی درسایت ووبلاگ بایدبااجازه مؤلف وناشرباشه .درج درشناسنامه کتاب
پسر حاجی باباجان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک