نیم قرن با سیاوش قمیشی

خورشید از ما گرفتند...
شکر که شب ستاره پیداست...
از نگاه ما جرقه صدتا فانوس یک رویاست ...
من برای تو میخونم بهترین ترانه هارو...
دل دیوار بلرزون تازه کن خلوت مارو...
همه غصه بخون با من..توی این قفس بی مرز
لعنت بر چراغ سرخ و لعنت بر چراغ سبز............
من برای تو میخونم هنوزاز اینور دیوار ....
هرجای گریه که هستی خاطراهات نگهدار...
تو نمیدونی عزیزم حال و روزگار مارو..
توی ذهن آیینه بشمار تک تک حادثه هارو...
خورشید از ما گرفتند...
شکر که شب ستاره پیداست...

آقای قمیشی.....امپراطور خواننده ها....تا حالا که مبتذل نخونده......8-)

ای بازیگرگریه نکن ماهمه مون مثل همیم.. صبحها که از خواب پا میشیم .. نقاب به صورت میزنیم ..
یکی معلم میشه ، یکی میشه خونه به دوش.. یکی میشه ترانه ساز ، یکی میشه غزل فروش...
کهنه نقاب زندگی تا شب روی صورتها ماست، گریه های پشت نقاب مثل همیشه بیصداست...
هرکسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب ، از روی نوشته حرف نزن رهاشو از پیله خواب...
نقش یک دریچه رو روی میله ی قفس بکش برای یکبار که شده جای خودت نفس بکش...
کاش که میشد تو زندگی ما خودمون باشیمون بس، تنها برای یک نگاه ، حتی برای یک نفس...
تا کی به جای خودمون نقابمون حرف بزنه ، تا کی سکوت رج زدن نقش نمایش منه...
هرکسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب ، از روی نوشته حرف نزن رهاشو از پیله خواب...
نقش یک دریچه رو روی میله ی قفس بکش برای یکبار که شده جای خودت نفس بکش...
میخوام همین ترانه روی صحنه فریاد بزنم ، نقابم پاره کنم جای خودم داد بزنم...
((ای کاش من هم بتونم جای خودم ... خود خود واقعی باشم...))
سیاوش یکی از بهترین و برترین خواننده های هست که من تو عمرم دیدم و ترانه هاش به من چقدر ارامش میده ...

به نام بخشنده بزرگ
داور بر حق به نام خداوند ایثار و انصاف
من سالهاست که با اهنگ های سیاوش زندگی میکنم ارزوم این که یک روزی بتونم استاد و الگوی خودم تو موسیقی رو ببینم
به امید اون روز...

« ﺗﺮاﻧﻪ : ﻗﺮن ﻣﺎ
‫« آﻟﺒﻮم : ﺣﺎدﺛﻪ
‫« ﺧﻮاﻧﻨﺪه : ﺳﻴﺎوش ﻗﻤﻴﺸﻲ
‫« ﺗﺮاﻧﻪ ﺳﺮا : ﻣﺴﻌﻮد ﻓﺮدﻣﻨﺶ
‫« آﻫﻨﮕﺴﺎز : ﺳﻴﺎوش ﻗﻤﻴﺸﻲ
‫« ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻛﻨﻨﺪه : ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻘﺪ‪م
‫ﻗـﺮن ﻣﺎ ﺷـﺎﻋﺮ اﮔـﺮ داﺷﺖ، ﻫﻮا ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮد
‫ﺧﺎر ﻫﻢ ﻛﻤﺘﺮ ﻧﺒﻮد از ﮔﻞ، ﺑﺴﺎ ﮔﻞ ﺗﺮ ﺑﻮد
‫ﻗﺮن ﻣﺎ ﺷﺎﻋﺮ اﮔﺮ داﺷﺖ، ﻛﻪ
‫ﻛﺒﻮﺗﺮ ﺑﺎ ﻛﺒﻮﺗﺮ، ﺑﺎز ﺑﺎ ﺑﺎز ﻧﺒﻮد ﺷﻌﺎر ﭘﺮواز
‫وای ﺑﺮ ﻣﺎ ﻛﻪ ﺗﺼﻮر ﻛﺮدﻳﻢ ﻋﺸﻖ را ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺸﺖ
‫در ﭼﻨﻴﻦ ﻗﺮﻧﻲ ﻛﻪ داﻧﺶ ﺣﺎﻛﻢ اﺳﺖ
‫ﻋـﺸﻖ را از ﺻـﺤـﻨﻪ دور اﻧـﺪاﺧـﺘﻦ
‫دﻳـﻮاﻧﮕﻲ اﺳﺖ
‫درﻣﺎﻧﺪﮔﻲ اﺳﺖ
‫ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﻲ اﺳﺖ
‫ﻗـﺮن، ﻗـﺮن آﺗـﺶ ﻧﻴﺴﺖ
‫ﻗﺮنِ ﻳﻚ ﻫﻮای ﺗﺎزه اﺳﺖ
‫ﻓﻜﺮﻫﺎ را ﺷﺴﺘﺸﻮﻳﻲ ﻻزم اﺳﺖ
‫ﮔﻢ ﺷﺪﻳﻢ ﮔﺮ در ﻣﻴﺎن ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ
‫ﺟﺴﺘﺠﻮﻳﻲ ﻻزم اﺳﺖ
‫ﻧﺎزﻧﻴﻦ ﻫﺎ، از ﺳﻴﺎﻫﻲ ﺗﺎ ﺳﻔﻴﺪی را ﺳﻔﺮ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻨﻴﻢ

بذار یه حکایت از یک پرنده مهاجر که شده یه خاطره ،یک حادثه برای من ،براتون بگم.اون روزها توی جزیره مثل یک فرشته ی خوش خیال کنار پنجره پیخیال نشسته بودم و به سایه ی تاک و باغ بارون زده نگاه میکردم.زمزمه ی فرنگیس رو که در گوش عسل بانو داشت قصه ی گل و تگرگ رو تعریف میکرد میشنیدم.هوای خانه مان پر بود از عطر گلهای پونه.هنوز تنها و چشم انتظار به راه یک ایرونی که بیاد و منو از این دلتنگی نجات بده بودم.فصل پاییزی داشت به پایان میرسید و جنگل بدون ریشه و برگ شده بود.کلافه بلند شدم و پرسه زنان از خانه فاصله گرفتم.ناگهان از دور غریبه ایی را دیدم که در دستش شکوفه های کویری بود .او نزدیکتر شد و بدون هیچ نقابی خود را رسواترین عاشق خواند.یک مسافر که تنگ غروب با منی که غرقابه درد بودم قصه امیر عاشق را میخواند.مثل یک سراب بود.با دودلی به حرفهایش گوش دادم.تصور کن،هنوز هدیه ی او را دارم.ما با هم تا ستاره ها قدم زدیم و در کنار دریای مغرب به آرامش رسیدیدم.
گل من،حالا امروز فردای دیروزی است که تو قول دادی همیشه برایم نامه بنویسی.از وقتی تو بارون که رفتی ،من مثل یک دیونه شدم.چشمانم همیشه خواب بارون رو میبینه.پرنده های قفسی ام دیگر آواز نمیخوانند.طفلکی،قناری ام از غصه افسرده شده و در کنجی تنها نشسته.به تو گفتم اگر بری ،زندگی برام تلخ میشه و حاالا هر روز برام یک روز برفی شده.چه دردیست به بن بست رسیدن.گره ایی گم شده در زندگیم افتاده که توان پیدا کردن و باز کردنش را ندارم.راستی آخرین نامه ات،خاری شده بر چشمانم.با خواندنش هوای دلم ابری میشود .در چشمانم رگبار تند اشک است که اتفاق میافتد و سیل اشک است که خانه دلم را ویران میکند.راستی محبوب دشت دنبال خودت نگرد.تو در قلب منی.وقت دلتنگم به خود میگویم:نفس بکش.بلند،بلندتر.زیرا قلبم جایگاه اوست.میخواهم روزی که برگشتی قلبم هنوز هم بتپد و تو نیز حضورت را در قلبم ببینی.از تو میخواهم فقط با من باشی و همیشه به یاد من باشی.
امضاء:قاب شیشه ایی

چقدر خوب مینوسی واقعا عاشقانه و عارفانه بخصوص اونجا که میگه
ل من،حالا امروز فردای دیروزی است که تو قول دادی همیشه برایم نامه بنویسی.از وقتی تو بارون که رفتی ،من مثل یک دیونه شدم.چشمانم همیشه خواب بارون رو میبینه.پرنده های قفسی ام دیگر آواز نمیخوانند.

قصه من و غم تو ، قصه گل و تگرگه
ترس بی تو زنده بودن ترس لحظه های مرگه
ای برای با تو بودن باید از بودن گذشتن
سر به بیداری گرفته،ذهن خواب آلوده من
همیشه میون قاب خالیه درهای بسته
طرح اندام قشنگت،پاک و رویایی نشسته
کاش میشد چشام ببینن،طرح اندام تو داره
زنده میشه،جون میگیره،پا توی اتاق میذاره
خیلی ممنون از این شعر زیبا

بی سرزمین تر از باد... واقعا ترانه های یغما گلرویی با صدای سیاوش ترکیب خوبی از آب در می آید.

همه ما میدونیم آلبوم نقاب اگه بهترین نباشه یکی از بهترین های موسیقی شرقیه(دریای مشرق)
در آلبوم نقاب "اروین خاچیکیان" ایرانی خیلی از تنظیم ها و کارای کیبورد رو انجام داد و نقاب، نقاب شد!
گردش روزگار و گذشت زمان منو به ساحلی زیبا در دریای راک و متال(دریای مغرب) رسوند(که این دریا فقط شاه ماهی داره!)
و من تونستم ستاره دریای مغرب رو پیدا کنم و اون کسی نیست جز SERJ TANKIAN
و اما نکته اینجاست که چرا؟؟؟واقعا چرا؟
چرا الآن دقیقا "اروین خاچیکیان" باید یکی از اعضای اصلی گروه سرج باشه؟!!!!!
به فراطبیعی اعتقاد ندارم ولی نمیتونم سیر تحولات موسیقیایی خودم رو به رویدادهای طبیعی مرتبط بدونم!!
و از همه ی اینها شگفت انگیز تر کلیپ جدید serj هست که دقیقا روی دیگری از کلیپ تصور کن استاده..اینجا میتونید بدانلودیدش:
http://de.rockdl.net/video/1391/01/Serj%20Tankian%20-%20Harakiri%20(1080p).RockDL.zip
من که مبهوتم!! شایدم من مجنونیمو خونه خرابی عالمی داره!
:((

سلام بر روح والای بزرگ مرد تاریخ موسیقی ایران و همچنین تنها کسی که صداش از کودکی همیشه همراه من بوده
درود بر استاد بزرگ شعر و موسیقی و حنجره ی تکرار نشدنی
8-)8-)8-)
:x:x:x
:-*:-*:-*