تکامل و رفتار انسان
نویسنده:
جان کارترایت
مترجم:
بهزاد سروری خراشاد
امتیاز دهید
.
ترجمه ای از کتاب :Evolution and Human Behaviour
این کتاب به دنبال به کار گیری ایده های داروینی در اندیشه ، احساس و رفتار انسان هاست.
لازم به یادآوری است ، از آنجا که گفتمان غالب امروز دنیای رفتارشناسی و روان شناسی ، درآمیختن با نیروهای زیست شناختی (به طور خاص داروینیسم)است و کمتر دانشگاه معتبری را می توان یافت که مباحث روان شناختی تکاملی در آن تدریس و یا به بحث گذاشته نشود ، طرح این موضوع در محافل علمی وطنی بسیار ضروری به نظر می رسد.
این کتاب میتواند مرجعی باشد برای دانشجویان رشته هایی که رویکرد تکاملی به رفتار در انها از اهمییت ویژه ای برخوردار است، مانند : اکولوژی رفتاری انسان ، سوسیوبیلوژی، روان شناسی تکاملی ، انسان شناسی زیستی ، اتولوژی انسانی و ... .
ولی با توجه به اینکه داروینیسم به نیروی قدرتمندی در شکل دادن به برنامه ی کار اندیشه ی ما تبدیل شده است، این کتاب میتواند برای هر آن کسی که مشتاق مطالعه ی تاثیر ایده های علمی بر جایگاه آدمی است ، جذاب و بسیار گیرا باشد.
مطمعنا مطالعه این کتاب که مبحث تکامل را خصوصا از دیدگاه رفتارشناسی بررسی کرده ، میتواند تاثیر بسیاری در طرز تفکر و اندیشه و روش زندگی و رفتارهایی که از خود بروز میدهیم داشته باشد و میتواند زندگی شما را دگرگون کند.
در طول 30 سال گذشته ، تصویر نظریه ی تکاملی بسیار تغییر کرده است. از چیزی که زمانی با فسیل هل، انقراض ، استخوان ها ، و موزه های خاک گرفته در اذهان مردم نقش بسته بود ، به مجموعه ی پویایی از ایده ها درآمده، با ساختاری جدید ، که نوید آن می دهد که خودانگاره ی ما را در دور دوم تغییر دهد.
داروینیسم پیشاهنگ آن پرسش هایی است که می توانیم بپرسیم و پاسخ هایی که میتوانیم بدهیم.
چرا مردان ، به طور متوسط ، بلندتر از زنان هستند؟
چرا هرزه نگاری بیشتر برای ارضای نیاز مردان است؟
چرا مردم بخش زیادی از وقتشان را به غیبت کردن می گذرانند؟
چرا زنان از زمان تخمک گذاری خود اطلاعی ندارند؟
چرا طلاق های زودهنگام بیشتر از سوی زنان ، و طلاق های دیرهنگام از سوی مردان صورت می پذیرد؟
چرا تعداد پسرها و دخترهایی که به دنیا می آیند تقریبا برابر است؟
چرا انسانها ازدواج میکنند؟
این ها جز مشتی از خروار پرسشی که داروینیسم مدرن بدان می پردازد ، نیست.
در سطح عمیقتر ، داروینیسم موضوعات بنیادی تری را به بحث میگیرد نظیر خاستگاه تولید مثل جنسی ، الگوهای خشونت در خانواده ها ، وجود رفتار فداکارانه ، رفتار آمیزشی مردان و زنان ، آنچه که جنس ها در یکدیگر جذاب می یابند ، پدیده ی آگاهی ، ارتباط میان ژن ها و فرهنگ و غیره.
بسیاری از مردم به علت زمینه های ایدئولوژیک از اتخاذ یک رویکرد زیست شناختی در رویارویی با این مباحث سرباز میزنند، و گاهی اوقات به نظر می رسد قول آن بانوی ویکتوریایی ، بانو اشلی ، را می پسندند که امیدوار بود ایده های داروین درست نباشند یا اگر درست هستند ، دست کم همگانی نشوند.اما پیشرفت ایده ها را نمیتوان بازداشت ،و اندیشه ی تکاملی همچنان در عمق روان آدمی نفوذ می کند،
ما ناچاریم یکبار دیگر آنچه را که معنای انسان بودن است ارزیابی کنیم.
داروینیسم نظریه ای برای همه چیز نیست اما بسیار نزدیک به آن است.تصور می کنم ، داروین به خود خواهد بالید که فیزیکدانانی که در زمان او اشتیاقی به قبول اهمییت تکامل نداشتند ، امروزه برآنند تا با به کار گیری عقاید او پیرامون انتخاب طبیعی ، کائنات چندگانه ای را که با انتخاب طبیعی بقا یافتند ، به خاطر آورند.
بیشتر
ترجمه ای از کتاب :Evolution and Human Behaviour
این کتاب به دنبال به کار گیری ایده های داروینی در اندیشه ، احساس و رفتار انسان هاست.
لازم به یادآوری است ، از آنجا که گفتمان غالب امروز دنیای رفتارشناسی و روان شناسی ، درآمیختن با نیروهای زیست شناختی (به طور خاص داروینیسم)است و کمتر دانشگاه معتبری را می توان یافت که مباحث روان شناختی تکاملی در آن تدریس و یا به بحث گذاشته نشود ، طرح این موضوع در محافل علمی وطنی بسیار ضروری به نظر می رسد.
این کتاب میتواند مرجعی باشد برای دانشجویان رشته هایی که رویکرد تکاملی به رفتار در انها از اهمییت ویژه ای برخوردار است، مانند : اکولوژی رفتاری انسان ، سوسیوبیلوژی، روان شناسی تکاملی ، انسان شناسی زیستی ، اتولوژی انسانی و ... .
ولی با توجه به اینکه داروینیسم به نیروی قدرتمندی در شکل دادن به برنامه ی کار اندیشه ی ما تبدیل شده است، این کتاب میتواند برای هر آن کسی که مشتاق مطالعه ی تاثیر ایده های علمی بر جایگاه آدمی است ، جذاب و بسیار گیرا باشد.
مطمعنا مطالعه این کتاب که مبحث تکامل را خصوصا از دیدگاه رفتارشناسی بررسی کرده ، میتواند تاثیر بسیاری در طرز تفکر و اندیشه و روش زندگی و رفتارهایی که از خود بروز میدهیم داشته باشد و میتواند زندگی شما را دگرگون کند.
در طول 30 سال گذشته ، تصویر نظریه ی تکاملی بسیار تغییر کرده است. از چیزی که زمانی با فسیل هل، انقراض ، استخوان ها ، و موزه های خاک گرفته در اذهان مردم نقش بسته بود ، به مجموعه ی پویایی از ایده ها درآمده، با ساختاری جدید ، که نوید آن می دهد که خودانگاره ی ما را در دور دوم تغییر دهد.
داروینیسم پیشاهنگ آن پرسش هایی است که می توانیم بپرسیم و پاسخ هایی که میتوانیم بدهیم.
چرا مردان ، به طور متوسط ، بلندتر از زنان هستند؟
چرا هرزه نگاری بیشتر برای ارضای نیاز مردان است؟
چرا مردم بخش زیادی از وقتشان را به غیبت کردن می گذرانند؟
چرا زنان از زمان تخمک گذاری خود اطلاعی ندارند؟
چرا طلاق های زودهنگام بیشتر از سوی زنان ، و طلاق های دیرهنگام از سوی مردان صورت می پذیرد؟
چرا تعداد پسرها و دخترهایی که به دنیا می آیند تقریبا برابر است؟
چرا انسانها ازدواج میکنند؟
این ها جز مشتی از خروار پرسشی که داروینیسم مدرن بدان می پردازد ، نیست.
در سطح عمیقتر ، داروینیسم موضوعات بنیادی تری را به بحث میگیرد نظیر خاستگاه تولید مثل جنسی ، الگوهای خشونت در خانواده ها ، وجود رفتار فداکارانه ، رفتار آمیزشی مردان و زنان ، آنچه که جنس ها در یکدیگر جذاب می یابند ، پدیده ی آگاهی ، ارتباط میان ژن ها و فرهنگ و غیره.
بسیاری از مردم به علت زمینه های ایدئولوژیک از اتخاذ یک رویکرد زیست شناختی در رویارویی با این مباحث سرباز میزنند، و گاهی اوقات به نظر می رسد قول آن بانوی ویکتوریایی ، بانو اشلی ، را می پسندند که امیدوار بود ایده های داروین درست نباشند یا اگر درست هستند ، دست کم همگانی نشوند.اما پیشرفت ایده ها را نمیتوان بازداشت ،و اندیشه ی تکاملی همچنان در عمق روان آدمی نفوذ می کند،
ما ناچاریم یکبار دیگر آنچه را که معنای انسان بودن است ارزیابی کنیم.
داروینیسم نظریه ای برای همه چیز نیست اما بسیار نزدیک به آن است.تصور می کنم ، داروین به خود خواهد بالید که فیزیکدانانی که در زمان او اشتیاقی به قبول اهمییت تکامل نداشتند ، امروزه برآنند تا با به کار گیری عقاید او پیرامون انتخاب طبیعی ، کائنات چندگانه ای را که با انتخاب طبیعی بقا یافتند ، به خاطر آورند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تکامل و رفتار انسان
در سال 1958، زمانی که صدمین میمون به این رفتار جدید روی آورد، دانشمندان جزیرهای در سیصد مایلی نیز گزارش دادند که میمونهای آن جزیره نیز شروع به شستن سیبزمینیها کردهاند!! هیچ ارتباطی میان این جزایر نبود و کسی میمونی را از جزیرهای به جزیره ی دیگر نبرده بود!
تعمیم نتایج این تحقیق میگوید زمانی که سطح جدید آگاهی میان تعداد معینی از افراد ایجاد شود و به طور چشمگیر و معنیدار رفتارشان تغییر کند، آگاهی بدون ارتباط مستقیم به دیگران منتقل می شود. هر آگاهی فردی به آگاهی جمعی مرتبط است.
گاهی به دنیای اطرافمان نگاه میکنیم و از اینکه نمیتوانیم تاثیر مثبت و چشمگیری در بهبود آن داشته باشیم، احساس کوچکی میکنیم. اما اگر اعضای گونهی خاصی از حیوانات به طریقی با هم در ارتباط باشند، به احتمال زیاد انسانها نیز میتوانند به وسیله ی همین نیرو با هم ارتباط پیدا کنند.
تفکر همسو و مشترک، نیروی بزرگی دارد و میتوان از آن در مسیر مثبت و سازنده استفاده نمود. شعور جمعی از یک سو، انسان را متوجه قدرت شگفت انگیز و میزان تاثیرگذاری وی بر کل جهان هستی می کند و از دیگرسو مسئولیت بزرگ او را در قبال خانواده ی بزرگ بشری نمایان می سازد. زیرا دایره ی نفوذ افکار و اعمال انسان فقط محدود به زندگی شخصی او نمی شود و بر شرایط و اتفاقاتی که زاییده ی شعور جمعی است اثر می گذارد.
روبرت شلدریک زیست شناس مشهور در کتاب علم جدید حیات، نظریهای براساس شواهد علمی و تجربیات متعدد ارائه میکند : حافظه و شعور انسان تنها در مغزش ذخیره نمیشود بلکه چیزی به نام "شعور جمعی" نیز وجود دارد. اساس فلسفه روبرت شلدریک بر این پایه استوار است که تمام موجوداتی که در یک رده و گونه خاص قرار دارند، توسط یک حوزه ی مورفوژنتیکی که بسیار شبیه یک حوزه مغناطیس است احاطه شده اند و به نحوی با یکدیگر در ارتباطند.
خلاصه با تعمیم نتایج آزمون "صدمین میمون" و براساس این نظریه، اگر تعدادی از انسانها همراه و همدل بر اندیشه و سطحی از آگاهی تمرکز کنند، میتوانند آن اندیشه را به دیگر همنوعان خود انتقال دهند. میتوانیم با همدلی و تمرکز بر افکار پاک و مثبت، انرژی خود را در مسیر نیکی و خرد ، همسو و هدایت نماییم. نیروی حال نیز چنین است که مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد!! آگاهی بنیان رهایی است.[/quote]
طبق این یظریه انسان هایی که در قبیله های بدوی در آمازون یا آفریقا زندگی میکنن باید مثل انسان های شهر نیشین باشن. ولی میبینم که اون ها حتی از تمدن های دوره کشاورزی هم عقب تر هستن.
[edit=گیلدخت]1392/12/27[/edit]
در سال 1958، زمانی که صدمین میمون به این رفتار جدید روی آورد، دانشمندان جزیرهای در سیصد مایلی نیز گزارش دادند که میمونهای آن جزیره نیز شروع به شستن سیبزمینیها کردهاند!! هیچ ارتباطی میان این جزایر نبود و کسی میمونی را از جزیرهای به جزیره ی دیگر نبرده بود!
تعمیم نتایج این تحقیق میگوید زمانی که سطح جدید آگاهی میان تعداد معینی از افراد ایجاد شود و به طور چشمگیر و معنیدار رفتارشان تغییر کند، آگاهی بدون ارتباط مستقیم به دیگران منتقل می شود. هر آگاهی فردی به آگاهی جمعی مرتبط است.
گاهی به دنیای اطرافمان نگاه میکنیم و از اینکه نمیتوانیم تاثیر مثبت و چشمگیری در بهبود آن داشته باشیم، احساس کوچکی میکنیم. اما اگر اعضای گونهی خاصی از حیوانات به طریقی با هم در ارتباط باشند، به احتمال زیاد انسانها نیز میتوانند به وسیله ی همین نیرو با هم ارتباط پیدا کنند.
تفکر همسو و مشترک، نیروی بزرگی دارد و میتوان از آن در مسیر مثبت و سازنده استفاده نمود. شعور جمعی از یک سو، انسان را متوجه قدرت شگفت انگیز و میزان تاثیرگذاری وی بر کل جهان هستی می کند و از دیگرسو مسئولیت بزرگ او را در قبال خانواده ی بزرگ بشری نمایان می سازد. زیرا دایره ی نفوذ افکار و اعمال انسان فقط محدود به زندگی شخصی او نمی شود و بر شرایط و اتفاقاتی که زاییده ی شعور جمعی است اثر می گذارد.
روبرت شلدریک زیست شناس مشهور در کتاب علم جدید حیات، نظریهای براساس شواهد علمی و تجربیات متعدد ارائه میکند : حافظه و شعور انسان تنها در مغزش ذخیره نمیشود بلکه چیزی به نام "شعور جمعی" نیز وجود دارد. اساس فلسفه روبرت شلدریک بر این پایه استوار است که تمام موجوداتی که در یک رده و گونه خاص قرار دارند، توسط یک حوزه ی مورفوژنتیکی که بسیار شبیه یک حوزه مغناطیس است احاطه شده اند و به نحوی با یکدیگر در ارتباطند.
خلاصه با تعمیم نتایج آزمون "صدمین میمون" و براساس این نظریه، اگر تعدادی از انسانها همراه و همدل بر اندیشه و سطحی از آگاهی تمرکز کنند، میتوانند آن اندیشه را به دیگر همنوعان خود انتقال دهند. میتوانیم با همدلی و تمرکز بر افکار پاک و مثبت، انرژی خود را در مسیر نیکی و خرد ، همسو و هدایت نماییم. نیروی حال نیز چنین است که مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد!! آگاهی بنیان رهایی است.
لینک خرید کتاب :
http://www.fardab.com/shop.html?task=detailproduct&id=3621
به دوستان پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوننن.این تکامل هست که به تموم سوال های ما در علم زیست شناسی پاسخ میده و کامل تر از این نظریه نمیتوان پیدا کرد.
بائر کردنی نیست این کتاب بسیار نفیس است
گرچند که به نظر میرسد فقط بخشی از کتاب هست
خواندن این کتاب بسیار لازم هست همانطور که ما انسان ها از نظر جانوری تکامل پیدا کردیم رفتار و احساس های ما تاثیر مستقیم از بیولوژی ما و هورمون های ما و ژنتیک ما دارند
درواقع همه چیز ما از یک احساس ساده تا یک عمل همگی تحث اثر هورمون ها و ژنتیک ما و محیط اطراف ما دارد
البته فقط یک قسمت از کتاب رو شامل میشه.هر چند من به شخصه این کتاب رو دارم و به دوستانم هم توصیه میکنم از مترجمان و دست اندرکارانی که باعث میشن کتابهای علمی دنیا رو به ما برسونن حمایت کنن و خریداری کنن.
عالییییییییییییییییی